هر وقت صحبت از بهبود وضعیت حقوق بازیکنان زن و برابری حق و حقوق میکنم دوستان زیادی، به دلایل مختلف، سپر مخالفت به دست میگیرند و با استدلالهای نظیر «بازی شون به درد نخوره، اخه کی میره بازی زن ها را تماشا کنه» و حتی به نظراتی به ظاهر هوشمندانه تر که «لیگ زن ها کمتر پول در میاره پس حقشونه کمتر بگیرند» به مبارزه بر میخیزند. در این میان چند تایی هم هستند که به کل راه گم میکنند و این ماجرا به را به توطعه جهانی فمنیست ها مرتبط میکنند و داد سخن از مشکلات نهضت حقوق برابر برای زنان میدهند. برای درک بیشتر مشکل حقوق برابر (نه به معنای میزان برابر بلکه نسبت برابر از درامد) به تک تک موارد توجه کنیم.
محبوبیت و تعداد تماشاگر
سال گذشته لیگ دوازده تیمی دبلیو ان بی ای که در سال بیست و یکم عمرش است در کل یک میلیون و هفت صد هزار تماشاگر جذب کرد. در هر بازی دبلیو ان بی ای بطور متوسط هفت هزار و هفتصد نفر بلیط خریدند. این درحالی است ان بی ای در فصل بیست و ششم اش به به این میزان تماشاگر رسید.در لیگ دبلیو ان بی ای سه تیم لوس انجلس اسپارکس، کنتیکس سانز و مینه سوتا لینکس درصد افزایش تماشاگرشان در یک سال دو رقمی بود. هیچ تیمی در ان بی ای چنین امار افزایش تماشاگر ندارد. از نظر سرعت جذب تماشاگر لیگ دبلیو ان بی ای جلوتر از ان بی ای است.
دستمزد بازیکنان
فصل پیش متوسط دریافتی یک بازیکن دبلیو ان بی ای هفتاد و یک هزار دلار بود. سقف پرداخت به یک بازیکن هم صد و سیزده هزار دلار. در ان بی ای کمترین دستمزد هشتصد و سی هزار دلار است و حداکثر ان بالای سی و پنج میلیون دلار. اینکه ان بی ای درامد بیشتری نسبت لیگ تازه تاسیس دبیلو ان بی ای نیاز به بحث ندارد اما در فصل هزار و نهصد هفتاد و یک - هفتاد و دو که لیگ ان بی ای دقیقا به اندازه امروز لیگ دبلیو ان بی ای تماشاچی داشت متوسط پرداختی هر بازیکن نود هزار دلار بود. نود هزار دلار در ان سالها چیزی شبیه نیم میلیون دلار امروز بود. یعنی متوسط یک بازیکن ان بی ای با همین مقدار تماشاچی هفت برابر یک بازیکن دبلیو ان بی ای است.
سهم دستمزد بازیکنان از درامد لیگ دبلیو ان بی ای در سال گذشته چیزی کمتر از بیست و دو درصد کل درامد این لیگ بود این در حالی است که لیگ ان بی ای پنجاه درصد از درامد هایش بصورت حقوق و مزایا به بازیکنان مرد این پرداخت میکند.
چالش ها
جدا از تصحیح نسبت سهم پرداختی به بازیکنان از درامد لیگ دبلیو ان بی ای و برابری ان با لیگ مردان این لیگ نیاز به ایجاد مسیرهای درامدی جدیدی دارد. مواردی چون اسپانسر شیپ از طریق بازاریابی ستاره های لیگ، بهبود وضعیت حق پخش تلویزیونی داخلی و کسب قراردادهای پخش تلویزیونی در خارج از امریکا، استفاده موثر و گسترده تر از شبکه های اجتماعی و رسانه ها نو.
اما بزرگترین چالش روبروی لیگ دبلیو ان بی ای رسانه های ورزشی و تلویزیون است. در سال دو هزارو چهارده شبکه ایی اس پی ان برای حق پخش دبلیو ان بی ای هفده میلیون دلار به این لیگ پرداخت کرد و در کل ورزش زنان تنها دو درصد از برنامه های تلویزیونی را شامل میشد. اینکه رسانه ها میگویند «ما چیزی فقط چیزی که برای مخاطب جالب باشد پخش میکنیم» لزوما گفتار کاملی نیست. پخش رسانه ای و ساختن سلیقه مخاطب یک جاده دو طرفه است. رسانه ها با پخش بیشتر و پوشش بهتر یک ورزش میتوانند مخاطبان و طرفداران بیشتری ایجاد کنند. هر چه ورزش زنان بیشتر پوشش داده شود بیشتر مخاطب کسب خواهد کرد و مخاطب بیشتر به معنی حامیان مالی بزرگتر است.
زنان چه میخواهند
هفتاد و دو سال طول کشید تا لیگ ان بی ای به اینجا برسد. ان بی ای همان لیگی است که در اوایل دهه هشتاد حتی فینالش بطور زنده پخش نمیشد ولی اکنون در نزدیک دویست کشور جهان پخش زنده دارد.بعید میدانم دبلیو ان بی ای بخواهد همین امروز مثل ان بی ای باشد ولی میدانم این زنان ورزشکار میخواهند با افکار کهنه و دلایل بیهوده راه پیشرفت لیگ شان گرفته نشود.
تنها راهی که یک مربی برای یافتن نقطه ضعف دفاع تیم مقابل دارد اینست که تاکتیک های مختلف حمله ای را در بازی با ان تیم اجرا کند و نهایتا در عمل ضعف حریف را پیدا کند. این چیزی است که در پلی اف های ان بی ای زیاد میبینم و به ان «تنظیمات» میگویند. بیشتر این مواقع تنظیمات تاکتیکی هزینه سنگینی دارد. شکست یک یا دو بازی در پلی اف یا شکست یک سری در پلی اف هزینه یافتن این تنظیمات است.
اما اگر راهی پیدا شود که بدون این هزینه مربی بتواند تاکتیک های مختلف حمله ای اش را در برابر تفکرات دفاعی مربی بیازماید و انقدر انرا گزینه های مختلف را تکرار کند تا نقطه صغف تیم مقابل را پیدا کند تحول عظیمی در بسکتبال رخ خواهد داد.
این رویایی بود که محققات دانشگاه کورنل انرا به واقعیت پیویند دادند. محققان این دانشگاه با استفاده از داده های اماری واقعی رفتار و حرکت تیم ها - شامل حرکت بازیکنان در زمین که توسط دوربین های نصب شده در سالن های ان بی ای به دست امد- در چند فصل گذشته ان بی ای و پردازش ان ها توسط هوش و مصنوعی از طریق یادگیری ماشین روشی اختراع کردند که مربی میتواند رفتار حرکتی بازیکنان دفاع را در برابر هر نوع تاکتیک حمله ای بسنجند. در این . . ویدیو ببنید چگونه مربی با ترسیم تاکتیک حمله از کامپیوتر میخواهد عکس العمل دفاعی تیم مقابل را بر اساس داده های حقیقی باز سازی کند.
استفاده از هوش مصنوعی و الگوریتم های یادگیری ماشین در لیگ ان بی ای اهسته اهسته به یکی از ابزار های کلیدی تبدیل میشود شاید به روزی نزدیک شویم که مربی تاکتیکی تیم ها کسی جز یک الگوریتم کامپیوتری نباید
ازیکنان جوان زیادی برای من سوالاتی از قبیل «نمیدونم چرا توی بازی هر چی بلدم یادم میره» یا «چطوری میتونم دقیقه های بیشتری بگیرم» یا حتی «فرم شوت زدم خرابه چکار کنم» را از من میپرسند. برای پاسخ به این سوال اولین چیزی که میپرسم اینست که ایا با مربی تان موضوع را در میان گذاشته اید؟ و بیشتر جواب ها نه است.
ارتباط کلامی موثر بازیکن با مربی ، از بسکتبال اموزشی گرفته تا حرفه ، بسیار مهم است. به عنوان یک بازیکن برای ارتباط با مربی موارد زیر توجه کنید:
یک- فرض اینکه مربی شما از همه محتویات ذهنی شما یا مشکلاتی در زمینه بسکتبال دارید با خبر است فرض غلطی است. این مسولیت شماست که او را مطلع کنید.
دو- برای گفتگو با مربی حتما (تاکید میکنم حتما) بصورت تک به تک و خصوصی گفتگو کنید. هرگز در مقابل جمع در مورد مشکلات شخصی بسکتبال تان با مربی حرف نزنید
سه -هنگام انتقال پیام به مربی از کنایه زدن، لوس بازی، لوده گری، تیکه انداختن، متلک گفتن، عربده زدن، میز صندلی پرت کردن پرهیز کنید. اگر پیامی که میخواهید منتقل کنید منطقی ترین حرف عالم هم باشد نوع انتقال ان مهم است
چهار-سعی کنید با مربی تان روراست و بی شیله پیله باشید. مثلا خیلی راحت به او بگویید «من واقعا به ادامه بازی در این تیم علاقمند هستم و از شما میخواهم مرا راهنمایی کنید که چگونه میتوانم دقایق بیشتری بازی کسب کنم»
پنچ- وقتی زمان بیشتری در خواست میکنید بهترین سوالات این است:
چگونه میتوانم به تیم بیشتر کمک کنم؟
به بخش هایی از مهارت و بازی ام را باید بهبود دهم؟
بزرگترین مانع برای گرفتن دقایق بیشتری بازی برای من چیست؟
به نظر شما نقطه قوت من به عنوان یک بازیکن چیست؟
شش-از مربی نخواهید بلافاصله برای تمام چالش ها و سوالات شما جواب داشته باشد، سعی نکنید مربی را ناغافل گیر بیندازید یا احساس کند مچش را گرفتید. اگر او چنین احساسی بکند از گفتگویتان نتیجه نخواهید گرفت
هفت- اگر مربی گفت الان وقتش نیست ، یا سر شما را به طاق کوبید خیلی جدی و محترمانه از او بخواهید تا قرار دیگری بگذارد
هشت - بعد از گفتگو با مربی حتی اگر مربی نتوانست شما را راهنمایی کند یا به نتیجه ای که خواستید نرسیدید این گفتگو حداقل این مزیت را داشت که مربی درک میکند شما چقدر جدی هستید و نمیتواند شما انکار کند.
استفاده از ورزش برای بهبود روابط دیپلماتیک چیز جدیدی نیست. از پینگ پونگ بازان امریکایی در پکن تا کشتی گیران ایرانی در تایم اسکویر نیویورک نمونه های ان کم نیست. اما نمونه های کمی از این حرکات به ظاهر ورزشی و در باطن سیاسی خروجی ورزشی درخشانی داشتند. اینکه ان بی ای توانست پرده اهنین شوروی را بشکند از معدود نمونه هایی است که نتیجه ورزشی ان بسیار مثبت بود.
پرده اهنین به مرز کشورهای بلوک شرق ، بالاخص کشور اتحاد جماهیر شوروی، اطلاق میشد. پس از جنگ جهانی دوم حاکمان کشور شوروی با الحاق کشورهای اروپای شرقی و اسیایی میانه نوعی امپراطوری مدرن را برای خود ساخته بودند که یکی از پایه های اعتقادی ان مبارزه با سرمایه داری و سمبل ان امریکا بود. این بود که چندین دهه ارتباط مردم اتحاد جماهیر شوروی و جهان بطور کامل قطع شده بود. اما در سالهای اخر فروپاشی شوروی میخاییل گورباچف ، رهبر سیاسی این کشور، سیاست باز کردن درها و بازسازی کشور را پیش گرفت.
در همین زمان دیوید استرن، کمیسونر لیگ ان بی ای، که میخواست ان بی ای را جهانی کند به کمک مالک وقت تیم اتلانتا هاکس تد ترنر، موسس شبکه خبری سی ان ان، به سمت شوروی ها کانال زد. استرن و گورباچف توانستند اولین سفر تاریخی یک تیم بسکتبال حرفه ای امریکا را به پشت پرده اهنین برنامه ریزی کنند.
بیست و پنجم جولای هزارو نهصد هشتاد و هشت هواپیمایی ایلوشین حامل تیم اتلانتا هاکس و همراهان در فرودگاهی در گرجستان شوروی فرود امد. هواپیمایی که امریکایی ها اورد نه تنها هواپیمای شخصی نبود بلکه هم مسافر عادی داشت و هم احشام و چارپایان. برنامه این بود که تیم امریکا در محل کمپ تابستانی تیم المپیک شوروی اردو بزند و سه بازی دوستانه در تفلیس، گرجستان دیگری در ویلنوس، لیتوانی و سر اخر در مسکو پایتخت شوروی در برابر تیم ملی این کشور انجام دهد.
در این سفر شوروی ها و اتلانتا هاکس در یک اردو در کنار هم اسکان داده شدند. شوروی ها از شرایط اردو تعجب نکردند اما امریکایی ها از وضعیت اردو شاخ استیل در اورده بودند. برق ساختمان هی میرفت میامد، خوابگاه ها کولر نداشت، پشه بیداد میکرد، اب دوش ها یخ بود و ساختمان محل اسکان به نظر متروکه به نظر میرسد.
بازیکنان میزبان شب ها تلاش میکردند که میهمانانشان را سرگرم کنند اما سطح برنامه های سرگرمی در حد گیتار زدن ساروناس مارچیولونیس و اواز خواندن الکساندر ولکوف برای امریکایی بود. دامنیک ویلکینز، اسطوره هاکس و بهترین بازیکن تیم، به روزنامه های امریکایی گفت که از اولش هم دوست نداشته بره ولی وقتی تد ترنر دستور داد ساکم را برداشتم و سوار هواپیما شدم.
توجه داشته باشید که سطح دشمنی متقابل شوروی ها و امریکایی ها در حدی بود که امریکایی ها در المپیک هشتاد مسکو و شوروی ها در بازی های هشتاد و چهار در لوس انجلس شرکت نکردند. تد ترنر کسی بود بازی های ورزشی سال هشتاد و شش را به نام تورنمت حسن نیت بین این دو کشور برگزار کرد . این مسابقات زمینه ای شد تا در سال هشتاد و هفت بازی های بسکتبال دوستانه ای سه جانبه ای بین تیم میلواکی باکس، ملی شوروی و تیم شهر میلان ایتالیا در میلواکی برگزار شود. اما این اولین بار بود که بازیکنان امریکایی یک تیم ان بی ای وارد خاک شوروی میشدند.
دوبازیکن شوروی سال قبل از این سفر توسط تیمهای ان بی ای درفت شده بود الکساندر ولکوف (هاکس) و ساروناس مارچیولونیس (گلدن استیت) بودند که این دو هم هنوز نتوانسته بودند از پرده اهنین عبور کنند.
اما اولین بازیکن شوروی که توسط امریکایی ها درفت شد ارویداس سابونیس، سنتر لیتوانانیایی این تیم بود که در سال هشتاد و پنج توسط اتلانتا هاکس درفت شد. سابونیس در ان سال بهترین سنتر جهان خارج از ان بی ای شناخته میشد اما چون بیست ساله بود لیگ ان بی ای ان یارکشی را مردود شناخت. در ان سال قانون یارکشی حداقل سن بیست و یک سال بود. سابونیس سال بعد دوباره وارد درفت شد و اینبار توسط پورتلند درفت شد. اما باز هم شوروی اجازه خروج به سابونیس و پیوستن به ان بی ای را نمیداد. اینجا بود ان بی ای قانون «بکش و ترشی بنداز» امروزی را بنا نهاد. طبق این قانون تیم ها وقتی یک تیم ان بی ای بازیکنی را درفت میکند تا زمانی که این بازیکن با تیم قرار داد ببندند حق استفاده از او برای تیم حفظ میشود به همین دلیل تیم ها میتوانند بازیکن را درفت کنند و انها را در تیم های بین المللی ترشی بیندازند تا روزی که بنوانند از انها استفاده کنند.
در کمپ المپیک بیرون شهر در گرجستان امریکایی از بی برنامه گی کف کرده بودند. ولکوف در خاطراتش نوشته که امریکایی ها از او خواستند انها را به نایت کلاب ببرد! ولکوف گفت: اینجا وسط ناکجا اباد نایت کلاب من از کجا بیارم، ولی بزار ببنیم چکار میکنم. ولکوف به چند تا از دوستانش زنگ زد تا برنامه شب نشینی ترتیب بده. دقایقی بعد مامور کا گ ب که مکالمه تلفنی کمپ را شنود میکرد پیداش شد و ولکوف را کنار کشید و گفت: چکار داری میکنی؟ مگه دیوونه شد؟ برو بهشون بگو این چند روز مراسم مذهبی است و اینجا هیچ جایی باز نیست!
وقتی تیم به تفلیس رسید اوضاع بهتر شد. ده هزار نفر برای تماشای مسابقه امدند و هاکس با نتیجه هشتاد و پنج بر هشتاد و چهار شوروی را زد. مادر زازا پچولیا جز تماشاگران بود. این بازی در حالی بود دومینیک ویلکینز که تنهایی به شوروی پرواز کرده بود پروازش را در مسکو از دست داد و دوازده ساعت در فرودگاه خوابید. بعد از بازی تفلیسی ها که میخواستند به تیم هاکس خوش بگذرد انها را به معدن معروف شهرشان بردند و با اسانسور انها را به اعماق زمین، جایی که سگ از گرما پوست میانداختند ، بردند.
قدم بعدی شهر ویلنوس، پایتخت بسکتبال اروپا در لیتوانی بود، بود. در انجا هم اتلانتا در وقت اضافه شوروی ها را بردند. بازی اخر در مسکو بود و بالاخره شوروی ها یقه اتلانتا هاکس را گرفتند و صد و سی و دو به صد و بیست و سه بازی تمام شد. بازی در امریکا زنده پخش شد (کامل این بازی روی یوتیوب هست). ولکوف سی و پنج امتیاز، مارچیولونیس بیست و سه امتیاز.
سپتامبر همان سال تیم شوروی در المپیک سعول مدال طلا را گرفت و این اخرین باری بود که شوروی در المپیک شرکت میکرد. دیوار برلین، سمبل پرده اهنین، یک سال بعد فرو ریخت و کشور شوروی در سال نود یک میلادی از هم پاشید. سابونیس و ماچیولونس که کشورشان از دست دشمن ازاد شده بود در المپیک بعدی با لباس لیتوانی به میدان رفتند. سابونیس، مارچیولونس و ولکوف اولین نسل بازیکنان پشت پرده اهنین بودند که به امریکا رفتند و به لیگ ان بی پیوستند و راه را برای نسل های بعدی بازیکنان روسی و کشورهای بلوک شرق باز کردند.
بسکتبال ان بی ای در اواسط دهه هشتاد وضع خوبی نداشت. بسیاری از شبکه های تلویزیونی حاضر نبودند زمان مهمی به پخش مسابقات بسکتبال اختصاص دهنده، پول انچنانی در پخش تلویزیونی نبود، مصرف کوکایین در بین بازیکنان بیداد میکرد، بسیاری از مردم امریکا انرا لیگ کاکا سیاه ها میدانستند، خارج از امریکا ان بی ای تقریبا شناخته شده نبود و نهایتا بسکتبال دانشگاهی رقابت های بسکتبال شماره یک امریکا بود.
در فوریه سال هشتاد و چهار دیوید استرن کمسیونر لیگ شد. دیوید استرن باید مشکل کاهش تماشاگر و تحلیل رفتن درامد لیگ را حل میکرد. برای حل این مشکل دو راهکار برگزید. راهکار اول تغییر روش بازاریابی و تبلیغ ان بی ای و راهکار دوم جهانی کردن ان بی ای. هوشمندی او جایی خودش را بیشتر نشان داد که فهمید تقویت راهکار اول باعث قوت راهکار دوم میشود.
دیوید استرن متوجه شد ورزش بسکتبال ورزش ستاره هاست ، هر چقدر هم که لیگ روی تبلیغات برای مارک تجاری تیم ها هزینه کند، انگونه که لیگ فوتبال امریکایی میکند، نهایتا این بازیکن است که برای تیم قهرمانی به همراه میاورد و طرفدران به ستاره ها دل میبدند. تا قبل از استرن تبلیغ و بازاریابی ان بی ای شبیه بازاریابی بسکتبال دانشگاهی بود. تمرکز روی طرفداری از تیم بود نه بازیکنان تیم. دانشگاه ها از وابستگی طرفداران به تیم و دانشگاه استفاده میکردند. مثلا فارغ التحصیلان یک دانشگاه خاص تا اخر عمر طرفدار تیم بسکتبال ان دانشگاه بودن و حتی بچه های انها و نوه های انها این طرفداری را به ارث میبردند. همینطور از نزدیکی جغرافیایی محل زندگی طرفداران به دانشگاه به عنوان عاملی برای وابسته کردن طرفداران استفاده میشد. اما تیم های ان بی ای ، خصوصا تیم هایی که با ادغام لیگ ای بی ای و ان بی ای به لیگ پیوسته بودند در شهر های کوچک بودند و طرفدار انچنانی به خود جذب نمیکردند.
استرن قبل استخدام در لیگ از سال شصت و شش میلادی به عنوان وکیل برای ان بی ای کار میکرد و مسول پرونده بسیار مهم «اسکار رابرتسون بر علیه لیگ ان بی ای» بود. نتیجه این پرونده تغییر کلیدی مسیر لیگ ایجاد مفهوم «بازیکن ازاد» شد. در همان جا بود که استرن فهمید این که بازیکنان حق دارند پس از خاتمه قرارداد تیم را ترک کنند و میدانست که انها طرفداران را با خود به تیم بعدی خواهند برد. این پدیده برای همیشه نوع نگرش به بازاریابی بسکتبال را در امریکا عوض میکند. مردم به خاطر ستاره ها طرفدار تیم میشوند چند سال با او خوش هستند و به تیمشان افتخار میکنند، بلیط بازی ها را میخرند، بابت کالاهای مربوط به تیم پول میدهند اما در پایان قرارداد وقتی ان ستاره از تیم به تیم دیگری رفت این طرفداران هستند که با احساس میکنند جا مانده اند. انگار بخاطر ملاقات فرد مهمی به یک مهمانی رفتید، ان فرد را ملاقات کردید، خوش گذراندید، حالا ان فرد رفته ولی شما مجبور هستید در ان مهمانی بمانید.
این بود که استرن در سال هزارو نهصد هشتاد و چهار سیاست تمرکز بازاریابی بر مارک تجاری تیم ها را به تمرکز بازیابی و تبلیغات روی ستاره ها تغییر داد. او همچنین درک کرد که شرکت های کفش بسکتبال چه نقش مهمی در شخصی کردند رابطه ستاره های ان بی ای با طرفداران دارند به خاطر همین رابطه لیگ را با شرکت های تولید کفش نزدیک تر کرد.
در ان روزها بهترین ابرستاره لیگ به لحاظ ارزش بازاریابی مجیک جانسون و لری برد بود. کریم عبدالجبار در سالهای اخر افول بازیگری اش بود و داکتر جی هم شخصیتی شسته رفته نبود که بتوان او را به عنوان الگو به مردم فروخت. ان بی ای شروع به اگهی کردن روی این دو ستاره و خصوصا تقابل مجیک و برد شد. اگهی های سالهای هشتاد و پنج تا هشتاد و شش دیدنی ترین نمونه های این تلاش است. کمپانی کفش کانور، که در ان روزها از مهمترین کفش بسکتبال فروش ها بود، تبلیغات کفش جدیدش کانورس وپن با حضور مجیک جانسون و لری برد روی انتن تلویزیون برد که مثل توپ صدا کرد.
اما شانس بزرگ دیوید استرن بازیکن جوانی بود که از دانشگاه کارولینای شمالی در تیم شیکاگو بولز درفت شده بود. این بازیکن جوان سبک بازی دیدنی داشت و در همان سال اول هدف شرکت تازه وارد نایکی قرار گرفت. همه چیز این بازیکن جوان متفاوت بود. بازی اش ترکیبی از حرکات اکروباتیک جولیوس اروینگ، عطش پیروزی و رقابت طلبی در حد لری برد و از همه مهمتر شبیه کریم عبدالجبار و ویلت چمبرلین هیولا نبود. ابعاد بدنی این جوان به حدی بود که جوانان بسکتبال دوست میتوانستند خودشان را در قالب او ببنید. این بود که مایکل جوردن به اولین ابر ستاره تبلیغاتی لیگ تبدیل شد. ماشین تبلیغاتی کمپانی نایکی با تبلیغ « حتما بخاطر کفش هایش است» سرو صدای فراوانی به پای کرد و بعدا هم در سالهایی که جوردن به اولین قهرمانی رسید با تبلیغ «مثل مایک باشیم» کار را به اوج رساند.
اما طالع دیوید استرن هنگامی به اوج رسید که مایکل جوردن در سال نود یک میلادی بالاخره قهرمان شد. نام جوردن اکنون در امریکا به اندازه خود ان بی ای معروف بود. حالا نوبت تسخیر جهان و پیاده سازی راهکار دوم بود.
قبل از دوران دیوید استرن تعداد بازیکنان خارجی در لیگ بسیار کم بود. استرن میدانستند کلید علاقه خارجی ها به ان بی ای داشتن بازیکنانی از کشورشان و پخش تلویزیون بازی های در ان کشور است.اما تیم ها بازیکنان خارجی را نمیخواستند و مربیان شناخت چندانی از بسکتبال خارج از امریکا نداشتند .
دیوید استرن توانست در اخرین سالهای فروپاشی شوروی ان بی ای را بطور زنده از تلویزیون دولتی ان کشور پخش کند. در سال هشتاد و نه توانست کمیته جهانی المپیک را راضی کند محدودیت حضور حرفه ای ها در المپیک را بردارد. همچنین در همان سال ان بی ای شریک تجاری فدراسیون بسکتبال امریکا شد . چیزی که در ان سال جامعه بسکتبال ان بی ای را تکان داد توافق حضور ساروناس مارچیولونیس و الکساندر ولکوف از شوروی در ان بی ای بود. این دوبازیکن اولین بازیکن ان بی ای بودند که از پشت پرده اهنین به امریکا امدند. فعالیت های بین المللی ان بی ای در دهه نود سرعت بیشتری گرفت. موارد چون جذب بازیکنهای خارجی بیشتر، برقرار کلینک های مربیگری ان بی ای در اروپا و تاسیس دفاتر اقمار مهمترین کار استرن بود. انفجار شهرت بسکتبال ان بی ای در خارج از امریکا هنگامی رخ داد که در سال نود و دو تیم رویایی شماره یک با شرکت اسطوره های مایکل جوردن، مجیک جانسون، لری برد، کارل ملون و چارلز بارکلی و دیگران در المپیک بارسلون چشم ها را خیره کردند.
از ان تاریخ به بعد محبوبیت لیگ ان بی ای ، که اکنون به خاطر ستاره هایش محبوب بود نه بخاطر تیم هایش، سال به سال بیشتر شد. بازیکنان بین المللی بیشتری از هفت قاره جهان به لیگ امدند. پخش زنده بین المللی به مدد اینترنت میسر شد و درامد لیگ انچنان زیاد شد که بسیار از لیگ های معتبر فوتبال جهان به ان قبطه میخورند.
در ادامه ادعای شگفت انگیز «یورولیگ از ان بی ای بهتر است» مربیانی با من تماس گرفتند که ما نگفتیم یورولیگ بهتر است، ما گفتم «تماشای ان بی ای برای نواموزن مضر است، میخواهند ادای ستاره ها را در بیاورند اما چون بدنش را ندارند بازی شان خراب میشود.»
بخش عمده ای از توسعه بسکتبال در مغز رخ میدهد. تصویرگری ذهنی یا منتال ویژوالیزشن بخش غیر قابل جدا شدن پیشرفت یک نوجوان است. وقتی من دوازده ساله بودم در ذهنم خودم را لری برد تصور میکردم و شوت سه امتیازی فید اوی میزدم، هم تیمی ام خودش را ایزیا تامس تصور میکرد و بدون اینکه کسی جلویش باشد شونصد تا کراس اور غیر ضروری میزد، ان یکی خودش را جوردن تصور میکرد و لی اپ بدون دفاع را اکروباتیت یک دستی از چپ به راست میبرد. اینها اثر فرایند تصویر سازی بود که در ذهن سیزده سالگی ما رخ میداد. ما توی دهنمان خودمان را در پلی اف ان بی ای جایی که باستن در برابر نیویورک، شیکاگو در برابر دیترویت مبارزه میکرد تصور میکردیم. اما چیزی که مربی ما شعور و دانشش را نداشت این بود که این تصویر سازی برایمان موشکافی کند، معنی حرکات را برایمان باز کند، راه رسیدن به اجرای صحیح هر فن را برایمان هموار کند، دلیل هر حرکت را بگوید و از قدت تخیل ما برای کمک به پیشرفت تک تک ما استفاده کند. این بود که همه ما عین علف هرزه و بعضی ها مثل گلی در خارزار بزرگ شدیم.
من خودم را میگویم. من عاشق لری برد بود چون همان سال ام وی پی شده بود. وقتی لری برد شوت میزد به سمت عقب فید اوی میکرد و به نظرم خیلی خوشگل بود. من هم سعی میکردم همین کار را بکنم. معنی اش را نمیدانستم ولی همه شوت هایم فید اوی بود! فکر میکردم لابد لری برد این کار را میکند خوب است. حتی وقتی دفاع نداشتم و از روی سه امتیازی هم شوت فید اوی میزدم (صد رحمت به جی ار اسمیت) مربی پایه من شعور و بینشش را نداشت که بگوید که دلیل فید اوی لری برد ایجاد فضا برای شوت زنی است و وقتی دفاعی وجود ندارد نیازی به ایجاد فضا نیست پس الکی شوت معمولی را سخت تر نکن. مربی دانشش را نداشت به من نشان دهد فید اوی درصد شوت را پایین میاورد. حتی نمیدانست که میتواند به من بگوید اگر عشق فید اوی هستی به جایی اینکه از سه امتیازی بزنی بیا شوت منطقه ای بزن (جایی که شلوغ تر است) که دفاع بیشتری داری تا حداقل فید اوی را در شرایط درستش اجرا کنی.
کار مربی روشنگری است نه منع بچه ها از بهترین چیز دنیا. کار مربی اینست که زوایای پنهان بسکتبال را برای بچه ها عیان کند نه کشتن حس تخیل و تصویر سازی. مسیر موفقیت را به انها نشان دهد نه انها را از کمال خواهی دور کند.به جای فشار روی بچه های برای تماشای یورولیگ (جایی که بازیکنان دسته دوم و سوم امریکایی بازنشسته میشوند) به انها یاد بدهید چطور ان بی ای تماشا کنند. زوایای مهم زندگی ستاره ها را به انها نشان دهیم. به بچه بگوییم اگر میخواهند کوبی باشند به جای عن اخلاق بودن باید اولین کسی باشند که وارد سالن میشوند و اخرین کسی که خارج میشود. اگر میخواهند مثل جیمز هاردن باشند به انها بگویید به جای ریش گذاشتن و تراولینگ کردن چهل و شش درصد سه امتیازی بزنند. اگر میخواهند لبران جیمز باشند به جای قردادن و فیلم در اینستاگرم گذاشتن یادبگیرند چطور رهبر باشند. اگر میخواهند استفن کری باشند به جای ول دادن از وسط زمین به انها بگویید در یازده ثانیه بیست و پنج کراس اور بزنند. اگر میخواهند وستبروک باشند به جای شلوار پاره و تنگ پوشیدن بگویید صد و چهارده سانت بپرند. کار شما به عنوان مربی پایه استفاده از قوه تخیل و تصویر سازی ذهن نوجوان و هموار کردن مسیر برای انهاست نه اینکه بگویید حق ندارید ان بی ای تماشا کنید.
حکایت شده پی جی تاکر بازیکن هیوستن دو هزارو دویست جفت کفش ورزشی دارد. سال گذشته او دویست هزار دلار خرج فشن جات کفش ورزشی اش کرد. هفته گذشته تاکر سفارش داد برایش یک جفت نایکی ایر جوردن دو بدوزند که از جنس چرم بکار رفته در کابین رولزوریس کالنن او باشد! ایا میدانستید این مقدار مایه تیله ای که پی جی تاکر و دیگر بازیکنان ان بی ای خرج میکند مدیون اسکار رابرتسون است؟
اسکار رابرتسون یکی از اسطورهای بسکتبال ان بی ای است. او بین سالهای شصت تا هفتاد و چهار میلادی در ان بی ای بازی کرد. یکبار قهرمان شد یکبار ام وی پی دوازده بار ال استار و اولین بشری است که توانست در یک فصل متوسط تریپل دابل کند. اما همه این دستاوردهای داخل زمین رابرتسون - معروف به اوی کبیر (د بیگ او)- با انچه بیرون از زمین کسب کرد قابل قیاس نیست.
در گذشته در ان بی ای رسم این بود که وقتی بازیکنی از دانشگاه به تیمی درفت میشد تا اخر عمر ان بازیکن حق قرارداد بستن با او متعلق به همان تیمی بود که او را درفت کرده! چیزی به نام بازیکن ازاد نا محدود مثل امروز وجود نداشت. تیم ها از یک بازیکن تا جایی که دلشان میخواست استفاده میکردند، هر چقدر دلشان میخواست به او پول میدانند و اگر بازیکن از مقدار پولش راضی نبود او را مثل تفاله بیرون می انداختند چون هیچ تیمی حق عقد قرارداد با او را نداشت از ان بی ای بیرون میرفت. اگر تیمی بازیکنی را به تیم دیگر میفرستاد حق استفاده از ان بازیکن تا اخر عمر به تیم دیگر منتقل میشد و دوباره همین وضع. تیم ها با بازیکنان مثل برده برخورد میکردند. در دهه چهل و پنجاه بسیاری از بازیکنان ان بی ای برای خرج روزمره شغل دوم داشتند. اسکار رابرتسون که از این وضع کلافه بود در سال هفتاد ان بی ای را به دادگاه عالی امریکا کشید و این لیگ را به متهم به شکستن قانون ضد تراست کرد. قانون ضد تراست یکی از مهمترین قوانین تجاری در امریکاست. اسکار رابرتسون ادعا کرد تیم های ان بی ای به عنوان کسب و کارهای مستقل و لیگ به عنوان یک تراست متشکل از این کسب و کارها دست به یکی کردند تا رقابت در بازار کسب بازیکن را از بین ببرند و بهای بازیکنان را بطور مصنوعی پایین نگهدارند. دعوای قانونی رابرتسون با لیگ ان بی ای شش سال طول کشید و نهایتا دادگاه عالی امریکا در سال هفتاد و شش به نفع رابرتسون رای داد و ان بی ای را مجبور به ایجاد قانون بازیکن ازاد یا فری اجنسی کرد. طبق این قانون پس از گذشت دوران مشخصی هر بازیکن که در تیمی درفت شده است بازیکن ازاد تلقی میشود و با هر قیمتی که دلش بخواهد میتواند به هر تیمی که دلش بخواهد برود. پیروزی قانونی رابرتسون در فصل بعد از اعلام این حکم باعث افزایش هفتاد درصد متوسط دستمزد در ان بی ای شد و از انجا سیر صعودی گذاشت. تیم ها برای رقابت جهت کسب بازیکنان خوب قیمت های پیشنهادی را بالا و بالا تر بردند و اینگونه شد که اکنون بازیکنان ان بی ای مثل شاهان و سلاطین زندگی مجلل دارند.
غم انگیز ماجرا این بود که دوران بازیگری رابرتسون دو سال قبل از رای دادگاه خاتمه یافت و خود او هرگز از مزایای شکایتش سود نبرد. پس از رای دادگاه به نفع رابرتسون مالکان سفید پوست تیم های ان بی ای و کمسیونر ان بی ای از او کینه به دل گرفتند و او را بایکوت کردند. با اینکه رابرتسون که یکی از بزرگترین بازیکنان تاریخ است هرگز به عنوان مربی یا مدیر هیچ تیمی در لیگ راه داده نشد. رابرتسون در سال هزارو نهصد هشتاد به تالار مشاهیر پیوست که خاری در چشم مالکان ان بی ای شد. تا امروز ان بی ای از این کینه توزی و تبعیض از رابرتسون عذر خواهی نکرد.
این قوانین نانوشته ایست که هر بازیکن جدید به ان بی ای باید بیاموزد و اگر نیاموزد به او خواهند اموخت. چند تا از این قوانین خاص ان بی ای است ولی بقیه را شما هم -در هر حدی باشید- میتوانید رعایت کنید.
قانون اول: به فضای خصوصی هم تیمی هایتان احترام بگذارید
بازیکنان بسکتبال ادمهای گنده ای هستند و کابین و کمد اختصاصی هر بازیکن کوچک و است. خصوصا در خانه حریف ممکن است کمد های اختصاصی در رختکن ها کوچکتر هم باشد. پس وقتی در حال عوض کردن لباس هستید لوازم تان را در فضای بازیکن کناری ولو نکنید. اگر اسپری زیر بغل تان را جا گذاشته اید از کمد بغلی بر ندارید. وقتی کارتان تمام شد شورت و کرست تان را این ور ان ور ولو نکنید. همه چیز را مثل روز اول بگذارید سر جاش.
قانون دوم: رعایت بهداشت
این یکی مهمترین قانون است. بازیکنانی هستند که وقتی وارد ان بی ای میشوند فکر میکنند دوش گرفتن و استفاده از محصولات ضد عرق اختیاری است. مارکیف موریس در مورد یکی از بازیکنان تازه وارد فینیکس میگفت که او اعتقادی به استفاده از اسپری یا رول ضد عرق نداشت ، من بهش گفتم مرتیکه شاش خالی (چیزی که موریس گفت خیلی بد تر بود) من حالم بهم میخوره ادم بد بو را دفاع کنم. او به خاطر اورد که یکبار مجبور شد بره داروخانه یک سری محصولات بهداشتی بخره و بزاره روی کمد اون بازیکن بد بو.
یه سری بازیکن هم هستند که موقع دوش گربه شور میکنند. ادم گنده که با گربه شور تمیز نمیشه اخه. وقت بگذارید و کامل و صحیح دوش بگیرید.
قانون سوم: وضعیت پوشش در رختکن
در ان بی ای در رختکن عرف نیست که بازیکنان عضو شریفشان را بیرون بیندازند و رژه بروند. اینجاست که برخی بازیکنان بین المللی (خصوصا اروپایی ها) با دیدن فرهنگ پوشیده امریکایی ها جا میخورند. یکی از قدیمی های لیگ گفت: یکبار یک بازیکن خارجی با شورت یقه هفت ( مدل شورت های بیکینی خانم ها) که نخ در بهشت هم داشت (شورت هایی که پشت ان بصورت نخ لای لمبه ها قرار میگیرد) وسط رختکن میچرخید. ما بهش گفتم: اوهوی عامو! برو یک شورت ادم حسابی از این پاچه دار ها بخر...اخه ما چه چوپ تری فروختیم که باید عبول تو توی دماغمون باشه.
قانون چهارم: کفش های اختصاصی بازیکنان
خیلی از بازیکنان ان بی ای کفش های اختصاصی بازیکنان دیگر را میپوشند. مثلا خیلی ها بدلیل راحتی کفش های اختصاصی کایری و پال جرج کفش های انها را استفاده میکنند. اما قانون نانوشته در ان بی ای اینست حتی اگر تمام سال بازیکنی کفش های لبران جیمز را میپوشید ، شبی که تیمش در برابر لبران جیمز بازی میکند به هیچ وجه نباید کفش او را بپوشد و باید کفش دیگری که نام بازیکن تیم حریف روی ان نیست را بپوشد.
قانون پنجم: حلقه اعتماد را نشکنید
وقتی بازیکنان در رختکن، پشت درهای بسته و بدور از رسانه های ، مربیان، خانواده، پرسنل تیم،
گپ میزنند بحث از هر موضوعی ازاد است. از شایعات لیگ بگیر تا کی ترتیب کی را میده و حتی سیاست گفته میشود. قانون اینست که انچه در رختکن گفته میشود همانجا در رختکن هم چال میشود.
قانون ششم: وسایل ضبط صدا و تصویر ممنوع
حرفهای رختکن باید رختکن بماند. این روزها که ضبط صدا وتصویر راحت تر از هر زمانی است از همیشه مهمتر است که هیچ بازیکنی صدایی یا تصویری از رختکن، هنگامی که در ها بسته شد، ضبط نکند. بعضی وقت ها که میبیند بازیکنان تصاویری از رختکن در اینستاگرم میگذارند این تصاویری است که به دقت دستچین و بررسی شده. چند سال پیش گارد لیکرز یواشکی صدای هم تیمی اش را ضبط کرد و قضیه به ضرر او لو رفت.
قانون هفتم: وظایف بازیکن تازه وارد
در ان بی ای رسم است که بازیکن تازه وارد کارهایی را انجام دهد که بازیکنان دیگر انجام نمیدهند. پشت این رسم هم منطقی وجود دارد. مثلا بازیکنان تازه وارد هنگام مسابقه و تمرین باید حوله بازیکنان قدیمی را جمع کنند، برای تیم قهوه و شیرینی بخرند، در هواپیما برای همه غذا بیاورند. بعضی از تیم ها بازیکنان تازه وارد را اجبار میکنند که کوله پشتی های بچگانه به دوش بیندازند. بازیکنان تازه وارد همیشه اخر از همه دوش میگیرند.
قانون هشتم: احترام قدیمی های تیم را بجا بیاورید
بازیکنان جوان و تازه وارد باید نشان دهند جایگاه دیگران را در تیم درک میکنند. و این درک از جایگاه قدیمی های تیم و لیگ شروع میشود. در خیلی از تیم ها حتی توصیه میشود بازیکنان تازه وارد روی حرف بازیکن های قدیمی حرف نزنند. شوخی کردن تازه وارد ها با قدیمی ها از سوتی های کلاسیک است.
قانون نهم: با پرسنل تیم احترام بگذاریم
خیلی مواقع بازیکنان تنها ادمهای داخل رختکن نیستند. پرسنل تیم هم در رختکن حضور دارند. کسانی چون تراپیست ها، مدیر لوازم، پرسنل روابط عمومی مداوم در رختکن حضور دارند. اینکه شما به عنوان بازیکن یک میلیونر هستید و ادم مهم باشگاه نباید باعث شود با انها که کارمندان عادی هستند با عتاب حرف بزنید. با انها چون افراد خانواده رفتار کنید، انگار انها هم جز فهرست بازیکنان تیم هستند.
مستقل از اینکه بازیکن در چه سنی و از چه مسیری به ان بی ای رسیده هر بازیکن تا اخر عمر ورزشی اش نیاز به تمرین مهارت جدید، بهبود مهارت های فعلی و تصحیح مشکلات فنی اش دارد. وظیفه این بهبود بر گردن بازیکن است اما در این میان مربیان «بهبود مهارت» کمک بزرگی هستند.
این مربیان چطوری کار میکنند؟
به لحاظ نوع کاری سه نوع مربی بهبود مهارت داریم. مربیانی که در خدمت یک تیم هستند و فقط کارشان بهبود مهارت بازیکنان ان تیم است، مربیانی که بطور ازاد و شخصی فعالیت میکنند و هر بازیکنی که خدمات انها را به کار گیرد اموزد میدهند و نهایتا مربیانی که بطور سنتی مربی نیستند اما بخاطر مهارت در یک یا چند حرکت بازیکنان ان بی ای از انها کمک میگیرند. از این دسته میتوان به بازیکنان بازنشسته ان بی ای نظیر حکیم اولاجوان اشاره کرد که بسیاری از بازیکنان ان بی ای در تابستان برای بهبود حرکات پا و زیر حلقه به او مراجعه میکنند.
چرا یک بازیکن ان بی ای نیاز به بهبود مهارت دارد؟
دلایل بهبود مهارت فراوان است. موارد زیر فقط چند تا از این دلایل است:
- بازیکن تازه وارد درمیبابد شوت یا لی اپش در حد رقابت در لیگ نیست
- بازیکن با تجربه بدلیل مصدومیت نیاز دارد مهارت جدیدی به مهارت هایش بیفزاید
- بازیکن سابقه داری که قبلا فوروارد بازی میکرد اکنون میخواهد مهارت های گارد را بیاموزد
- بازیکنی قد بلندی که زیر حلقه کار میکرد در تابستان میخواهد شوت دور را به مهارتش بیفزاید
- بازیکنی که شوت پنالتی درصد پایینی دارد از سوی تیم به چالش کشیده شده تا درصد پنالتی است را بهبود دهد.
- بازیکنی که در تابستان عضله اضافه کرده است اکنون نیاز دارد مهارت های اصل اش را با قابلیت های بدنی جدیدش کالیبره کند
- بازیکنی که به زودی بازیکن ازاد میشود میخواهد از طریق بهبود امار فنی ارزش مالی خود را در بازار افزایش دهد.
ایا مربیان بهبود مهارت مختلفی وجود دارد؟
به تناسب سطح کار مربیان بهبود مهارت میتوانند در شاخه ها عمومی یا تخصصی کار کنند. بسیاری از تیم های ان بی ای مربیان تخصصی شوت، بال هندلینگ و اماده گی بدنی دارند. مربیانی هم هستند که ممکن است مربی تخصصی بسکتبال نباشند اما بدلیل نیاز ویژه از انها کمک گرفته شود. در این میان مربیان دو میدانی و ورزشهای ده گانه بین بسکتبالیست های ان بی ای بسیار طرفدار دارند.
چه کسی دستمزد مربیان بهبود مهارت را پرداخت میکند؟
مربیان بهبود مهارت که از سوی تیم ها استخدام شده اند حقوق بگیر تیم هستند اما دستمزد مربیان شخصی عموما از سوی بازیکنان پرداخت میشود. مواردی هم هست که تیم ها بدلیل نیاز فوق تخصصی به مربی بیرون از تیم روی میاورند که در این موارد دستمزد انها از سوی تیم یا بازیکن یا ترکیبی پرداخت میشود.
مربیان بهبود مهارت از کجا میایند؟
بسیاری از این مربیان کسانی هستند که قبلا در رده ای اماتوری، حرفه ای و نیمه حرفه های در جاهای دیگر بسکتبالیست بودند. مربیانی هم هستند که قبلا بسکتبالیست خیابانی بودند. این مربیان عموما تحصیلات دانشگاهی مرتبط دارند و بطور نزدیک با دانشگاه ها و لیگ های حرفه های امریکا کار میکنند.
سال دو هزار و شش بود از سر کار بر میگشتم. رادیو پیام روشن بود. گوینده اخبار محلی گفت اولین آل یو کن پلی بسکتبال در کانادا افتتاح شد! منظورش جایی بود که یک بلیط میخری و تمام روز میتونی بسکتبال بازی کنی. بلافاصله ادرس را چک کردم و دیدم توی مسیر ام هست. سر ماشین را کج کردم و برم ببنیم داستان چیه. ادرس منو برد به محوطه یک کارخانه هواپیما سازی قدیمی. اول فکر کردم اشتباه امدم ولی وسط اشیانه های هواپیمای قدیمی دیدم یک تابلوی توپ بسکتبال دیدم. تابلو را به یکی از اشیانه های متروکه نصب کرده بودند. پارک کردم رفتم تو دیدم واویلا! انگار مردم و امدم بهشت بسکتبالیست ها. چهارتا زمین چوب اعلا و براق اندازه قانونی، دستگاه های بسکتبال عین زمین های ان بی ای، روشنایی زمین به حدی بود میشد از پونزده متری سوزن نخ کنی، کنار این چهار تا زمین هم چهار تا نصف زمین بتنی که با توری جدا شده بوده ساخته بودند. دیدم یک اقایی که قیافه اش عین معلم ورزش توی فیلم های دهه هشتاد است ایستاده اونجا با لبخند میپرسه: توی چطوری اینجا را پیدا کرد؟ اینجا بود که با عمو تد اشنا شدم. و این شد پایه رفاقت طولانی ما با یکی از عاشق ترین ادمهایی که در دنیای بسکتبال دیدم.
تد بدنر، در دوران دبیرستان پوینت گارد مدرسه بود و دانشگاه هم بسکتبال بازی میکرد. قد و بالایی نداشت ولی معلوم بود از اون پوینت گاردها بود که زمین را ریاست میکرد. بعد از دانشگاه هم برای موسسات ورزشی مربوط به محله شون بطور داوطلبانه مربیگری و داوری میکرد. تد پایه گذار چهار پنج تا لیگ محلی نوجوانان و جوانان توی شهر بود. تحصیلات تد در زمین بیزنس بود و دو دو تا چار های کار و کاسبی خیلی خوب توی دستش بود. همیشه دلش میخواست یک استادیوم بزنه که تخصصی فقط بسکتبال کار کنه ولی خوب نه پولش را داشت نه امکاناتش را. خودش تعریف میکرد یکبار برای کنسرت موسیقی در سال دوهزار و سه به فرودگاه نیمه متروکه وسط شهر امده بود سالن های بسیار بزرگ و خالی را دید که قبلا اشیانه هواپیما بودند. اینجا بود که جرقه پروژه توی ذهنش زده شد. شروع کرد به کمپین از طریق شهرداری و سازمان مرتبط و دو سه سالی خورد به در بسته تا اینکه کانال زد به مدیر تیم رپتورز، از طریق مدیر با رییس اداره مالیات شهر ارتباط گرفت و از انجا با رییس کارخانه هواپیما سازی. پیشنهاد تد این بود که سالن خالی را تبدیل به سالن بسکتبال کنند و بابت این کار به جای اجاره شرکت هواپیماسازی معافیت مالیاتی بگیرد.
وقتی قضیه سالن حل شد تد افتاد دنبال شرکتی که چوب های زمین را میسازه ، برای اونها هم بابت زمین ها معافیت گرفت و یکی از دیوار های سالن را برای همیشه به تبلیغ سالن اختصاص داد. خلاصه تد با سخت کوشی و هوش بیزنسی که داشت با دست خالی سالن را با بهترین امکانات تجهیز کرد.
سالن تد الان یکی از بهترین جاهای بسکتبال بازی کرد در تورنتو است.
نتیجه اخلاقی این داستان اینکه برای جلو رفتن بسکتبال به ادمهایی که عاشق و کار بلد باشند نیاز داریم. انهایی که من در بسکتبال ایران دیدم یا عاشق بود ولی گاگول و نا بلد یا اگر باهوش و کار بلد بودند عاشق نبودند و دنبال جیب خودشون و دو دره کردن بودجه دولتی.
چند روز پیش یکی از مربیان نونهالان از من پرسید: بازیکنانم وقتی توی زمین میروند خیلی استرس دارند و بد بازی میکنند. چرا استرس دارند و چکار کنم؟ گفتم: بر اساس تجربه من بیشتر ریشه استرس بچه ها خود مربی و والدین هستند. اگر خود شما اعتماد به نفس داشته باشی و استرسی ندی پنجاه درصد قضیه حله. از اون مهم تر استرسی که والدین به کودک وارد میکنند است. باید از پدر و مادر ها بخواهید مرام نامه امضا کنند.
این هم نمونه ای از مرام نامه برای والدین بسکتبالیست های نونهال
مرام نامه برای والدین
- در تمام بازی های، تمرینات و دیگر رویدادهای مرتبط با تیم با روحیه مثبت با همه بازیکنان، مربیان، پرسنل باشگاه ، دیگر والدین و تماشاگران ارتباط برقرارکنید
- کودکتان را تشویق به رعایت قوانین بازی کنید. از انها بخواهید به داور، بازیکنان تیم مقابل، مربیان و تماشاگران احترام بگذارند.
- همه بازیکنان تیم فرزندتان را حمایت کنید. انتقاد یا اعتراض شما به بازیکنان دیگر تیم به این کودکان و خانواده هایشان صدمه میزند و فضای منفی در تیم ایجاد میکند.
- وقتی بازی حساس میشود ممکن است تماشاگران از کودک شما انتقاد کنند یا بر علیه او تشویق کنند. به یاد داشته باشید این کودکان در حال اموختن هستند و اشتباه کردن بخشی از اموختن است. وظیفه شما حمایت از انها در طی مسیر اموختن است.
- به یاد داشته باشید اگر شما سر بازیکن، داور یا مربی داد بزنید این رفتار شما تاثیر منفی روی کودکتان خواهد داشت. نشان دادن روحیه مثبت ، حتی در شرایط سخت، به نفع همه است.
- مستقل از نتیجه، تلاش بازیکنان را مورد توجه و تشویق قراردهید. این کار روحیه مثبی که کودکان میدهد و ارزش تلاش کردن را درک میکنند.
- بدرفتاری با تماشاگران تیم مقابل شایسته نیست. سعی کنید همه با هم از بازی لذت ببرید.
- بازی خوب همه بازیکنان را تشویق کنید. هو کردن به هیچ وجه قابل قبول نیست.
- حتی وقتی تیم شکست میخورد مثبت باشید و تیم را حمایت کنید. نکات مثبت بازی و حرکات موثر بازیکنان را به کودکتان یاد اوری کنید و او را تشویق کنید.
- قلدری سایبری (بدگویی و افترا در اینتریت) به هیچ وجه قابل قبول نیست. چنین رفتاری از سوی شما به حذف بلافاصله شما و کودکتان از تیم منجر خواهد شد.
- سلامت روحی و روانی کودکتان به پیروزی در بازی ارج است.
- شما تضمین کننده فضایی ورزشی و سالم برای کودکتان هستید. فضایی بدون دخانیات، مواد مخدر، داروهای غیر مجاز، بددهنی و توهین.
- با قوانین بسکتبال و قوانین بازی نونهالان اشنا شوید
چندی پیش در محفلی دوستانه با پدر و مادری اشنا شدم که پسر جوان اول دبیرستانی داشتند. پسر جوان بسیار اراسته، مودب و هنرمند بود. در محفل پیانو زد و کف و خون حضار درامد. مادر میگفت شاگرد اول کلاس هم هست. همه به مادر و پدر برای تربیت چنین جوان که هم درس خوان است و هم هنرمند تبریک گفتند و طبیعتا چون محفل ایرانی بود عده هم حسادت کردند و زیر لبی «حالا فکر کرده چه گهیه» گفتند.
یکی دو ساعت بعد، پس از چند لیوان مشروبات الکلی، درد دل پدر برای من باز شد که روی دیگری از زندگی این جوان اول دبیرستانی را نشان میداد. پدر گفت: چون پسرم شاگرد اول کلاس (در کلاس هشتم) بود و هنرمند فرستادیمش دبیرستان استعداد های درخشان. چند هفته ای نگذشت که دیدم نمره های پسرم روز به روز خرابتر و روحیه اش روز به روز درب و داغون تر میشود. کار به جایی رسید که گفت اصلا نمیخواهم برم مدرسه! رفتم مدرسه گفتم چه بلایی سر بچه من اوردین؟مشاور مدرسه گفت: اتفاقی که برای بچه شما افتاده چیز جدیدی نیست. فرزند شما در زندگی تا بحال با چنین سطحی از رقابت روبرو نشده و به قول قدیمی ها زیرش زاییده. بعد مشاور به یکی از بچه های مدرسه داشت با یکی از معلم های توی دفتر حرف میزد اشاره کرد. گفت : پسر شما شاگرد اول مدرسه اش بود و پیانو میزد، درسته؟ حالا این جوون را ببنید. اسمش راجیش است. او همکلاس پسر شماست. او هم شاگرد اول مدرسه اش بود. عضو ارکستر فیلارمونیک دانش اموزی استان است و چهار ساز را بطور تخصصی مینوازد. قهرمان تنیس شمال تورنتو است، در مجله ورزشی تنیس مقاله مینویسد و دو تا اپلیکشن برای ایفون نوشته که سالی ده هزار دلار فروش داره. پسر شما قراره با این جوون رقابت کنه. تازه راجیش یک بچه معمولی در کلاس پسر شماست، از اینها هجده تا دیگه توی ان کلاس هست.
پدر ته لیوانش را سر کشید و با اندوه گفت: پسرم همیشه هر جا بوده بهترین بوده و الان توی این کلاس در حد تنبل ته کلاسی شده و احساس میکنه نسبت به بقیه هیچی نیست. سطح امتحانات بالاتره و سطح بچه ها انقدر بالاست که پسرم قاط زده. هیچ وقت تجربه این را نداشته که با چنین شرایطی رقابت کنه. با چند تا روان شناس حرف زدم و تصمیم گرفتم از مدرسه برش دارم بیارمش مدرسه عادی.
دیروز که بحث «حدادی بهتر است یا یاو مینگ» دوستانی نبود امکانات در ایران را دلیل فاصله بین او و یاوو مینگ مطرح کردند. این دوستان به تفاوت سطح رقابتی که حامد حداددی و مینگ را از هم جدا میکرد توجه نکردند. حدادی در ایران تقریبا بدون هیچ رقابتی بزرگ شد . شک دارم در بسکتبال ایران هیچ بازیکنی با شرایط فیزیکی حامد حدادی وجود داشته (تمام بازیکنان بالای دومتر و پانزده سانتی که من میشناسم سلامت نبودند) وجود داشت که کار حامد را برای سنتر شماره یک تیم ملی شدن سخت کرده بود. اما یاوو مینگ در کشور یک میلیارد و خورده ای مجبور بود با حداقل چهل میلیون بسکتبالیست دیگر رقابت کند. فکر میکنید در چین چند بازیکن در ابعداد یاوو مینگ وجود داشت؟ که یکی میشود یاوو مینگ. حامد حدادی این امکان را داشت که با سعید فتحی ماه ها بصورت تخصصی در اردوی ملی کار کند. کدام بازیکن دیگر در ابعاد حامد چنین امکاناتی داشت. حتی بعد از رفتن او به ان بی ای سطح مسولیت مینگ در هیوستن با سطح مسولیت حامد در ممفیس و جاهای دیگر قابل مقایسه نبود. مینگ هر سال با نظیر شکیل اونیل سرو کله میزد و نوزده امتیاز میاورد. اگر مصدومیت عمر ورزشی اش را کوتاه نکرده بود شاید نامش در تاریخ هیوستن کنار اسطوره ای چون حکیم اورده میشود. جان کلام این پست این است که در ایران امکان کم است اما به یاد داشته باشید سطح رقابت بحدی پایین است که یکهویی دیدی بازیکنی با سه روز تمرین در هفته توانست از تیم ملی سر دربیاورد. وجود امکانات به معنی بالا رفتن سطح رقابت میشود و سطح رقابت بالاتر چالشی است ب که خیلی از بازیکنانی که از نظر ذهنی سرسخت نیستند را به کنار میزند.
مربی گاگول فقط کسی که نیست علم روز بسکتبال نداشته باشه، مربی گاگول کسی است قدرت کلام نداشته باشه، عاشق ارتباط با بازیکن ها نباشه، شخصیت جذابی نداشته باشه و نهایتا عاشق بسکتبال نباشه. برای داشتن همه این ها یک مربی باید مسیر طولانی طی کند که در ایران کمتر دیدم چنین اتفاقی بیفتند. خیلی از دوستان هم میپرسند که میخواهیم مربی بشیم کدام کتاب را بخوانیم که مربی بشویم؟ باور کنید کنید کسی با خواندن کتاب مربی بسکتبال نمیشود. ولی با خوردن خاک سالن در کنار مربیان بزرگ، کسب دانش روز، تجربه شخصی و قرارگرفتن در موقعیت هایی که توانایی مربیگری شما محک بخورد میتوانید مربی شوید.
شاید برایتان جالب باشد در کشورهایی که بسکتبال ادم حسابی دارند آنهایی که از اول مربی میشوند چه مسیری طی میکنند؟
یازده- دوازده سالگی: در کمپ های بسکتبال تابستانی-تعطیلات مسولیت به خط کردن بچه های زیر ده سال را به عهده میگیرند. توپ ها را جمع میکنند. مسولیت تمیزکردن سالن، جمع اوری لباس های گم شده را بر عهده دارند.
دوازده- چهارده سالگی: مسولیت تابلوی امتیازات در تمرین ها و مسابقات اموزشگاهی را به عهده میگیرند، در کمپ های تمرینی داوری میکنند، مسولیت داوری بازی های اموزشگاهی کودکان جوان تر را بر عهده دارند
چهارده - شانزده سالگی: زیر نظر یک مربی بزرگسان مسولیت کمپ اموزشی بسکتبال بازیکنان زیر دوازده سال را به عهده میگیرند، مسولیت کلید سالن بسکتبال و موجودی انبار توپ را دارند، شروع به مطالعه کتابهای مربیان بزرگ میکنند، در کلاس های اموزش رهبری برای نوجوانان شرکت میکنند.
شانزده تا هجده سالگی: کل مسولیت اداره تیم مدرسه را بر عهده دارند. به کمک معلم ورزش مربی تیم مدرسه هستند. در کلاس های پیشرفته اموزش فنون رهبری و مدیریت شرکت میکنند. در باشگاه محله برای بازیکنان تیم ویدیوی بازی ها را اماده میکنند. مسولیت های بیشتری از مربی باشگاه محله میگیرند.
هجده- بیست سالگی: در تربیت بدنی دانشگاه به صورت داوطلب هماهنگ کننده تیم میشوند. امار جمع میکنند. ویدیوی تیم را ادیت میکنند. برای بازی های تیم در دانشگاه برشور پخش میکنند. مسول سایت بسکتبال دانشگاه میشوند.
بیست- بیست و دو سالگی: تلاش میکنند در کنار مربی دانشگاه قرار بگیرند. کارهایی که مربی لازم دارد انجام میدهند. از کمک مربیان تیم کار کردن انفرادی با بازیکنان را میاموزند. در عین حال در چهار سال دانشگاه خواندن درباره علم ورزش، تاریخ ورزش، کتاب های خاطرات بازیکنان و مربیان، کتاب های علمی بسکتبال، دنبال کردن سایت های بسکتبال کار روزانه انهاست.
پس از فارق التحصیلی از پیدا کردن کار به عنوان کمک مربی در تیم های اموزشگاهی یا باشگاهی کوچک کار را شروع میکنند. در باشگاه بدن سازی محله با ورزشکاران و نحوه پرورش انها اشنا میشوند. روی علم روانشناسی، مدیریت، جامعه شناسی بیشتر تحقیق میکنند.
بعد از چند سال کمک تیم های مدرسه بودن سعی میکنند به عنوان مربی اصلی در کمپ تابستانی کار بگیرند. به عنوان مربی تیم مدرسه کار داوطلبانه پیدا میکنند. چه دبستان و چه دبیرستان ولی ارتباط را با دانشگاه حفظ میکنند.
در این سالها تلاش میکنند رده ها و کلاس های مربیگری کشورشان شرکت کنند اهسته اهسته مدارج ملی مربیگری را طی کنند.
و از این مرحله به بعد این میزان تلاش، استعداد، شانس و روزگار است که تعیین کننده بالاتر رفتن یک مربی جوان میشود. یکی از شانس های بزرگ مربیان جوان برای رسیدن به مراحل بالاتر همجواری و شاگردی کردن مربیان بزرگ است که میتواند میان بر بزرگی برای مسیر شغلی یک مربی جوان باشد. یک بازی کنار دست یک مربی بزرگ نشستن یا گوش دادن به حرفهای او میتواند از سالها کلاس مربیگری و ده ها کتاب بسکتبال موثر تر باشد.
سر سختی ذهنی چیزی خدا دادی نیست. اگر چه بعضی ها بخاطر نوع تربیت از نظر ذهنی سر سخت تر هستند اما این موضوع امری کاملا اکتسابی است. سرسختی ذهنی را میتوان تمرین کرد و در ان بهتر شد. از طریق کار روی سه موضوع میتوانید سرسختی ذهنی را در خود تقویت کنید.
عوامل انگیزه بخش بیرونی را حذف کنید
سناریوی اول: وارد باشگاه بدن سازی تان میشوید. کولر و تهویه مطبوع سالن فضا را تمرینی خوب اماده کرده. لباس های تمرینی اندر ارمر جدیدتان را میپوشی. مربی مخصوص تان به کمک شما میاید و شما را در ادامه حرکات تقویت میکند. موزیک مورد علاقه تان که از هدف فون بوز برایتان پخش میشود به شما کمک میکند ریتم تمرینات را در دستگاه های مدرن بدن سازی اطریشی با انگیزه بیشتری ادامه دهید. هر جا کم میاورید مربی شخصی تان شما را تشویق میشود.
سناریو دوم: پس از یک روی مسافر کشی در خیابان های شلوغ و پر دود به خانه بر میگردید. اعصاب داغون، ذهن خسته، بدن خسته تر. دوش نگرفته کیسه شن را بر میدارید و توی گاراژ خانه که گرم است و بوی تعفن کیسه زباله دیشب که گربه انرا پاره کرده میروید. نه موزیکی نه مربی شخصی. با همین کیسه شن شروع به وزنه زدن میکند. گرمتان است، لباستان مناسب نیست، بوی لجن اعصاب میزد، کیسه شن بد دست است. با اینکه هر دقیقه تمرین انکار یکسال طول میکشد شما بدون توجه به تمرین ادامه میدهید.
کدام یک از این سناریو ها سرسختی ذهنی شما را تقویت میکند. هر چند وقت یکبار از پوسته راحتی تن دربیایید، مشوق های بیرونی را حذف کنید و تلاش کنید در شرایط نامناسب کارتان را ادامه دهید. هدف از این تمرین اینست که میزان تلاش تان در هر دو نوع تمرین کردن به یک مقدار برسد
عادت های خوب را تمرین کنید
ادمهایی با ذهن سرسخت از من و شما ثابت قدم تر هستند. انها میدانند انگیزه میاید و میرود ولی کار باید انجام شود. داشتن عادت های خوب باعث میشود شما ثابت قدم شوید و به انگیزه نیاز نداشته باشید
همین صبح زود بیدار شدن را تمرین کنید. ابتدا وقتی چشمتان را باز میکنید با خودتان هزار جور اما و ولی میکنید. هی باخودتان کلجار میروید و چانه میزنید که پنج دقیقه دیگر بخوابید. سعی کنید مثل فشنگ از تخت بیرون بیایید. تخت را مرتب کنید. سعی کنید فرایند تصمیم گیری اینکه «ایا بیدار شوم یا نه» را از سیکل روزانه خودتان بیرون کنید. با تکرار صبح زود بیدار شدن اهسته آهسته به مرحله ای میرسید که حتی بدون زنگ ساعت بطور خودکار چهار صبح بیدار میشود و برای بیرون امدن از تخت مشکلی ندارید.
عادتهای خوبی نظیر زود بیدار شدن، زود خوابیدن، سالم خوردن، اب زیاد خوردن، راه رفتن زیاد، توجه به وزن پایه های موفقیت یک ورزشکار و نهایتا پایه های یک زندگی سالم و طولانی مدت است. تکرار و پایداری در عادت های خوب انجام انرا بسیار راحت میکند و این در حالی است که ممکن است کارهایی که شما انجام میدهید خیلی خیلی سخت باشد .
به چیزی که در تحت کنترل شما نیست بی توجه باشید
در دنیا چیزهایی زیادی هست که شما هیچ کنترلی روی ان ندارید. ولی روی یک چیز کنترل کامل داریم و این اینست که چطور برابر چیزهایی که کنترل نداریم عکس العمل نشان دهیم. عکس العمل ما کاملا در اختیار ماست و این دقیقا همان چیزی است که یک ادم سرسخت ذهنی را از ادمهای معمولی مجزا میکند.
در زندگی هر بسکتبالیست لحظاتی هست تماشاچی به ما فحش مادر میدهد، داور سوت یک طرفه میزد، بازیکن حریف خطای بد میکند، مربی خودمان دری وری میگوید، روزنامه نگار قلم به مزد چرت مینویسد، در تیم استان نا حق خط میخوریم و مصیبت های دیگر که ما هیچ کنترلی روی ان نداریم اما کنترل انرا داریم که چطور عکس العمل نشان دهیم.
در فلسفه مکتبی هست که به نام استئویسزم که در زبان انگلیسی از این کلمه برای «تحمل درد و خسران بی انکه درد را رفتارمان نشان دهیم یا شکایت کنیم» استفاده میشود. این مفهوم شالوده سرسختی ذهنی است. برای تمرین استئویسزم یکی از کارهای حمل چیزهای سنگین بدون ناله و شکایت است. اینکه در تمرین سربازان انها را با کوله پشتی های سنگین به راهپیمایی های طولانی و بی هدف میبرند همین است. تمرین دیگر انجام کارهایی است که اصلا دوست نداریم. مثلا اگر جارو برقی کردن منزل منتفر هستید سعی کنید یک ماه هر روز خانه را جارو کنید. حتی از خانه تمیز باشد. اگر از بوی ماهی منتفر هستید ماهی بخرید و با دست بی دستکش ماهی پاک کنید. تمرین دیگر اینکه مستقل از روتین تمرینی روزانه تان یک تمرین سخت را انتخاب کنید و انرا به مدت دو ماه هر روز انجام دهید. مثلا روزی صد بار شنا (پوش اپ) بروید. با احساس تان برای چس ناله کردن و شکایت مبارزه کنید. سعی کنید هنگام انجام کارهای درد اور و سخت کسی دور و برتان نباشد که انگیزه برای شکایت داشته باشید
تالار مشاهیر بسکتبال چیست؟
تالار مشاهیر بسکتبال امریکا موزه تاریخ ورزش بسکتبال است که در شهر اسپرینگ فیلد در ماساچوست امریکا در سال هزار و نهصد و پنجاه و نه تاسیس شده. نام رسمی این موسسه «موزه یادبود نیسمیث» است. این موزه در جایی تاسیس شده که یک قرن پیش بسکتبال در این توسط جیمز نیسمث ،معلم کانادایی، اختراع شد. در امریکا تالار های مشاهیر بسکتبال ایالتی هم وجود و فیبا هم تالار مشاهیر دارد اما این موزه معتبر ترین و ابرومند ترین ارشیو مستندات و یادبود های ورزش ماست. معرفی شدن در این تالار و ثبت نام به عنوان عضو این تالار از بالاترین افتخارات ورزشی در جهان بسکتبال است
چند نفر عضو تالار مشاهیر بسکتبال هستند؟
تا پارسال سیصد و شصت و پنج نفر عضو تالار شدند. این افراد شامل ورزشکار، نویسنده روزنامه نگار ورزشی، مربی، معلم ورزش، مدیر ورزشی، داور، مدیر موسسه کالاهای ورزشی، اجنت ورزشی و دیگر مشاغل مربوط به ورزش بسکتبال هستند. بسیاری از اعضای این تالار امریکایی نیستند و بسیاری هم از بسکتبال اماتوری امده اند. امشب هم هجده نفر دیگر عضو این تالار میشوند که در بین انها استیو نش، ری الن، گرنت هیل و جیسون کید مشهورترین ها هستند.
چطوری شخصی عضو تالار میشود؟
این تالار هفت کمیته بررسی و تحقیق دارد که چهار کمیته ان مسول شناسایی و تحقیق در مورد اعضای جدید است. این چهار کمیته شامل کمیته امریکای شمالی، کمیته بین المللی، کمیته زنان و کمیته شناسایی پیش کسوتان (پیش کسوت کسی است که حداقل سی و پنج سال از دوران بسکتبالش گذشته باشد). نامزده هایی که حداقل هفت رای از کمیته امریکای شمالی بگیرند (پنج رای برای کمیته های دیگر) وارد مرحله بعدی یا مرحله افتخاری میشوند. در این مرحله یک کمیته دوازده نفری از اعضای هفت کمیته به اعضای افتخاری رای میدهند و کسانی که هفتاد و پنج درصد رای را بیاورند سال اینده به تالار خواهند پیوست. این تالار تنها کسانی که را در نظر میگیرد که حداقل سه فصل کامل از بازنشستگی ورزشی انها گذشته باشد. از دو سال دیگر شرط عضویت برای مربیان حداقل سن شصت سال است.
معنی عضویت در تالار مشاهیر چیست؟
کسی که عضو تالار مشاهیر میشود به این معنی است که نامش در کتاب تاریخ بسکتبال برای همیشه ثبت میشود. کسانی که موفقیت های به سزای در بسکتبال داشتند، انهایی که برای بسکتبال کار مهمی کرده اند، کسانی که در تحول ورزشی بسکتبال نقش مهمی ایفا کردند و نهایتا انهایی که بسکتبال بخاطرشان ورزش بهتری شد به تالار میپوندند. عضویت در تالار مشاهیر یک نشان افتخاری است، مثل مدال ملی و حقوق و مواجب خاصی ندارد اگر چه کسانی که عضو تالار مشاهیر هستند مورد توجه رسانه ها قرار میگیرند و از انها درخواست حضور در مراسم مختلف میشود و از این طریق زمینه درامد زایی جدیدی برای انها بوجود میاید. در امریکا رسم است که وقتی کسی که عضو تالار مشاهیر است در جایی معرفی میشود اینکه او از اعضای تالار است قبل از نام او عنوان میشود. مثل عناوینی چون دوک و سر در اروپا.
ایا تالار مشاهیر جوایز دیگری به غیر از عضویت دارد؟
بله. تا امسال تالار مشاهیر یادبود نیسمث ده جایزه جنبی دیگر تاسیس کرد که به شرح زیر است.
مردان
جایزه باب کوزی: جایزه مخصوص پوینت گارد ها
جایزه جری وست: جایزه مخصوص شوتینگ گاردها
جایزه جولیوس اروینگ: جایزه مخصوص فوروارد های کوچک
جایزه کارل ملون: جایزه مخصوص فوروارد های قدرتی
جایزه کریم عبدل الجبار: جایزه مخصوص سنتر ها
زنان
جایزه ننسی لیبرمن: جایزه مخصوص پوینت گارد ها
جایزه ان میر دریزدل: جایزه مخصوص شوتینگ گاردها
جایزه شریل میلر: جایزه مخصوص فوروارد های کوچک
جایزه کترینا مکلین: جایزه مخصوص فوروارد های قدرتی
جایزه کریم لیزا لزلی: جایزه مخصوص سنتر ها
مراسم معرفی و اعطای جایزه چند وقت یکبار انجام میشود؟
این مراسم هر سال در ماه سپتامبر در محل موزه انجام میشود و بخش معرفی اعضا در تلویزیونهای امریکا بطور زنده پوشش داده میشود. حضور برای عموم با خرید بلیط در این مراسم ازاد است. خارج از مراسم معرفی اعضا این موزه در تمام سال برای بازدید کنندگان باز است.
تیم کلیولند کولیرز مثل فرنچایزهای مشهوری چون باستن، لیکرز و سن انتونیو شخصیت و فرهنگی که مستقل از بازیکنانش باشد نداشت. کلیولند در پانزده سال گذشته با بازیکنی دبیرستانی که در سال 2003 درفت کردند تعریف شد و دیشب با همین بازیکن هم خاتمه یافت. پروژه کلیولند در دو مرحله 2003 تا 2010 و از 2014 تا 2018 قابل بررسی است.
با پا به صحنه گذاشتن لبرون جیمز به لیگ کلیولند که از 1998 به بعد نتوانسته بود پلی اف راه یابد بار دیگر در شرق مطرح شد و در فصل 2005 به مرحله دوم پلی اف راه یافت و تا به قهرمان لیگ دیترویت پیستونز ببازد. در فصل بعد به مدد لبرون جیمز جوان این تیم تا فینال جلو رفت ولی در برابر اسپرز جارو شد. در سه فصل بعد هم کلیولند در مراحل مختلف پلی اف بالا امد اما نتوانست از شرق خارج شود.
در سال دو هزار و ده با خاتمه قرارداد لبرون جیمز این بازیکن در پر سرو صدا ترین جابجایی دهه های اخیر در ان بی ای به میامی هیت پیوست و دوران تاریک کلیولند اغاز شد. در چهار سالی که لبرون جیمز از کیلولند دور بود علیرغم دریافت سه درفت شماره یک ان بی ای را کشید این تیم هرگز نتوانست در کنفرانس شرق حتی به پلی اف برسد.
بخش دوم پروژه کلیولند کولیرز هنگامی اغاز شد که لبرون جیمز میدان دیده با دو قهرمانی در کولبارش تصمیم گرفت به زادگاهش برگردد و دوباره پس از خاتمه قراردادش با میامی هیت گرمای میامی را رها کرد و سرمای زادگاهش ، کلیولند را انتخاب کرد تا شکوهمند ترین دوران فرنچایرز کلیولند را رقم بزند.
لبرون جیمز که هنگام بازگشت به زادگاهش در سال 2014 به مردم شهرش که هرگز رنگ جام قهرمانی را ندیده بودند قول قهرمان داد. لبرون جیمز که در میامی اموخته بود که میتوان تنهایی حتی تا فینال هم امد اما تنهایی قهرمان شدن عملی نیست اینبار حضور دوباره اش در کلیولند را منوط به تمدید قرارداد ستاره جوان تیم، کایری اروینگ، و جذب یک ستاره پست چهار مثل کوین لاو دانست. انچه او در ذهنش بودن بازسازی ساختاری مشابه میامی هیت برای پایه ریزی قهرمانی بود. این تیم تازه تشکیل شد که تقریبا همه بازیکنانش جدید بود و مربی تازه کاری که برای اولین بار در عمرش در ان بی ای مربیگری میگرد به شکل معجزه اسایی در همان سال اول به فینال ان بی ای رفت و در برابر ابرقدرت غرب ، گلدن استیت ، قرار گرفت. کایری اروینگ و کوین لاو در مراحل مختلف پلی اف مصدوم شده بودند و لبرون جیمز ناچار شد با عده ای بازیکن نقش باز با گلدن استیت رقابت کند. او توانست با همان چند بازیکن گمنام دوبازی از گلدن استیت بگیرد و نهایتا مقلوب شد.
سال دوم حضور دوباره لبرون جیمز در کلیولند طوفانی ترین فصل در تاریخ این فرنچایز و این شهر بود. لبرون جیمز ، کایری اروینگ و کوین لاو برای بار دوم پیاپی تیم های شرق را در هم کوبیدند و در برابر گلدن استیت در فینال در چهار بازی اول ه بازی باختند. کار به نظر تمام شده میامد ولی معجزه لبرون جیمز باعث شد کلیولند سه بازی پیاپی از جمله بازی اخر در خانه حریف را ببرند و برای اولین بار قهرمان شوند. در تاریخ ان بی ای بازیکنان زیادی بودند که در دو تیم مختلف قهرمان شدند اما تنها کریم عبدالجبار و شکیل اونیل بودند که بازیکنان کلیدی دو پیروزی در هر دو تیم بودند. اکنون نام لبرون جیمز در کنار نام این دو اسطوره ثبت شد.
فصل سوم در حالی شروع شد که هر نتیجه دیگر به غیر از قهرمانی برای کلیولند شکست محصوب میشد. گلدن استیت که زخ خورده بود با اینکه با اتکا به رکورد فصل عادی بهترین تیم تاریخ بود اما توانست دومین بهترین بازیکن جهان ، کوین دورنت، را نیز به سه ال استار دیگرش بیفراید. کلیولند در این فصل هم مثل در پلی اف مثل غلطک از روی تیم های شرق رد شد اما در برابر گلدن استیت بهبود یافته تا مرز جارو شدن جلو رفت و دستش از قهرمانی کوتاه ماند.
فصل چهارم ، و اخرین سال قرارداد لبرون جیمز، در حالی شروع شد که تیم بار دیگر یک مربی تازه کار داشت؛ ستاره تیم کایری اروینگ به باستن رفته بود، نیمکت تیم پر شده بود از بازیکنان پیر و مصدوم. در نیم فصل کلیولند نیمی از تیم را به تیم های دیگر فرستاد و شش بازیکن جدید از دو تیم وارد کرد. با اینکه وضعیت کلیولند در بسیار اشوب شده بود اما فصل را با تعداد پیروزی هایی نزدیک به فصل قبل اغاز کردند.
انتظار همه این بود که کلیولند مثل سال قبل با جارو کردن همه تیم های شرق به فینال راه یابد اما در همان قدم اول تیم چغر ایندیانا لبرون جیمز و یارانش را به بازی هفتم کشید و تنها بازی فوق بشری لبرون جیمز بود انها را به دور دوم پلی اف رهنمون شد. در دور دوم کلیولند در برابر صدر نشین شرق، تورنتو قرار گرفت ولی تورنتو در برابر بازی افسانه ای لبرون جیمز قالب تهی کرد و در چهار بازی پیاپی حذف شد. در این مرحله بارقه ای از امید جهت همراهی بازیکنان دیگر تیم دیده شد که امید این را میداد در فینال شرق این تیم بتواند از سد سلتیکس عبور کند. اما خدای بسکتبال مشیت کرد کلیولند از سلتیکس عبور کند و برای بار چونتوی چهارم متوالی در فینال با گلدن آستیت روبرو شود که نهایتا در چهار شکست متوالی جارو شد.
اکنون که لبرون جیمز بطور رسمی جز بازیکنان کلیولند نیست این باشگاه که تمام داشته هایش در او خلاصه میشد در استانه دوران تاریک دیگری قرار دارد که انتهایی برایش متصور نیستم. اینکه این باشگاه توان این را داشته باشد که تغییرات اساسی در مهره های تیم شرایط را برای ماندن پادشاه بسکتبال فراهم کند بسیار بعید است. روز یکم ماه جولای امسال که لبرون جیمز بطور رسمی بازیکن ازاد است و مجاز است با دیگر تیمها قرارداد ببندند . جابجایی او به هر تیم دیگر میتواند تغییری مهم در موازنه قدرت در کل لیگ باشد.
سوال: مرکز بازبینی ان بی ای کجاست و کارش چیست؟
جواب: مرکز بازبینی ویدیویی ان بی ای در سال دو هزارو سیزده تاسیس شد و از فصل چهارده-پانزده رسما اغاز به کار کرد. این مرکز در شهر سکاکس در نیوجرزی، نزدیک به دفتر مرکز لیگ، است. شهر سکاکس به این دلیل انتخاب شد که هم نزدیک دفتر اصلی لیگ است و هم نزدیک به بزرگترین سرور های ساحل غربی که به وال استریت سرویس میدهند است. این مرکز با خطوط انحصاری ارتباطی به هر بیست و نه استادیوم ان بی ای در امریکا و کانادا متصل است. مرکز بازبینی هفده اپراتور و بیست ایستگاه کاری دارد و همزمان میتواند پانزده رویداد مختلف را بررسی کند. هدف این مرکز پشتیبانی از تصمیم داوران ان بی در طول فصل عادی و پلی اف است.
سوال: ایا مربیان میتوانند درخواست بازبینی کنند؟
.جواب :خیر. در ان بی ای داوران هستند که بر اساس شروط پانزده گانه میتوانند درخواست بازبینی بدهند.
سوال: شروط پانزده گانه بازبینی ویدیویی چیست؟
جواب: داور میتواند برای حصول اطمینان حکم صادره در شرایط زیر درخواست بازبینی بدهد. یک) ایا توپ گل شده در پایان هر کوارتر در زمان قانونی بازی بوده یا زمان خاتمه یافته؟ دو) ایا خطای رخ داده شده در پایان هر کوارتر در زمان قانونی بازی بود یا بازی خاتمه یافته بود؟ سه ) هنگامی که بازیکنان دعوا میکنند تا بررسی کنند کی زد و کی خورد. چهار) در هر زمان در طول بازی برای تعیین خطای فلگرنت از خطای عادی. پنچ) زمانی که داوران در انتهای هر کوارتر تصور میکنند ساعت بیست و چهار ثانیه خراب یا اشتباه است. شش) هنگامی که روی شوت زن خطا میشود برای اینکه تعیین کنند شوت زن پشت سه بود یا نه؟ هفت) خطای پا رو خط برای اوت در دو دقیق اخر بازی و دو دقیقه وقت اضافه هشت) برای تعیین اینکه توپ قبل یا بعد از خاتمه بیست و چهار ثانیه گل شد نه) هنگامی که داور در مورد خطای کلیر پث یا خطای دفاع روی گل مفت مطمن نیست ده) وقتی بازی خر تو خر میشود و داور مطمن نیست کدام بازیکن باید پنالتی بزند یازده)هنگامی که داور مطمن نیست توپ حلقه را لمس کرده یا نه تا بیست و چهار ثانیه تمدید شود دوازده) در موقعیت شارژ و خطای بلوک برای اینکه تعیین کنند ایا مدافع داخل یا خارج از نیم دایره شارژ ممنوع بود یا نه سیزده) در دو دقیقه پایانی بازی برای تعیین گل تندینگ چهارده) برای تعیین خطاهی دور از توپ پانزده) هنگامی که داوران مطمن نیستند تعداد بازیکنان داخل زمین کم یا زیاد است.
سوال: بازبینی چقدر طول میکشد؟
جواب: طبق قانون بازبینی نباید بیشتر از دو دقیقه طول بکشد. در مواردی که درگیری در زمین رخ داده یا بازی منجر به اخراج یک یا چند بازیکن است ممکن است فرایند بازبینی طول بکشد.
سوال: هنگام بازبینی چه کسی تصمیم میگیرد داور زمین یا داور مرکز بازبینی؟
جواب: تنها داور زمین حق درخواست بازبینی را دارد. اما وقتی بازبینی انجام میشود این داور مرکز بازبینی است که حکم صادر میکند و داور زمین مسول اعلام حکم است. داور زمین و داور مرکز بازبینی از طریق مانیتور کنار زمین و میکروفون و هدفون با هم گفتگو میکنند. تنها در موارد خطای غیر ورزشی و زد خورد در زمین این داور زمین است که پس از بازبینی حکم صادر میکند.
سوال: اگر ارتباط سالن با مرکز بازبینی قطع بشه چی؟
جواب: داوران حق دارند از امکانات شبکه های تلویویزنی حاضر در زمین استفاده کنند و حکم صادر کن.
شانزده دسامبر ۲۰۰۶ در مدیسون اسکویر گاردن نیویورک نیکس میزبان دنور ناگتس بود. دنوری که هنوز کارملو جوان و جی ار اسمیت در ان بازی میکردند. بازی های ان روز فیزیکی تر از امروز بود اما تا دقایق اخر برخورد ویژه ای رخ نداد. تنها اتفاق عجیب این بود جرج کارل، مربی دنور، با اینکه تیمش در فاصله دو دقیقه به پایان بازی بیست امتیاز جلو بود هنوز شروع کننده ها را در زمین نگهداشته بود. در فاصله یک دقیقه و بیست ثانیه به پایان بازی جی ار اسمیت توپ را در فست برک دریافت کرد. اینجا بود که ماردی کالینز با خطای غیر ورزشی او متوقف کرد و جی ار اسمیت به بیرون زمین پرت شد. بلافاصله بلند شد و رفت توی صورت کالینز ولی کالینز فقط سینه سپر کرد و رو در روی اسمیت ایستاد. اینجا بود که ناگهان نیت رابینسون، بازیکن صد و هفتاد سانتی نیویورک و سه بار قهرمان دانک ان بی ای، با مشت و لگد رفت توی شکم جی ار اسمیت و ناگهان دنیا زیر و رو شد.
لحظه ای بعد هر ده بازیکن داخل زمین، مربیان و کادر تیم ها و حتی بعضی بازیکنان ذخیره در زمین با هم درگیر شدند.
نتیجه این صحنه اخراج تمام بازیکنان دو تیم بود که در ان بی ای بسیار نادر است ده بازیکن داخل زمین اخراج شوند. پس از این بازی ان بی ای سنگین ترین جریمه تاریخ، بعد از رویداد بین تیم های دیترویت - ایندیانا، برای این تیم ها برید
بازیکنان نیویورک مجموعا بیست یک بازی و بازیکنان دنور بیست شش بازی بدون حقوق محروم شدند. کارملو ششصد هزار دلار از دست داد. ان بی ای اما مربیان دو تیم را جریمه نکرد اما بسیاری معتقد بودند اتش این قضیه زیر سر سرمربی نیویورک ایزیا تامس، اسطوره دیترویت و سر دسته تیم معروف پسران بد دیترویت، بود. ایزیا تامس در دقایق پایانی به کارملو انتونی بازیکن تیم دنور هشدار داد که در دیگر وارد سه ثانیه تیمش نشود. تامس معتقد بود اینکه دنور با اینکه بیست امتیاز جلو است ولی هنوز با تمام قدرت شروع کنندها در زمین نگهداشته نوعی بی احترامی به نیویورک است.
اینکه ایزیا تامس این اتش را راه انداخت هرگز اثبات نشد اما هفته پیش در مصاحبه ای نیت رابینسون، که اکنون بیرون از ان بی ای است، گفت در اخرین تایم اوت ایزیا تامس به بازیکنان نیویورک گفت: اگر دعوا شد من ببنیم کسی-حتی بازیکنان روی نیمکت- دنوری ها را زیر مشت لگد نگرفته خودم ان بازیکن را جریمه میکنم!!!
نیت رابینسون همچنین افزود ایزیا تامس با ارایه یک چک صد هزار دلاری شخصا جریمه او را پرداخت کرد.
اگر طرفدار تیم شهرهای بزرگ نظیر شیکاگو، نیویورک و لوس انجلس هستید خواندن این مطلب به شما توصیه میکنم. در گذشته شهرهای بزرگ و تیم بسکتبال انها برای بازیکنان جاذبه داشت. قدیم ها لوس انجلس لیکرز نیازی به تبلیغ برای جذب بازیکن نداشت. همین لازم بود که به بازیکن زندگی در لوس انجلس هدیه داده شود تا هر ابر ستاره ای جذب بشود. البته جاذبه این شهرها فقط بخاطر امکانات و نزدیکی به تفریحاتی که میلیونر از ان لذت میبرد نیست. جاذبه اصلی شهرهای بزرگ امکان درامد زایی جانبی برای این بازیکنان است.
برای باز کردن این مطلب اول باید با ساختار درامدی بازیکنان ان بی ای آشنا شوید. بازیکن ان بی ای از سه منبع پول در میاورند. اولین و مشخص ترین منبع درامد انها قراردادی است که با تیمشان دارند. همانطور که میدانید این منبع درامد دو مشخصه دارد که انرا به ضعیف ترین جریان مالی بازیکن تبدیل میکند. اول اینکه میزان قرارداد بازیکنان - هر چقدر هم بازیکن خداوند گار باشد- توسط لیگ محدود شده. هیچ بازیکنی حق ندارد بیشتر از یک سوم حقوق کل تیم را بگیرد. بخاطر همین حقوق سالانه استفن کری و لبرون جیمز در برابر ستاره های فوتبال یا گلف مسخره است. دومین محدودیت این جریان درامدی اینست که بازیکنان ان بی ای - جدا از مباحث حقوق بازنشستگی - فقط تا هنگامی که بازی میکنند پول میگیرند. وقتی دوران بازیگری شان خاتمه یافت دیگر پولی در کار نیست.
دومین منبع درامدی بازیکنان قرارداد های اسپانسرشیپ یا استفاده تجاری از اسم و رسمشان. این قرارداد ها مستقلا بین بازیکن و یک شرکت تجاری بسته میشود و ربطی به لیگ ندارد. با این قرارداد ها بازیکن میتواند بطور نامحدود و تا حتی پس از مرگش پول دربیاورد. نمونه بارز این منبع درامد قرارداد بازیکنان با شرکت های تولید کفش ورزشی است. چنین قراردادهای ممکن است چند برابر قرارداد حقوق بازیکن باشد و برخی از انها حتی ربطی به دوران بازیگری یک ورزشکار ندارد. کوبی برایانت و لبرون جیمز تا روزی که سرازیر قبر بشوند از نایکی پول خواهند گرفت. نوه، نتیجه، نبیره و ندیده های مایکل جوردن هم از فروش کفش های جدشان زیلیاردر خواهند بود.
سومین منبع درامد بازیکنان سرمایه گذاری انها در امور اقتصادی است. مثلا زمانی رسم بود بازیکنان ان بی ای ملک و رستوران بخرند. اکنون بازیکنان ان بی ای حتی شرکت های فیلمسازی دارند، درشرکت های دره سیلیس سرمایه گذاری میکنند، شرکت تولید هدفن میخرند، تیم فوتبال در انگلستان میخرند، نصف املاک ساحل شرقی دریاچه کومو در شمال ایتالیا را هاپولی میکنند . همه این فرصت های درامد زایی به دو چیز ربط داشت. اول اینکه بازیکن از نظر فیزیکی نزدیک فرصت های سرمایه گذاری باشد و دوم اینکه دیده شود بود. در قدیم بازیکنی که در لوس انجلس بود چپ و راست با سلبریتی های میپرد و حتی در فیلم های هالیوودی دیده میشد. در گذشته بازیکنی که نیویورک و شیکاگو بود مرتب با بزرگترین رسانه های امریکا مصاحبه میکرد و روزنامه های بزرگ در مورد او مینوشتند. این ها بود که برای بازیکن فرصت سازی میکرد. طبیعتا نایکی به بازیکنی که هر شب در تلویزیون ملی امریکا دیده شود و چپ و راست در رسانه ها عکسش چاپ بشود پول بیشتری میدهند تا ان بازیکنی که در شهر کوچکی در تگزاس بازی میکند، حتی اگر بهترین بازیکن تاریخ هم باشد. مقایسه مقدار قرارداد کفش تیم دانکن که بهترین پاور فوروارد تاریخ است با درک رز که سه چهار فصل خوب داشت مایه شرمندگی دنیای کفش است
اما رسانه های نظیر اینستاگرم، فیسبوک، تویتر ورق را برگرداند. دیگر برای دیده شدن و نقل محافل بودن لازم نیست بازیکن در لوس انجلس و نیویورک باشد. حتی در ده کوره ای نظیر اوکلاهماسیتی هم دنیا شما را روی اینستاگرم دنبال میکند. هر شب لباسی که راسل وستبروک قبل از بازی میپوشد نقل مجلس یوتیوبی هاست و میلیون ها بار دیده میشود. وقتی های لایت بازی یک بازیکن از شهر کوچک پورتنلد چهل میلیون بار در یوتیوب دیده میشود یا چهار میلیون لایک در اینستاگرم میخورد این بزرگترین فرصت دیده شدن برای بازیکن است. وقتی تمام بازیکنان به جت های شخصی دسترسی دارند حتی یک بازیکن میتواند در کلیولند زندگی کند اما شرکت فیلمسازی اش در لوس انجلس برایش پول چاپ کند. اکنون همه بازیکنان با فشردن یک دگمه روی تلفشان به همه فرصت های سرمایه گذاری در امریکا یا هر جای دیگر جهان دسترسی دارند و لازم نیست در نیویورک باشند تا وکیلشان کارهایشان را انجام دهد.
زرق و برق شهرهای بزرگ امریکا برای جذب بازیکن اهسته اهسته از بین میرود و تیم این شهر ها اگر میخواهند بازیکنان بزرگ را جذب کنند باید مثل بقیه تیم شهرهای کوچک روی کیفیت تیم و اینده باشگاه تمرکز کنند.
بسکتبالیست های نوآموز فکر میکنند مربیان بسکتبال دوست دارند هر کسی شوتش خوب است شوت بزند و کسی که شوت زن خوب نیست شوت نزند. این اشتباه محض است. مربیان بسکتبال دوست دارند کسی که شوتش خوب است شوت خوب بزند. یعنی انتخاب مکان، زمان و نوع شوت او صحیح باشد
شوت خوب شوتی است که بازیکن با کمترین دفاع ممکن اجرا کند. مثلا وقتی که دو سه تا دفاع روی بازیکن است بیشتر شوت ها غلط است حتی اگر بازیکن بهترین شوت زن باشد. نمونه بارز این شرایط جی ار اسمیت، گارد کلیولند کولیرز، است که بسیاری شوت زن خوبی است اما بسیاری از شوتهایش با حداکثر دفاع انجام میشود.
شوت خوب شوتی است که زمان صحیحی از بیست و چهار ثانیه حمله ای اجرا شود. اینکه یک بازیکن توپ را جلو بیاورد و قبل از اجرای نقشه حمله ای در همان چند ثانیه اول شوت بزند، حتی اگر بهترین شوت زن تیم باشد، اشتباه است. نمونه بارز این شرایط را در پلی اف پارسال از راسل وستبروک دیدیم که تاثیر منفی روی درصد شوت او گذاشت و نهایتا موجب حذف تیمش شد.
شوت خوب شوتی است که از نقطه صحیح اجرا شود. نقطه ای از زمین با که با مهارت بازیکن همخوانی دارد. مثلا اگر بازیکنی برد شوت بیشتر از پنچ متر ندارد حتی اگر روی سه امتیازی بدون دفاع توپ بگیرد نباید اقدام به سه امتیازی کند.
شوت خوب شوتی است که بازیکن انرا تمرین کرده باشد. مثلا اگر بازیکنی شوت فینگر رول بالای تخته (از انهایی که استفن کری استادش است) تمرین نکرده حتی اگر گل خالی لی اپ میکند نباید اجرا کند. یا اگر بازیکنی شوت از روی دریبل را تمرین نکرده باشد و همیشه در پس از دریافت توپ شوت میزند باید عین همین را در شرایط مسابقه اجرا کند.
شوت خوب شوتی است که متعادل باشد. اجرای شوت های نامتعادل نظیر استپ بک یا رانر باید انتخاب هر بازیکنی باشد. شوت سخت و نامتعادل دقیقا همان چیزی است که تیم مقابل میخواهد.
در جمع بندی اینکه مربی دوست دارد بهترین شوت زن تیم بهترین انتخاب شوت را بکند. حتی اگر بازیکنی بهترین شوت زن تیم نیست مربی میخواهد انتخاب شوت صحیح انجام شود. انتخاب شوت خوب با همراه مستمر همان شوت در زمان کوتاه منجر به بالا رفتن قابل ملاحظه درصد شوت بازیکن در شرایط مسابقه ای میشود.