لیگ حرفه ای ایران برای خودش عالمی دارد. داور به پلیس دستور میدهد که مربی قاط زده ی تیم شاکی را قپانی کت ببندند و بیرون بیندازند، کاپیتان تیم به سمت میز داورها میرود و بساط ژانگوله پیاده میکند، تماشاگران محلی با زبان و علائم دست خواهر و مادر بازیکن تیم مهمان را همانند مرغ سالاد الویه ریش ریش میکنند، بازیکن تیم ملی در برابر دوربین تلویزیون با انگشت و زبان ناموس مربی تیم مقابل را ماساژ میدهد و رییس کمیته انظباطی فدراسیون هم معتنقد است : تا قبر آ آ آ ما که خودمان به چشم خودمان ندیده ایم

چند روز پیش با دو ژورنالیست ورزشی از ایران پیام های فیس بوکی رد و بدل میکردم. ازشان پرسیدم که چطوراست این همه فحش خواهر و مادری  که بعضی  بازیکن ها به پشتوانه جایگاهشان در تیم ملی به دیگران میدهند در ایران پوشش رسانه ای ندارد؛ نه فیلمی نه حتی یه قطعه ویدیو که با موبایل گرفته شده باشد. آنها معتقدند که فدراسیون کنترل سنگینی بر اینکه چه چیزی منتشر شود و چه حرفی در رسانه ها زده شود دارد و به هر کسی که شک کنند که اطلاعات بیرون داده ان چنان لگدی به باسنش مینوازند که با برف سال دیگر به زمین بازگردد

فدراسیونی که از یک نامه نگاری درست جهت شرکت تیم ملی جوانان در بازی های ویتنام عاجز است چطور توانسته چنین سایه سنگینی بر درز نکردن اطلاعات بیفکند که ان اس ای آمریکا باید به جلو رفته و بوق بزند؟ هنوز برای من سوال است اما نکته اینجاست که چرا همین روزنامه نگارهایی که از این سایه سنگین سانسور شکایت میکنند برای چه کمک نمیکنند که فیلم های این فحش و فحش کاری ها به بیرون درز ؟ ایا ترسشان اینست که بازیکنان دیگر با آنها حرف نزنند یا فدراسیون آنها را به سالن بسکتبال راه ندهد؟

Posted
AuthorKaran Makvandi