من از آن دسته ادمها نیستم که معتقد است «اشتباه داوری هم بخشی از ورزش است و مزه بازی است» خیر . اشتباه داوری زهر مار بسکتبال است. من تمرین نمیکنم و پدر خودم را در نمیآورم که یک نتیجه کار من را اشتباه یک داور به باد بدهد. تجربه نشان داده تا وقتی انسان در کار دخیل است اشتباه هم وجود دارد.
استفاده از هوش مصنوعی به نظرم عملی ترین روش است. اما اینکه یکباره انسان را حذف کنیم و کار را به دست مشتی برد الکترونیکی بدهیم خریت است. به نظرم همین روشی که ان بی ای جلو میرود خوب است. در ابتدا از هوش مصنوعی برای امر تحقیق و آزمایش روی بازی بسکتبال استفاده شود. در قدم بعدی از هوش مصنوعی، تشخیص تصویر و یادگیری ماشین به عنوان ابزاری کمکی داور (نه برای قضاوت نهایی)استفاده شود. سپس اهسته اهسته تصمیمات ساده و شسته رفته نظیر پا روی خط هنگام شوت، اوت، بک کورت و گل تندینگ را به ماشین بدهیم و داور روی بقیه موارد مثل خطاهای فردی تمرکز کند.
اینجاست که باید ماشین به اندازه کافی اطلاعات تصویری جذب و پردازش کند تا بتواند در مورد خطاهای ناشی از برخورد بازیکنان رای بدهد. شاید در اینده برای این کار از تکنولوژی نظیر ورزش شمشیر بازی که کوچکترین تماس شمشیر با بدن حریف را ثبت میکند استفاده شود. پس از اینکه مطمن شدیم ماشین میتواند خطاهای فردی را تشخیص دهد به نظرم باید چند فصل داوری ماشینی در پشت صحنه کل بازی را بطور موازی با داور انسانی قضاوت کند و در پایان نتیجه قضاوت داوری انسانی (کسی که قضاوت اصلی بازی را بر عهده دارد) را با آنچه ماشین بیرون داد مقایسه کرد. نتیجه این مقایسه میتواند منبع خوبی برای آموزش ماشین باشد. تنها پس از این مرحله است که میتوان قضاوت بازی را مستقلا به ماشین سپرد و انسان فقط نقش سرپرستی را اداره کند. به نظرم در نهایت داور انسانی تنها مسول اعلام خطاهای غیر ورزشی و تکنیکال باید باشد.
میدانیم اطلاعات جهت دار میتواند الگوریتم ماشین را به سمت جهت دار بودن هدایت کند. (نمونه هایش در الگوریتمهای نژاد پرست یا سیاسی شبکههای اجتماعی فراوان است) چطور میتوانیم داور ماشینی در بسکتبال را از این نوع جهت گیری های در امان بداریم ؟ (مثلا بازیکنی که هنگام کوچکترین تماس عربده میزند و دارو به نفعش خطا میگیرد)
در دنیای ورزش حرفه ای مشاغل فراوانی وجود دارد که شبیه بقیه مشاغل نیاز به استفاده از بیمه دارند. در این دنیا هر چیزی که به یک ورزشکار حرفه ای متصل است بیمه دارد. خود ورزشکار بیمه های مختلف دارد، تیمها بیمه دارند، لیگها بیمه دارند، تماشاگران بیمه هستند، مربیان بیمه هستند، تجهزات لیگ و تیم ها بیمه هستند. بیمه هایی که در دنیای ورزش حرفه ای کاربرد دارد به شرح زیر است:
بیمه مصدومیت و ناتوانی ورزشکاران Disability: این بیمه ورزشکاران را در برابر از دست دادن درامد شان بخاطر مصدومیت کوتاه و بلند مدت حفاظت میکند. این رایج ترین بیمه ایست که توسط تیم ها یا ورزشکاران خریداری میشود تا امنیت مالی زندگی ورزشکاران را تامین کند.
بیمه از دست دادن ارزشLoss of Value : این نوعی دیگر از بیمه در برابر مصدومیت و ناتوانی است که ورزشکار بخاطر بیماری یا مصدومیت خاص ارزش قراردادش را از دست می دهد. این بیمه را بیشتر در ورزشکاران دانشگاهی که در مسیر حرفه ای شدن قراردارند میبنیم که خودشان را در برابر مصدومیت احتمالی که منجر از کاهش ارزش بازاری قرارداد حرفه ایشان می شود بیمه میکنند.
بیمه در برابر جرم Crime protection: این بیمه برای تیمها و لیگ است که خودشان در برابر ضرر ناشی از جرایمی که بازیکنان، مربیان یا کادر تیمها ممکن است مرتک شوند بیمه کنند
بیمه درمانی مصدومیت Excess Acces medical: این بیمه ایست که تیم را در برابر مصدومیت یا صدمه ای که تماشاگران در صورت مصدومیت حین انجام مسابقه وارد میشود حفاظت میکند. (توپ بخوره توی صورت تماشاگر، هنگام پایین امدن از پله ها زمین بخورد، یا هر مصدومیتی که در محل برگزاری مسابقه رخ میدهد)
بیمه تجهیزات ورزشی Equipment protection: تجهزات ورزشی لیگ و تیمها در برابر صدمه یا دزدی حفاظت میکند. مثلا زمین بسکتبال هنگام جابجایی صدمه ببیند، اتش سوزی انبار سالن حلقه ها و توپ ها را نابود کند.
بیمه مسولیت مربیان Athletic trainer liability : این بیمه مربیان و تمرین دهندها را در برابر ادعای بازیکنان یا دیگر پرسنل تیم حفاظت میکند. مثلا اگر بازیکنی از یک مربی شکایت کند که تمرین اشتباه او صدمه زد و باید چند میلیون دلار خسارت بدهد این بیمه خسارت را میدهد. این بیمه شباهت زیادی به بیمه مسولیت پزشکان دارد.
بیمه تعطیلی برنامه Event Cancellation: این بیمه ایست که لیگ ها در برابر تعطیل شدن ناگهانی یک مسابقه که برای ان بلیط فروشی شده حفاظت میکند. مثلا یک بازی ان بی ای به دلیل حمله تروریستی، وضعیت هوا، انقلاب یا هر چیز پیش بینی نشده تعطیل میشود و این بیمه پول بلیط تماشاگران و بقیه هزینه های ناشی از تعطیلی پیش بینی نشده را پرداخت میکند.
بیمه های سفارشی Custom Insurance: این نوع بیمه ها توسط شرکت های بین الملی بیمه ارایه میشود. در این بیمه نامه ها ورزشکار یا تیم یا لیگ خودش را در برابر یک خطر یا رویداد خاصی بیمه میکند که قبلا در بیمه نامه های دیگر وجود نداشته. مثلا یک بازیکن تازه وارد در ان بی ای که میداند پس از خاتمه قرارداد روکی اش قادر است قراردادی معادل صد و پنجاه میلیون دلار بگیرد خودش را در برابر کاهش ارزش قرارداد بعدی بیمه میکند. در این بیمه نامه مواردی نظیر مدیریت ضعیف، ترکیب تیمی نامناسب و دیگر مواردی که ممکن است در سالهایی که بازیکن تحت قرارداد تازه وارد بازی میکند روی ارزش اینده او تاثیر منفی داشته باشد در نظر گرفته میشود. حق بیمه ماهیانه یا سالانه این بیمه های سفارشی عموما از بیمه های عادی بالاتر است چون بیمه کننده باید بطور ویژه خطر این بیمه نامه را محاسبه کند.
اول اینکه ان بی ای با حذف ماریجوانا از فهرست موادی که بازیکنان تست میشوند به هیچ وجه استفاده از این ماده را به کسی توصیه نکرد. اگر بازیکن سر تمرین یا سر مسابقه در حالی که تحت تاثیر این ماده است حاضر شود مربی او را به خانه میفرستد. دقیقا عین استفاده از الکل یا به همراه داشتن اسلحه (که هر دو در امریکا قانون است). فقط اینکه بازیکنانی که بدلایل پزشکی یا تفریحی از این ماده استفاده کردن مورد تست دوپینگ قرار نمیگیرند.
در امریکا نگرش به ماریجوانا به سرعت در حال تغییر است. در بسیاری از ایالت های امریکا استفاده و حمل پزشکی و غیر پزشکی این ماده برای شهروندان بالای سن قانونی مجاز است و در سیستم قانونی این مملکت دیگر جرم نیست. مدتهاست پزشکان این کشور به جای تجویز داروهای شیمیایی و کارخانه ای مارجوانا و گیاهان طبیعی تجویز میکنند. بطور علمی ثابت شده که ورزشکاران برای کاهش تورم، دردناشی از کوفتگی عضلات و کمبود خواب میتوانند از ماریجوانا استفاده کنند و معایب ان در مقایسه با داروهای شیمیایی و کارخانه که همین الان برای درد و تورم و بی خوابی استفاده میکنند کمتر است.
علاوه برای مزایای فیزیکی لیگ ان بی ای متوجه شد که استفاده از کانابیس (خانواده گیاه ماریجوانا) میتواند تاثیر مثبتی در کنترل اضظرات و استرس بازیکنان داشته باشد و بهبود سلامت روانی آنها موثر باشد و از معتاد شدن بازیکنان به داروهای نسخه ای جلوگیری کند.
سالهاست بازیکنان در مورد قانونی شدن استفاده از کانابیس با لیگ میجنگند. بسیاری از ستاره های بازنشسته (مثلا عبدالجبار) و کنونی (مثلا کوین دورنت) بطور علنی به سابقه شان در استفاده از ماریجوانا اشاره کردند. در دوران پندمیک که لیگ در حباب دیزنی برگزار شد ممنوعیت استفاده از ماریجوانا برداشته شد و لیگ نتایج مثبت آنرا دید.
هنوز هم تمرکز سیاست مبارزه با دوپینگ در ان بی ای روی داروهایی هاست که عملکرد بازیکنان را بطور غیر طبیعی افزایش میدهد و باعث ایجاد برتری ناعادلانه میشود. چیزهایی شبیه هورمون رشد یا استروید.
نهایتا این پست به معنی توصیه استفاده از این مواد برای ورزشکاران جوان و مخاطبین این صفحه نیست. توصیه شخصی من اینست اگر میخواهید از این مواد استفاده کنید حتما و حتما زیر نظر و تجویز پزشک باشد.
سوال: آقا کارن! چرا هی فلانی را تخریب میکنی؟ فلان مربی خودش بازیکن تیم بوده، خیلی با دانش است، دیگه شما چی میخواهی هی ایراد میگیری؟
پاسخ: در گفتگوها زیاد میشنوم که فعلانی خودش آدم عنی است ولی چون بسکتبالیست خوبی بوده لیاقت مربیگری فلان تیم یا اموزش در فلان باشگاه را داره. یا فلانی با اینکه ادم درونگرایی است اما چون قبلا تیم ملی بوده مربی خوبی میشه.
به نظر من بسکتبالیست بودن یا حتی بازیکن تیم ملی بودن شاخص تعیین کننده برای مربی خوب بودن نیست. به نظر من (اقا! این مقاله علمی نیست که برین از فلان دانشگاه سند بیاورید نه اینطور نیست) مربی (حالا یا کوچ یا تمرین دهنده) قبل از اینکه خودش بسکتبال خفنی باشد باید چند تا نکته دیگر داشته باشد تا از نظر من مربی خوب تلقی شود:
- عشق به بسکتبال. من خدا تا بسکتبالیست (ایرانی) میشناسم که دوران بسکتبالشون عالی بودند ولی پس از پایان دوران بازیگری هیچ عشقی به بسکتبال ندارند. عین دوست دختر زمان دبیرستان و دانشگاه برایشان تمام شد و رفت پی کارش. در عوض ادمی که میشناسم که حالا ممکنه بهترین بازیکن در تاریخ ایران نبوده ولی عشقش به بسکتبال هنوز فوران میکنه. حتی ادمی که بسکتبالیست هم نبوده و عاشق است. عشق به بسکتبال باعث میشه مربی برای بازیکن دل بسوزونه، باهاش مهربان باشه، برای بازیکن وقت بگذاره، صبر و تحمل داشته باشد. عشق به بسکتبال باعث میشه هر وقت بازیکن وارد سالن میشه میبننه مربی قبل از او امده.
- توانایی ارتباطی: لزوما هر کسی که در دوران بازیگری اش خفن بوده توانایی ارتباط خوبی ندارد. این شامل ارتباط احساسی (هوش هیجانی) و ارتباط کلامی فرد میشود. مربی باید بتواند با کلام موضوعی را به بازیکن منتقل کند. خوب بازی کردن لزوما ارتباط کلامی در همه آدمها را توسعه نمیدهد.
- شخصیت جذاب: مربی بسکتبال دریچه هر نو اموز برای ریشه دادن عشق به بسکتبال است. اگر مربی نتواند با شخصیت جذابش بازیکن را جذب کند راه برای عاشق شدن نو اموز سخت میشود. لزوما کسانی که در بالاترین سطح بسکتبال بازی کردند شخصیت جذابی ندارند، نمیتوانند دیگران را تحت تاثیر خودشان قرار دهند.
در پایان: در ایران وقتی میخواهند بگویند فلانی مربی خوبی است میگن با دانش است. یعنی چهار تا های لایت خارجی را تحلیل کرده و بلده دو تا نقشه بزنه. این به نظر من به بیراهه رفتن است. مربی خوب مربی است که عاشق بسکتبال باشد،توانایی اراتباطی قوی داشته باشد و شخصیت جذاب داشته باشد. علم بسکتبال و بازی کردن در تیم ملی و چیزهایی دیگر با داشتن این مشخصه برای هر کسی قابل دسترس است. مربی اگر عاشق باشی دنبال علم می رود، توانایی ارتباطی داشته باشد علم را به بازیکن منتقل میکند و شخصیت جذاب داشته باشد نو اموز و بازیکن را در مسیر موفقیت قرار میدهد.
لبران جیمز امروز سی و شش ساله شد. او اکنون در فصل نوزدهم حضورش در لیگ ان بی ای قرار دارد و به شکلی بازی میکند که دقیقا ده سال پیش بازی میکرد. هفته پیش لبران از مرز سی و شش هزار امتیاز عبور کرد و در فاصله کمتر از هزار از رکورد ملون و دو هزار از رکورد افسانه ای کریم عبدالجبار است.
اما چیزی ک ه چشم را خیره میکند این نیست که نام این نوجوان اکرونی در کنار بزرگانی چون جردن، ملون، برایانت و عبدالجبار امده. شگفت انگیز این است که لبران جیمز در فصل نوزدهم از همه بزرگان تاریخ در امتیاز اوری بهتر است و این طوفان را سر باز ایستادن نیست. ما شاهد نوشته شدن فصلی از تاریخ هستیم که شاید چند دهه طول بکشد تا کسی پیدا شود که توان نزدیک شدن به این عملکرد درخشان را داشته باشد.
همیشه فکر میکردم اگر روزی بیگانه های فضایی به زمین بیایند و بخواهیم یک نوع ورزشکار را به عنوان نمونه عالی ذهنی و بدنی انسان به انها نشان دهی احتمالا بسکتبالیست های ان بی ای (هیکلی هایی شبیه کوای، لبران، بن سینمز) را به انها نشان دهیم. اما وقتی المپیک امسال را تماشا کردم فهمیدم بسکتبالیست های ان بی ای ( و شاید هر رشته دیگری ورزشی) در برابر ورزشکاران رشته ده گانه (از ورزشهای دو و میدانی) هزاران سال نوری از بقیه عقب ترند. اگر قرار باشد انسان به کره مریخ برود و انجا زاد و ولد کند به نظر من فقط باید ورزشکار ده گانه بفرستند تا انسان برتر بوجود بیاید.
حالا این را گفتم تا موضوعی دیگر را باز کن
چیرلیدر ها از مقوله های کمتر شناخته شدهِ بسکتبال برای مخاطب ایرانی هستند. چیرلیدر ها دخترانی جذاب (و در مواردی پسران) با بدن ها موزون و ورزشکاری که نه تنها تماشاگران را با برنامه های تفریحی-هنری سرگرم میکنند بلکه تشویق کردن تماشاگران را نیز مدیریت میکنند. با افزوده شدن گوینده استادیوم یا استادیوم انانسر و حتی مسول موزیک سالن بسکتبال یا همان دی جی، مسولیت هماهنگ کردن تشویق تماشاگران از گردنِ چیرلیدر ها برداشته شد و تنها مسولیت سرگرم کردن حضار در سالن بسکتبال در زمان توقف بازی به عهده انها باقی ماند. از این رو در بسکتبال حرفه ای دیگر انها را چیرلیدر نمینامند و بیشتر به گروه رقص یا دنس پک شناخته میشوند. مهمترین موضوع در باب شغل چیر لیدرها اینست که این افراد قرار نیست به تماشاگران خدمات ویژه ارایه کنند. سالن بسکتبال را با استریپ کلاب نیست و هر چیزی جای خودش را دارد
پس از فرازو نشیب های بسیار بخت به حامد حدادی رو کرد. وقتی او که به عنوان سنتر ذخیره از تورنتو رپتوز به تیم فینیکس سانز پیوست امید چندانی به گرفتن دقایق زیاد نداشتیم. اما با مصدومیت ستاره این تیم، مارسین گورتات، تیم به حامد نیاز پیدا کرد. این اولین باری است که حامد در چهار بازی پشت سر هم دقایقی زیادی را میگیرد و در بیشتر این بازی ها بالاتر از حد انتظار ظاهر شده است. او در هجده دقیقه حضور در در بازی دیشب در برابر تیم پرقدرت دنور ناگتس توانست سیزده امتیاز بیاورد، هشت ریباند بکند و یک توپ دزد بدزد. این بهترین اماری است که حامد از زمان پیوست به لیگ ان بی ای برجا گذاشته
وبسابت «سمت روشن خورشید» که وبلاگ رسمی تیم فینیکس سانز است در یادداشت یکشنبه خود عملکرد حامد را بالاخص در دفاع بالاتر از انتظار عنوان کرده است. در این نوشته از قول حامد گفته شده که وقتی در ممفیس بودم با اولین اشتباه مربی مرا از زمین بیرون میکشید اما در اینجا با دقایق بیشتر بازی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده ام. این یادداشت پر است از تعریف و تمجید از حامد و اینکه تیم فینیکس چه کار خوبی کرد که این بازیکن ایرانی را جذب این باشگاه کرد و شاید بازیکنانی از همین دست بتوانند آینده تیم فینیکس سانز باشند. در چنین مقالاتی من همه بخش نظرات خوانندگان و طرفداران تیم را مرور میکنم تا حال و هوای طرفداران تیم را در ان شهر بسنجم . فینیکس که حال هوایش به اهواز نزدیک و پر از ایرانی است شاید جای خوبی برای زندگی حامد و رشد او در این لیگ باشد اما ادمهای احمق و کوته فکر در همه جای دنیا پیدا میشوند تا طعم شیرین موفق این جوان را تلخ کنند. در این مقاله امده بود که اکنون که حامد فینیکسی شده است وقتش هست که یک اسم مستعار برایش انتخاب کنیم. این یک رسم امریکایی است که وقتی با کسی خودمانی میشوند و او را به حلقه دوستانشان میپذیرند برایش یک اسم مستعار انتخاب کنند. این نام مستعار عموما بین دو نام کوچک و نام خانوادگی قرار میگیرد. یکی از خوانندگان ابله این وبسایت پیشنهاد کرده بود که نام مستعار این بازیکن جدید را حامد «لطفا شهرما را با بمب اتمی ویران نکن» حدادی بگذارید
کاربری دیگری در همین بخش به این طرفدار خشک مغز فینیکس اینگونه جواب داده که چطور است از این به بعد به لبرون جیمز بگوییم لبرون« امریکا مسوول مستقیم مرگ 1.5 میلیون غیر نظامی در عراق است» جیمز
روبرو شدن با چنین افراد کوته فکری یکی از واقعیت های زندگی در آمریکا برای ایرانی هاست اما حامد حدادی نشان که حس شوخ طبعی اش او را دیر یا زود در هر تیمی به یکی از دوست داشتنی ترین اعضای ان باشگاه برای هم تیمی ها و برای طرفداران تیمش تبدیل خواهد کرد
بلبشو در مسابقات ورزشی مقوله جدیدی نیست. نا آرامی و اغتشاش در طی یک مسابقه ورزشی در به اشکال مختلف رخ میدهد. رویدادهای داخل زمین و زد و خورد بین بازیکنان از جمله رایج ترین این نا آرامی هاست. میزان زد و خورد بین بازیکنان در برخی از ورزش ها به حدی زیاد است که برگزارکنندگان لیگ های ان ورزش کتک کاریِ بازیکنان را نظام مند کرده اند به آنرا عنوان بخشی جدا نشدنی از ورزش پذیرفته اند. لیگ ملی هاکی امریکاست بهترین نمونه این ورزشهاست. جایی که زد و خورد بین بازیکنان از جمله تماشایی ترین بخش های یک مسابقه هاکی است. اگر چه این زد و و خورد ها از سوی لیگ ان اچ ال تشویق نمیشود اما قوانینی برای ان وضع شده که اجازه بروز این زد و خورد ها در حد کنترل شد را میدهد. یکی دیگر از انواع نا آرامی ها در یک رویداد ورزشی آنهایی است که در بین تماشاگران رخ میدهد. تاریخ نشان داده که این گونه نارامی به دلیل بروز پدیده «رفتار گله ای» این نوع رویدادها میتوانند خیلی سریع حتی به یک فاجعه تبدیل شوند. آنچه در ۱۹۸۵ در ورزشگاه هیسل در بروکسل رخ داد از نمونه های نادر این پدیده در فوتبال اروپا بود که منجر به تخریب بخشی از استادیوم و کشته شدن شمار زیادی از تماشاگران دو تیم شد. سال گذشته پیش در چنین روزهایی مرگبار ترین نمونه نا آرامی های ورزشی بین تماشاگران در استادیوم فوتبال شهر پورت سعید در مصر باعث کشته شدن ۷۹ نفر و زخمی شدن بیش از ۱۰۰۰ شد. دیروز افرادی که عامل این فاجعه شناخته شدند به اعدام محکوم شدند که خود این حکم قضایی نیز نارامی هایی را در خیابان های این شهر آفرید۰
نادرترین شکل این نا آرامی های آنهایی یست که بازیکنان و تماشاگران در آن درگیر میشوند. اگر چه این روزها بسکتبال چین مرکز چنین بلبوشهایی در دنیاست است اما مشهور ترین این سبک زد و خورد اتفاق تلخی است که در ۱۹ نوامبر ۲۰۰۴ در ورزشگاه تیم دیترویت پیستونز، معروف به قصرِ آبرنهیل، رخ داد. این اغتشاش اگر چه کشته یا زخمی جدیی در بر نداشت اما برای بازیکنان دیترویت و ایندیانا محرومیت و جریمه های مالی بی نهایت سنگینی به همراه داشت. این واقعه با هل دادن دو بازیکن خشن (بن والاس و ران ارتست) زیر حلقه بسکتبال شروع شد و ولی هنگامی که یکی از تماشاگران دیترویت لیوان پلاستیکی ابجوی خودش را به سمت ران ارتست گارد تیم ایندانا پیسرز (متا ورلد پیس کنونی) پرتاب کرد چهره ای متفاوت به خود گرفت . ران ارتست در برابر چشمان از حدقه بیرون زده میلیون ها تماشاگری که از تلویزیون بازی را تماشا میکردند به داخل سکوی تماشاگران رفت با یک مشت فک پایین این تماشاگر را شکست.
بسکتبال ایران هم از بلبشو مصون نبوده. اگر از هر بسکتبالیست قدیمی بپرسید خاطرات رنگارنگی از دعوای داخل زمین، فحاشی تماشاگران به بازیکنان، پرتاب اشیا مختلف از جایگاه تماشاگران به داخل زمین (خصوصا در استادیوم های شهرستان ها) و چیزهایی از این دست برایتان تعریف خواهد کرد. این رویداد ها در بسکتبال جدید ما که هم پخش تلویزیونی دارد و هم بازیکنان و باشگاه ها بصورت حرفه ای فعالیت میکنند شکل دیگری گرفته. پرتاب یک فشفه/نارنجک دست ساز/مواد محترقه به داخل زمین در حین بازی فینال لیگ برتر ایران بین تیم های مهرام و پتروشیمی و زخمی شدن پوینت گارد مهرام جدید ترین اپیزود این نوع این رویداد است. این اتفاق شاید شدیدترین و تلخترین زخم بر تنه نیمه جان بسکتبال نباشد اما پوشش رسانه ای زشتی این واقعه را در دامنه ای بسیار وسیع تر از گذشته به نمایش میگذارد. اینکه باشگاهی تماشاگران متعصب داشته باشد هیچ ایرادی ندارد. حتی بسیاری معتقدند که فحاشی تماشاگران هم از حقوق انهاست اما هنگامی که تنفر شهرستان از تهرانی، پدیده ای که سالها در بسکتبال ما وجود داشت و از سوی مسوولین بر ان سرپوش گذاشته یا حتی انکار شده، باعث مصدوم شدن ورزشکاران و به خطر افتادن ایمنی تماشاگران میشود وقت آن است که دلایل این پدیده به بحث گذاشته شود تا این بار سنگین تنفر به دوش نسل های آینده نیفتند
دبلیو سی بی ای اسم لیگ حرفه ای بسکتبال بانوان چین است. این لیگ سال 2002 تاسیس شده و در دو گروه شش تیمی اجرا میشه. دیشب بازی اول فینال این لیگ بین دو شانجی و ژجیناگ در خانه ژجیانگ برگزار شد . در این بازی بازیکن امریکایی تیم شانجی 53 امتیاز اورد و 13 ریباند کرد که موجب باخت تیم ژچیانگ شد
طرفداران تیم ژجیانگ که جنبه باخت ، انهم در خانه را نداشتند امر برشان مشتبه شد و در پایان بازی به زمین ریختند و داور بنده خدا را انگونه که در این ویدیو میبیند به باد مشت و لگد گرفتند. این اولین باری نیست که بسکتبال چین نشان میدهد که در این مملکت چه خر تو خری حاکم است و آخرین بار هم نخواهد بود اما مقامات لیگ چین اگر هدفشان توسعه این لیگ باشد باید به این وضع خاتمه دهند
دیشب وقتی کوین گارنت از باستن با کارملو أنتونی از نیویورک با هم قاطی کردند کار به فحش و فحش کشی کشید. ظاهرا دامنه فحش ها اف دار تا حدی ادامه پیدا کرد که به زن کارملو انتونی هم کشیده شده. کارملو انتونی هم به کوین گارنت گفت که بیرون وایسا تا حالتو بگیرم۰
در بیشتر مواقع این جمله حالت سمبلیک داره ولی در این مورد خاص ظاهرا قضیه کاملا جدیه و همینطوری که در این وبدیو میبیند کارملو انتونی بعد از بازی دم در اتوبوس باستن منتظر کوین گارنته تا حالشو بگیره. موضوع نهایتا با حضور نیروهای همیشه در صحنه انتظامی ختم به خیر شد ولی ادم انگشت به دهان میماند که بازیکنانی که دستمزدهایشان سر به فلک میزند و انتظار حرفه ای بودن ازشان میرود چرا مثل بچه های دوم راهنمایی رفتار میکنند۰
مازی دویچ ، دوست زمان کودکی ام، استعداد عجیبی در آموختن زبان های خارجی و مسايل فنی داشت. آن موقعها که ما به زور پدر و مادر به کلاس زبان انگلیسی سیمین میرفتیم تا بلکه پِن را از پِنسل تشخیص دهیم، او یکروز بدون مقدمه شروع کرد به آلمانی حرف زدن ! انهایی که مازی را نمیشناختند سر در نمی آوردند که داستان زبان دانی او از کجا آب میخورد. تصورشان این بود که او کلاس های انستیوی گوته، تنها موسسه معتبر آموزش آلمانی آن زمان، را تمام کرده. ماها که دوست نزدیکش بودیم میدانستیم که زبان آلمانی یادگرفتنش فقط و فقط به دلیل عشق و علاقه اش به ماشین های بنز بود. از بس که کاتالوگهای این ماشین های بنز را که همه اش به زبان آلمانی بود میخواند زبانش راه افتاد. او نه تنها کاتالوگ های آلمانی را میخواند و ترجمه میکرد بلکه اهسته اهسته به جذب فرهنگ آلمانی در اسفنج وجودش پرداخت. تصور بفرمایید که در تهرانی که سگ صاحبش را نمیشناخت، هیچ کس در حضور مازی جرات نمیکرد از قسمت خط کشی نشده عابر پیاده از خیابان عبور کند یا اگر در حال رانندگی کمربند ایمنی اتومبیل را نبسته بودی و مازی تو را میدید کارت با کرام الکاتبین بود. مجموعه این ها بود که ما اسم مستعار مازی دویچ (آلمانی) را برایش برگزیدیم و همین اسم بر روی او ماند۰
زبان یاد گرفتن خود من هم داستانی مشابه، اما نه به غلظت مازی، داشت. من که خوره بسکتبال بود، هر مجله بسکتبال خارجیی که به دستم میرسد را ده بار تا ته میخواندم. آهنگ های خارجی گوش میدادم و فیلم های زبان اصلی میدیدم و خلاصه خودم را در فرهنگ انگلیسی زبان ها غرق میکردم. در دانشگاه هم از بس برای دوست اشنا مطلب ترجمه کردم تا بلکه اخر ترم نمره ای بگیرند، زبان انگلیسی ام بیشتر تقویت شد. همه اینها باعث شد که وقتی به کانادا آمدم اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم و ایمان بیاورم که با اتکا به همین زبان دانی ام میتوانم در جامعه اینجا سریعتر جذب شوم. تجربه روزهای اول در شهر غریب بی نهایت نا آمید کنند بود. نه به خاطر اینکه زبان دانی ام به اندازه ای نبود که لازم باشد بلکه به عکس هر جا رفتم هیچ کسی نمیتوانست درست انگلیسی حرف بزند. از بس که در این شهر همه خارجی هستند، به لحاظ زبان صحیح انگلیسی حرف زدن عجیب توی ذوق تان میخورد. تا اینکه بالاخره رفتم سر کار و درفضای اداری- صنعتی سرو کارم با سفید پوستان ( به قولی کانادایی های اصل!) افتاد. طولی نکشید که نه تنها من حرف انها را میفهمیدم بلکه آنها هم میفهیدند من چه میگویم. سه ماهی از آمدنم به کشور جدید نگذشته بود که با تکبر پیش خودم گفتم: پس این کانادا که این همه ناله میکنند که اقا زبان سخت است این بود؟
یکی از مشکلات زبان خارجی در کشور جدید اینست که شما در فضایی جدید قرار میگیرد که از دایره راحتی (کامفرت زون) شما خارج است. همین خارج شدن از دایره راحتیتان شما را تدافعی میکند و همین تدافعی شدن باعث میشود که از اشتباه تلفظ کردن بی نهایت به هراس بیافتید. هراس بی مورد است که باعث میشود همان مقدار زبانی را هم که بلند بودید یادتان برود۰
۰ شوک فرهنگی زبان ندانی کماکان در انتظارم بود. آنهم در جایی که کمترین انتظارش را داشتم
زمین بسکتبال همیشه دایره راحتی من بوده. مهم نیست کجای دنیای باشم وقتی وارد زمین بسکتبال می شوم انگار روحم به سالن اسدی شمیران یا زمین اسفالت امیر آباد بر میگردد. زمین بسکتبال همیشه برای من آرامبخش ترین جای دنیاست بود و هست اما شوک فرهنگی زبان دانی، یا بهتر بگویم زبان ندانی دقیقا در زمین بسکتبال ، جایی که با بچه های سیاه پوست کانادایی جوان تر از خودم هم تیمی شدم به سراغم آمد. اولین شوک انجا بود که دستم را دراز کردم که با اولین هم تیمی دست بدهم ولی دیدم مشتش را به سمت من اورد و گفت: گیمی اِ راک مَن! من هم که مانده بودم داستان از چه قراری است همان کار را تکرار کردم و مشتم را با شک و تردید به مشتش کوبیدم. از باب ادب خودم را معرفی کردم : مای نیم ایز کارن. مثل مریخی ها به من نگاه کرد و گفت : ایتز جی. مانده بودم که کسی که به خودش با ضمیر ایت معرفی میکند با دیگری چه خواهد کرد. البته سریع دوزای ام افتاد که در این فضا کسی خودش را با نام کامل معرفی نمیکند بلکه فقط حرف اول اسمشان است که مهم است. اگر دو بازیکن باشند که اسم هر دو با حرف جی شروع شود انجاست که یک صفت به آن اضافه میشود مثل بیگ جی (جی گندهه) یا مَد دیریبل جی (جی که دریبلش خوب است) تا تکلیف روشن شود. تازه فهمیدم به جای : هلو ، هاو آریو؟ باید گفت: واتساپ ، واتساپ؟ خوب واتساپ ( یعنی چه خبر؟) میتواند جواب بسیار طولانی داشته باشد. مانده بودم اگر کسی پیش دستی کرد و به من گفت واتساپ من چه باید بگویم. نهایتا کشف کردم که اگر در جواب : واتساپ؟ بگویی : نات ماچ ( معادل قابل عرض هیچ) بی ادبی تلقی نمیشود. البته اگر خودمانی باشی میتوان سوال: واتساپ؟ را با سوالی دیگر شبیه : واتس گوینگ داون؟ پاسخ دهی. اینکه چرا پاسخ یک سوال با سوال دیگر بی ادبی تلقی نمیشود را از من نپرسید. چیز دیگری که آموختم این بود که اگر کنار زمین نشسته ای و قصد بازی کنی نداری ، وقتی از تو میپرسند: هی یو، یو راننینگ؟ (یعنی دوست گرامی آیا بازی میکنی؟) نباید بگویی : نو آی ام نات پلی اینگ. چون اگر این را بگویی هر بار که تیمی بعدی به زمین میرود از تو همین را میپرسند. اگر قصدت است که کلا ان روز را بازی نکنی باید بگی : هی یو ، ای م جاست چیلینگ اوت این هیر. خودتان را گرفتار ترجمه لغت به لغت نکنید. معنی و مفهوم این عبارت در مایه اینست که دوست عزیز من دارم این جا برای خودم حال میکنم، ما را بی خیال شوید. در ایران بازی تمام میشد بازیکنان به هم خسته نباشید میگفتند. خدا را شکر که خیلی سریع فهمیدم اگر اینجا بگویی دونت بی تایرد خیلی ضایع است. اینجا باید گفت: گود گیم یعنی بازی خوبی بود دهم همه تان گرم. وقتی هم تیمی ات شوت ماهرانه ای را به ثمر میرساند برای روحیه دادن میتوان گفت: دت واز اٍ سیک شات! یعنی شوت مریضی بود! خیالتان راحت باشد سیک شات تعریف و تمجید تلقی میشود. وقتی یکی از همبازیهایت را که مدتهاست ندیدی را ملاقات میکنی روبوسی کردن ضایع ترین کاری است که میتوان کرد. در چنین شرایطی باید با دست راست دستش را بگیری، نه به حالت دست دادن بلکه به حالتی که میخواهی مچ او را بخوابانی. سپس به او نزدیک شده و شانه راستت را به شانه راستش لمس کنی. همین. هر چیزی بیشتر از این ممکن است منجر به برداشتهای دیگریشود که مناسب زمین بسکتبال نیست۰
چند وقت پیش یک سفید پوست غریبه به سالن آمده بود. بازیکن خوبی بود ولی انگار حواسش جای دیگری بود. چپ و راست پاس اشتباه میداد و شوتهایش به حلقه نمیرسید. بیگ سی برگشت و به من گفت: دیس دوود ایز شوتینگ اپ سام استیکیست او دِ ایکی اپ هیز اس! و زد زیر خنده. من هم مثل بز نگاهش کردم و و با لبخندی سرم را به اشاره تایید تکان دادم. آنجا بود که فهمیدم پس از این همه سال هنوز هم از زبان عامیانه سیاه پوستان هیچ نمیدانم و حالا حالا ها باید به اهنگ های گوش نواز داکتر دری و اسنوپ داگ گوش بدهم تا بلکه روزی بتوانم راستی راستی به جک هایشان بخندم۰
یکی از لحظات فراموش نشدنی المپیک بارسلون هنگامی بود که در مصاحبه مطبوعاتی از چارلز بارکلی، فوروارد تیم ملی آمریکا، پرسیدند: نظرتون درباره روبرو شدن با تیم آنگولا چیست؟ چارلز بارکلی جواب داد: من هیج شناختی در مورد انگولا ندارم فقط اینو میدونم که انگولا بزودی بدبخت میشه! حالا قضیه در مورد تونس صدق میکنه. بزودی تونس بدبخت میشه. تیم ملی آمریکا امروز اسامی دوازده نفر نهایی شرکت کننده در المپیک لندن را منتشر کرد. علی رقم مصدوم بودن ابر ستاره های زیادی نظیر درک روز و دوین وید باز هم این فهرست سرگیجه آور است. این تیم شامل لبرون جیمز، کوبی برایانت، کارملو آنتونی، درن ویلیامز، تایسون چندلر، کریس پاول، بلیک گریفین، کوین دورنت، راسل وستبروک، جیمز هاردن، کوین لاو و آندره ایگودالا است . در این ویدیو مربی تیم،مایک شیشفسکی و مدیر اجرایی بسکتبال امریکا جری کلنجلو توضیح میدهد که چگونه در مورد این فهرست نهایی توافق کرده اند۰
تیم ملی آمریکا در المپیک لندن با تیم های فرانسه، آرژانتین، تونس، روسیه و لیتوانی هم گروه شد. این دومین باری است که تیم تونس با تیم ملی آمریکا در بازی های مردان جهان هم گروه میشود. این تونس همان تیمی است که در برابر تیم ملی ایران در مسابقات جهانی ترکیه در سال ۲۰۱۰ مغلوب شد. این گروه با حضور آمریکا ، آرژانتین و فرانسه برای تونس بی شک گروه مرگ است و به همین دلیل از فردا سه روز عزای عمومی اعلام کرده اند۰
لیگ ان بی ای در تلاش برای اعمال تغییرات انقلابی در المپیک و برگزاری جام جهانی بسکتبال است . جزییات را بی بی سی فارسی بخوانید
پریروز برای اولین بار بعد از نود و بوقی خواستم از تلویزیون ایران فوتبال جام ملت های اروپا را تماشا کنم. بازی ایتالیا و اسپانیا بود و طبق معمول همیشه گزارشگر بازی ( که فکر کنم مازیار ناظمی بود) داشت به سبک فردوسی پور گزارش میکرد. وقتی فورواردهای اسپانیا روی دروازه ایتالیا توپ میفرستاند گزارشگر فرصت را غنیمت می شمرد و در مورد ماجرای عکس روی زیر پیراهنی بوفون، دروازبان ایتالیا، که یکی از طرفدارانش به او هدیه داده بسیار پر اب و تاب قصه میگفت
یادمه این سبک گزارشگری ورزشی را عادل فردوسی پور مد کرده بود. کار عادل این بود که مینشست شونصد تا مجله فوتبال خارجی را میخواند و نکات عجیب قریب و کاملا نامربوط به فوتبال را حفظ میکرد و در هنگام گزارش ورزشی فوتبالهای خارجی آن خزئبلات را مسلسل وار به خورد ملت میداد. مثلا میگفت : حالا لوئیز فیگو پا به توپ میشه. لوئیس فیگو عمه زاده سوم همسایه بغلی نونو گومزیناست که پارسال سر هفت سنگ وسط کوچه عربها در کاتالونیا با دایی کوچیکه ژاوی سر شماره دادن به دوست دختر ژاوی در تکیه محلشون دعواشون شد. بعضی موقع ها هم فردوسی پور میزد توی کار آمار. مثل میگفت: این شوت کلینزمن ششصدو هفتادو نه هزارو دویست سی و دومین باریه که کلیزمن از زمان شیرخوارگی با پای راست به گوشه چپ دروازه شوت زده و کمونه کرده به بیرون . ملت از همه جا بی خبر ما که تا اون موقع به گزارش ها فاجعه بهرام شفیع و « میریم که داشته باشیم » گفتن هایش عادت کرده بودند وقتی فردوسی پور از این حرفها میزد کف و خونشون در می آمد که بابا این پسره چقدر باسواده و ماشاله از نظر اطلاعات فوتبال مرحوم دهداری را سه هیچ میزنه. خلاصه همیشه همین بوده، توی مملکت کورها یه چشمی شاهه
اما شرکت اپل (سازنده کامپیوترو لپ تاپ و تبلت و تلفن و دستگاه تخلیه آب حوض و هرچی فکرشو بکنی) دیروز در مراسم معرفی محصولات جدیدش کاری کرد که کار و کاسبی این گزارشگرهای ورزشی که هی عدد و رقم ول میکنند توی سرو کله مردم تخته شد. تلفن های این شرکت یک چیزی داره به نام سیری. این سیری تا الان کارش این بوده که به سوالات معمولی شما جواب بده. سوالهایی نظیر «پیتزا فروشی نزدیک کجاست» ، « الان تهران ساعت چنده» یا « یک مایل چند کیلومتر میشه». اما از دیروز سیری در مورد آمارههای بازیکنان وزرشی را هم جواب میده. مثلا میتونید ازش بپرسید « امار شوت سه امتیازی لبرون جیمز در دو فصل گذشته چی بوده» یا « آمار تیم بیس بال باستن رد ساکس را در فصل جاری نشون بده». خلاصه حسابی کار و کاسبی اینهایی که وسط گزارش ورزشی عدد و رقم بی ربط و خالی بندی ول میکنن را بدجوری تخته کرد
البته خیلی وقت میبره که سیری بتونه در مورد تیم هایی البدر بندرگنگ یا رویای سبز خراسان رضوی جواب بده ولی دندون روی جیگر بگزارین به اونجا هم میرسه
همه چیز از بازی اخیر لوس انجلس لیکرز و اوکلاهوما سیتی ثاندر شروع شد ، وقتی که متا وورلد پیس ( ران ارتیست سابق) با ارنج به سر جیمز هاردن کوبید و اکنون لیگ ان بی ای تنها او را برای هفت بازی تعلیق کرده است. هرچه ویدیوی این واقعه را بیشتر نگاه میکنم صحنه بیشتر و بیشتر زننده میشود. بسکتبال ورزش خشنی نیست ولی وزش لطیفی هم نیست. برخوردهای زیر حلقه و حتی مصدومیت بازیکنان در اثر خطای عمد موضوع نسبتنا رایجی است، بخصوص در بسکتبال حرفه . اما این صحنه بسیار متفاوت است
بر خلاف تصور خیلی ها خطاهای فردی در بسکتبال یک ابزار تکنیکی است که اگر به موقع به کار گرفته شود نه تنها روی جریان بازی تاثیر میگذارد بلکه میتواند روی نتیجه بازی تاثیر داشته باشد. حتی بدترین نوع خطا فردی که خطای غیر ورزشی و عمد میباشد در شرایطی که گل زدن بازیکن حمله قطعی است منتطقی به نظر میرسد. اگر چه قوانین بسکتبال هر روز به شکلی تغییر میکند که بازیکنان نتوانند از خطای فردی به عنوان ابزار استفاده کنند اما هنوز هم خطاهای به موقع ، خصوصا در ثانیه های اخر بازی های پایاپای تکنیکی است که همه استفاده میکنند
اما چیزی که در این ویدیو میبیند هیچ کدام از اینها نیست . این خطا قبل از پایان نیمه اول در وقت خارج از بازی انجام شد. این خطا نه از سوی مربی تیم و نه از سوی دیگر بازیکنان تیم برنامه ریزی شده بود. تنها دلیل این خطا وجود بازیکنی در زمین است که تعادل روانی ندارد. متا ورلد پیس ( ران ارتست سابق) که سابقه بسیار تاریکی در تعلیق شدن و جریمه ناشی از خشونت در بسکتبال دارد برای به خطر انداختن سلامت یکی از بهترین بازیکنان لیگ، جیمز هاردن، تنها هفت جلسه جریمه شد. این مسخره ترین جریمه ای است که تاکنون در ان بی ای وضع شده. این همان لیگی است که برای یک تویت مالک تیمی را نیم میلیون دلار جریمه کرد یا کوبی برایانت را برای یک فحش صدهزار دلار جریمه کرد. اکنون که جیمز هاردن، نامزد بهترین بازیکن ششم سال، بدلیل ضربه مغزی ناشی از حرکت وحشیانه ران ارتست بستری است و خدا میداند چند بازی را از دست خواهد داد و لیگ بطور معجزه اسا به این نتیجه رسید که ارتست فقط هفت بازی را از دست خواهد داد
اگر من جای ان بی ای بودم چه جریمه ای برای او تعیین میکردم؟
برای هیج طرفدار بسکتبالی پوشیده نیست که ران ارتست از بیماری روانی رنج میبرد. حتی خودش در مصاحبه قهرمانی ان بی ای از روانپزشکش تشکر کرد. در طی سالهایی گذشه که ران ارتست تلاش کرده با انجام فعالیت های عام المنفعه تصویر عمومی خود را بهبود دهد ، یکی از کارهایش سرمایه گذاری برای اطلاع رسانی در مورد نارسایی های روانی در جوانان بود. اما هیچ وقت گزارش روانپزشکی خودش هیچ وقت منتشر نشد. اگر من جای ان بی ای بودم به جای جریمه کردنش او را مجبور میکردم که گزارش تشخیص روانپزشکی اش را بصورت عمومی منتشر کند. در چنین صورتی مدیریت تیم لوس انجلس لیکرز تحت فشار افکار عمومی قرار میگرفت که چرا باید بازیکنی که رسما دیوانه و خطرناک تشخیص داده شده و تنها با دارو قابل کنترل است را به خدمت بگیرد. در صورتی که گزارش تشخیص روان پزشکی او در در رسانه ها انعکاس یابد به معنای پایان عمر ورزشی اوست و این چیزی است که این بازیکن مستحقش است
کارن جان این خبر را میخواستم شخصا بهت دلیوری کنم؛ کریس پال در لیکرز! هپی هالیدی
این پیغامی بود که ساعت پنج بعد از ظهر دیروز روی پیغام گیر تلفنم از طرف یکی از طرفداران پرو پا قرص لیکرز ضبط شد. من هم پریدم تلویزیون را روشن کردم و همزمان شروع کردم به چک کردن تویتر که ببینم داستان چیه. بله قضیه درسته ، بمب خبری ترکید! کابوس میامی هیت به واقعیت پیوست. کریس پال در یک نقل و انتقال سه طرفه با هیوستن راکتز از نیو اورلینز به لیکرز رفت. این معامله به این شکل بود که لیکرز کریس پال را دریافت میکرد و در برابر پال گسول را به هیوستون و لمار اودم را به هورنتز میداد. هیوستن هم در برابر پال گسول لویی اسکولا، گوران دراگیج و کوین مارتین را به هورنتز میفرستاد. با این انتقال لوس انجلس دوباره در کورس قهرمانی ، جایی که شیکاگو بولز ، هیت ، موریکس و ثاندر مشت به سینه میکوبند پیوست
این بزرگترین نقل و انتقال سال بود. چیزی معادل صد میلیون دلار قرارداد با یک امضا بین سه تیم کنفرانس غرب جابجا شد. اما شادی و خوشحالی در لوس انجلس عمر کوتاهی داشت چون در ساعت نه شب دیوید استرن ( مالک تیم نیواورلیز هورنتز) این قرارداد را ملغی اعلام کرد. اینکه چرا کمیسیونر ان بی ای دیوید استرن مالک تیم نیواورلینز است داستان طولانی است که بعدا به ان خواهیم پرداخت. اما چرا دیوید استرن به بخت خود و تیمش لگد زد؟
یکی از دلایل اصلی تعطیلی لیگ ان بی ای این بود که مالکان تیم های بسکتبال در شهرهای کوچکتر مثل کلیولند، شارلوت، سالت لیک سیتی و ساکرامنتو از این بابت که تیم های شهر های بزرگ مثل لوس انجلس ، میامی و نیویورک همه بازیکن های خوب را با پرداخت پول سنگین دور هم جمع میکنند و چپ و راست قهرمان میشوند کلافه بودند. پایه قرارداد جدید ان بی ای با اتحادیه بازیکنان بر این اساس است که همه بازیکنان خفن دریک تیم انهم در شهر بزرگی مثل لوس انجلس جمع نشوند. همین موضوع پایه شکایت عده ای از تیم داران ان بی ای بود که ای داد بیداد کریس پال اگه به لیکرز بپیوندد این تیم تبدیل خواهد شد به یک میامی هیت دیگه و شروع کردند شیون، فقان، زنجیر زنی و قمه زنی. در مراسم نوحه خوانی که دیشب در کلیولند به پاشد تیم دار ها با دیوید استرن پیغام فرستاند اگه کریس پال را به لیکرز بفرستی هر چی دیدی از چشم خودت دیدی. در راس تیم دار های معترض دان گیلبرت ، مالک کلیولند که هنوز با موضوع رفتن لبرون جیمز از تیمش کنار نیامده، نامه ای سرگشاده به ان بی ای نوشت که ای داد بی داد هنوز جوهر امضای قرارداد خشک نشده و دوباره روز از نو روزی از نو. سروصدای تیم دارها به حدی بود که دیوید استرن قرارداد این نقل و انتقال تاریخی را بی خیال شد و دوباره روز از نو روزی از نو
وقتی فدراسیون بسکتبال چین به بسکتبالیست ها ان بی ای گفت که در صورت عقد قرارداد با تیم های چینی موظف هستند تا پایان فصل ( ماه مارچ) در چین بازی کنند، بسیاری از بازیکنان ازجمله جی ار اسمیت این شرط را این این گوش شنیده و از ان گوش به در کردند
فدراسیون بسکتبال چین، بر خلاف فدارسیون های بسکتبال کشورهای دیگر زیر بار توافق فیبا با آن بی ای نرفت و نپذیرفت که در صورت حل شدن مشکل ان بی ای بازیکنان شاغل در دیگر کشور ها بلافاصله آزاد خواهند شد
ویلسون چندلر، کنین مارتین، عرون بروکس و جی ار اسمیت از معروف ترین بازیکنانی هستند که در چین گرفتار شده است و به نظر میآید که مقامات چینی به هیچ وجه خیال کوتاه آمدن ندارند. یکی از بازیکنانی که از این وضع اعصاب معصابش به همین ریخته است ، جی ار اسمیت بازیکن دنور ناگتز است که تا کنون بارهای با مسولان تیمش سرشاخ شده. او چند بازی را هم به دلیل مصدومیت از دست داده و مقامات چینی در این هراس هستند که بدلیل عدم رضایت از بازی در چین این بازیکن اقدام به تمارض بکند و بازی های آتی را از دست بدهد
اگرچه چینی ها پیش بینی این قضیه را کرده بودند و در قراردادشان با اسمیت بندهایی در مورد جریمه نقدی در صورت بازی نکردند گنجانده بودند اما اسمیت هم برای خودش کله خری است و از خر شیطان پایین نمی آید. یکی از مقامات فدارسیون بسکتبال چین گفت: جی ار اسمیت دو راه دارد . یا خودش را به موش مردگی بزند و بازی نکند که در آن صورت تا مارچ یک قرون کف دستش نمیگذاریم یا مثل بچه ادم بازی اش را بکند کند و پولش را بگیرد و ماه مارچ رضایتنامه اش را بگیرد و راهی شهر و دیارش شود ( البته این ترجمه تحت الفظلی چیزی بود که یارو چیینه گفت). به هر حال این بازیکنان که بیشترشان از تیم دنور هستند الان در سر پل سر خر بگیری گرفتار شده اند
در آخرین کل کل تویتری (البته تویتر هم به سلامتی مثل ایران در چین فیلتر است و از یک سایت دیگه ای به نام ویبو استفاده میکنند) بین جی ار اسمیت و مدیر تیم ژی جیناگ گولدن بولز، مسوول این تیم به اسمیت پیغام پسغام فرستاده بود که: اگر زود خوب نشی و برنگردی برامون بازی کنی بد میبنی ها این خط این نشون، جی آر اسمیت هم که بچه پایین نیوجرزیه و برای خودش یک پا لات محصوب میشود کم نیاورد و جواب داده بود: (با لهجه لاتی بخوانید)آخه تو را به بسکت سنه نه ....من الان همه هم و قمم اینه که خوب بشم، اگه حرف من تو اون توی کله ات نمیره بهتره بسکت و ول کنی و بری بشینی همون برنج و تربچه ات را سق بزنی
توضیح لازم: ترجمه مناقشات لفظی بین مربی و جی ار اسمیت معنی لغت به لغت جملات آنهای نیست و مترجم از کلماتی استفاده کرده که برای خواننده فارسی زبان گویای شدت درگیری است . اصل درگیری را در اینجا بخوانید
بالاخره جزییات توافق اخیر بین بازیکنان و سازمان لیگ بطور رسمی اعلام شد و از قرار زیر است
تقسیم درآمدها: بر اساس جدول درآمدهای پیش بینی شده بازیکنان از 49 تا 51 درصد از کل درآمدهای مرتبط با بسکتبال را صاحب میشوند. تقسیم در آمدها بر اساس میزان 50/50 بین بازیکنان و مالکین تیم ها برنامه ریزی شده اما اگر درآمدهای لیگ بیش از میزان پیش بینی شده بود ، 60 درصد از میزان مازاد در آمد به حساب بازیکنان واریز خواهد شد
حداکثر زمان قرارداد: پنج سال برای بازیکنان شامل قانون لری برد. چهار سال برای بازیکنان دیگر
قانون لری برد به بازیکنان آزادی گفته میشود که علاقمند به عقد قرارداد با تیمی را دارند که قراردادشان با آن به خاتمه رسیده
حداکثر دستمزد: معادل سی درصد از کل سقف تعیین شده برای کل دستمزد تیم
میزان افزایش سالانه دستمزد: 7.4 درصد برای بازیکنان شامل قانون لری برد. 4.5 درصد برای بقیه
تازه وارد ها: میزان قراردادهای بازیکنان تازه وارد کاسته نخواهد شد
حساب سرمایه گذاری: ده درصد از حقوق بازیکنان در حساب سرمایه گذاری نگهداری خواهد شد
پیشنهاد مقابل : تیم ها سه روز فرصت دارند که پیشنهادی معادل برای دستمزد پیشنهادی برای بازیکنان آزادشان ارایه کنند
حداقل میزان دستمزد: تیم ها مجاز هستند در دوسال اول تا 85 سقف دستمزد، دستمزد پرداختی بازیکنان را کاهش دهند و در بقیه سالهای این قرارد حد اکثر تا 90 درصد
بخشش دستمزد: هر تیم میتواند دستمزد یک بازیکن خود را از محاسبه سقف حقوق پرداخت شده خارج نماید