چندی پیش در محفلی دوستانه با پدر و مادری اشنا شدم که پسر جوان اول دبیرستانی داشتند. پسر جوان بسیار اراسته، مودب و هنرمند بود. در محفل پیانو زد و کف و خون حضار درامد. مادر میگفت شاگرد اول کلاس هم هست. همه به مادر و پدر برای تربیت چنین جوان که هم درس خوان است و هم هنرمند تبریک گفتند و طبیعتا چون محفل ایرانی بود عده هم حسادت کردند و زیر لبی «حالا فکر کرده چه گهیه» گفتند.
یکی دو ساعت بعد، پس از چند لیوان مشروبات الکلی، درد دل پدر برای من باز شد که روی دیگری از زندگی این جوان اول دبیرستانی را نشان میداد. پدر گفت: چون پسرم شاگرد اول کلاس (در کلاس هشتم) بود و هنرمند فرستادیمش دبیرستان استعداد های درخشان. چند هفته ای نگذشت که دیدم نمره های پسرم روز به روز خرابتر و روحیه اش روز به روز درب و داغون تر میشود. کار به جایی رسید که گفت اصلا نمیخواهم برم مدرسه! رفتم مدرسه گفتم چه بلایی سر بچه من اوردین؟مشاور مدرسه گفت: اتفاقی که برای بچه شما افتاده چیز جدیدی نیست. فرزند شما در زندگی تا بحال با چنین سطحی از رقابت روبرو نشده و به قول قدیمی ها زیرش زاییده. بعد مشاور به یکی از بچه های مدرسه داشت با یکی از معلم های توی دفتر حرف میزد اشاره کرد. گفت : پسر شما شاگرد اول مدرسه اش بود و پیانو میزد، درسته؟ حالا این جوون را ببنید. اسمش راجیش است. او همکلاس پسر شماست. او هم شاگرد اول مدرسه اش بود. عضو ارکستر فیلارمونیک دانش اموزی استان است و چهار ساز را بطور تخصصی مینوازد. قهرمان تنیس شمال تورنتو است، در مجله ورزشی تنیس مقاله مینویسد و دو تا اپلیکشن برای ایفون نوشته که سالی ده هزار دلار فروش داره. پسر شما قراره با این جوون رقابت کنه. تازه راجیش یک بچه معمولی در کلاس پسر شماست، از اینها هجده تا دیگه توی ان کلاس هست.
پدر ته لیوانش را سر کشید و با اندوه گفت: پسرم همیشه هر جا بوده بهترین بوده و الان توی این کلاس در حد تنبل ته کلاسی شده و احساس میکنه نسبت به بقیه هیچی نیست. سطح امتحانات بالاتره و سطح بچه ها انقدر بالاست که پسرم قاط زده. هیچ وقت تجربه این را نداشته که با چنین شرایطی رقابت کنه. با چند تا روان شناس حرف زدم و تصمیم گرفتم از مدرسه برش دارم بیارمش مدرسه عادی.
دیروز که بحث «حدادی بهتر است یا یاو مینگ» دوستانی نبود امکانات در ایران را دلیل فاصله بین او و یاوو مینگ مطرح کردند. این دوستان به تفاوت سطح رقابتی که حامد حداددی و مینگ را از هم جدا میکرد توجه نکردند. حدادی در ایران تقریبا بدون هیچ رقابتی بزرگ شد . شک دارم در بسکتبال ایران هیچ بازیکنی با شرایط فیزیکی حامد حدادی وجود داشته (تمام بازیکنان بالای دومتر و پانزده سانتی که من میشناسم سلامت نبودند) وجود داشت که کار حامد را برای سنتر شماره یک تیم ملی شدن سخت کرده بود. اما یاوو مینگ در کشور یک میلیارد و خورده ای مجبور بود با حداقل چهل میلیون بسکتبالیست دیگر رقابت کند. فکر میکنید در چین چند بازیکن در ابعداد یاوو مینگ وجود داشت؟ که یکی میشود یاوو مینگ. حامد حدادی این امکان را داشت که با سعید فتحی ماه ها بصورت تخصصی در اردوی ملی کار کند. کدام بازیکن دیگر در ابعاد حامد چنین امکاناتی داشت. حتی بعد از رفتن او به ان بی ای سطح مسولیت مینگ در هیوستن با سطح مسولیت حامد در ممفیس و جاهای دیگر قابل مقایسه نبود. مینگ هر سال با نظیر شکیل اونیل سرو کله میزد و نوزده امتیاز میاورد. اگر مصدومیت عمر ورزشی اش را کوتاه نکرده بود شاید نامش در تاریخ هیوستن کنار اسطوره ای چون حکیم اورده میشود. جان کلام این پست این است که در ایران امکان کم است اما به یاد داشته باشید سطح رقابت بحدی پایین است که یکهویی دیدی بازیکنی با سه روز تمرین در هفته توانست از تیم ملی سر دربیاورد. وجود امکانات به معنی بالا رفتن سطح رقابت میشود و سطح رقابت بالاتر چالشی است ب که خیلی از بازیکنانی که از نظر ذهنی سرسخت نیستند را به کنار میزند.