در ورزش بسکتبال کلیدی ترین ابزار برای هر ورزشکار کفش اوست و بیشتر ما در انتخاب کفش خراب کاری میکنیم. از باور غلط در مورد کفش ساق بلند بگیر تا تصور اینکه هر پست از بسکتبال کفش مخصوص دارد.
اما در این پست در مورد انتخاب اندازه کفش بسکتبال هشت نکته را یاداوری کنم:
یک- در کفاشی های خارج قالب هایی هست که پای مشتری را اندازه میگیرد، ایران را نمیدانم. اینکه مامان تون گفته پاتون فلان اندازه است کفایت نکنید. اگر کفاشی ابزار اندازهگیری نداشت با متر خیاطی عرض و طول پاهایتان را اندازه بگیرید.
دو- کفش را روی پایی که بزرگتر است امتحان کنید. بله تقریبا هیچ انسانی نیست که دو پایش دقیقا یک اندازه باشد
سه- هنگام غروب یا در پایان روز کفش را اندازه کنید. پاها تر طول روز کمی بزرگ میشود
چهار- هنگام خرید فقط به عددی که روی کفش زده اکتفا نکنید. حتما کفش را بپوشید. خصوص در بازار ایران که همه کفش های بسکتبال قلابی است اندازه ها بلبشو است. (میدونم یک درصد کمی هم ممکنه از خارج سفارش بدهند قلابی نباشد)
پنچ- شکل کفش هم مهمه. پهن، نازک، باید هماهنگ با شکل پای شما باشد.
شش- کفش تنگ نخرید با این امید که جا باز میکنه. کفش های جدید بسکتبال تقریبا چرم طبیعی وجود ندارد که بخواهد جاباز کند و به دوران زجر کشیدنش نمیارزد.
هفت- به جای اینکه فقط با انگشت زدن به نوک کفش روی طول کفش تمرکز کنید به عرض کفش توجه کنید. همیشه نیم سانت جلوی کفش فضا بگذارید
هشت - همیشه موقع امتحان کفش بیاستید، راه بروید، بپرید، و به سرعت مسیر عوض کنید تا اطمینان حاصل کنید کفش هی جای پای شما را نمیزند.
متن کامل قانون گل تندینگ (دخالت در ورود توپ به سبد) در ان بی ای
قانون گل تندینگ یا دخالت در سبد بسکتبال یکی از قوانینی بود که جیمز نیمسیت برای بسکتبال تعیین کرد. جیمز نیسمیت میخواست ورزشی که اختراع کرده دروازه بان نداشته باشد به همین دلیل سبد را در ارتفاعی نصب کرد که کسی نتواند در قالب دروازه بان از ورود توپ به سبد جلوگیری کند. کلمه گل تندینگ هم معادل دروازه بازی است. از دیدگاه جیمز نیسمیت دروازه بازی در بسکتبال تخلف است.
این قانون یکی از مهمترین تفاوت های بسکتبال انبیای با فیبا است. تفاوت عمده این دو قانون از هنگامی است که توپ به سبد برخورد میخورد میکند.
شایسته دانستم که متن کامل قانون گل تندینگ یا دخالت در سبد را برای شما ترجمه کنم (مرجع کتاب قوانین لیگ انبیای)
قانون یازدهم : دخالت در سبد - گل تندینگ
الف- توپ یا حلقه را هنگامی که توپ روی حلقه نشسته یا چرخ میزند و از حلقه به عنوان پایهاش استفاده میکند یا زمانی که توپ در حال عبور از داخل سبد است لمس کند یا از سبد اویزان شود.
استثناء: اگر بازیکنی نزدیک سبد خودی دستش بطور قانونی با توپ در تماس داشته باشد، اگر پس از ورود توپ به سیلندر دستش به حلقه برخورد کند این یک تخلف نیست.
ب- توپ را هنگامی که روی استوانه فرضی بالای حلقه است لمس کند.
ج- هنگام اقدام به فیلد گل، توپی که شانس ورود به حلقه را دارد پس از برخورد توپ با بخشی از تخته که بالای حلقه اش را لمس کند، صعودی با نزولی بودن مسیر توپ در اعلام این تخلف اهمیتی ندارد.
د- هنگام اقدام به فیلد گل، توپی که شانس ورود به حلقه را دارد پس از برخورد توپ با بخشی از تخته که پایین حلقه اش را لمس کند، در صورت صعودی بودن مسیر توپ.
ج- توپی را از داخل ناحیه بازی لمس کند که در حال نزول با یک فرصت امتیازدهی است. این به عنوان "تلاش برای گل" یا سعی در امتیاز در نظر گرفته میشود.
ه- هر زمان بین حلقه و تخته توپ را تله بیندازد. برای به تله افتادن سه عنصر دست، حلقه و سبد باید همزمان توپ را لمس کند. زدن توپ به تخته با دست تخلف نیست.
و - پس از اقدام به فیلد گل توپ را در مسیر نزولی لمس کند و فرصت امتیازی آوری را از بین ببرد.
ز- توپ را هنگامی لمس کند هنگامی که دست دیگرش به حلقه خورده.
ح- حلقه، تور یا تخته را بلرزاند جوری که توپ به شکل غیر طبیعی کمانه کند. جابجا کردن سبد از جای خودش وقتی توپ در حال عبور از داخل حلقه است همچنین تخلف است.
ت- به شکلی حلقه، تور یا توپ را لمس کند که از ورود توپ به سبد جلوگیری شود
جریمه: اگر تخلف در حلقه حریف باشد، حریف امتیاز اتوماتیک دریافت میکند، اگر اقدام از منطقه دو امتیازی باشد دو امتیاز و اگر از منتطقه سه امتیازی باشد سه امتیازص. فرض بر اینست که توپی که اقدام شد بطور عادی وارد سبد شده و پس از آن توپ به بازیکن تیمی که گل خورده داده میشود. اگر تخلف در حلقه تیم خودی باشد، امتیازی ثبت نمیشود و توپ به تیم متضرر در امتداد خط آزاد پست خط اوت داده میشود. اگر هر دو تیم همزمان تخلف کنند داشته باشند، امتیازی ثبت نمیشود، بازی با جامپ بال در وسط زمین ادامه مییابد.
تیم بسکتبال مثل هر سازمان دیگری که در آن انسانها در کنار هم برای رسیدن به یک هدف کار میکنند میتواند از تقسیم وظایف کمک بگیرد. اما این تقسیم وظایف و مسولیتها مشکلی دارد که ادمها را در یک قوطی قرار میدهد و اجازه نمیدهد خارج از آن مسولیتها استعدادهایشان شکوفا شود. در بسکتبال سنتی به سنتر میگن بیرون نیا زیر کار کن، به پوینت گارد میگن شوت نزن توپ پخش کن، به پاور فوروارد میگن بیرون سه امتیازی نزن، به فوروارد میگن توپ نیار، به شوتینگ گارد میگن در ویک ساید بمون... خلاصه از این حرفها.
بسکتبال مدرن بازیکنی تربیت کرده که جا دادن انها در قالبهای سنتی خیانت به استعداد انهاست و اینجاست که باید مسولیت های بسکتبال در قالب های جدیدی مطرح شود تا با توانایی و کارکرد بازیکنان مدرن همخوانی بیشتری داشته باشد. جالب اینکه بازیکنانی هم هستند که حتی در این قالب های مدرن جا نمی شوند و از انها به نام تک شاخ یا یونکرن نام برده میشود. کسانی چون لبران، یانیس، لوکا، مجیک جانسون (در زمان خودش) در هیچ قالبی جا نمیگیرند.
من به عمد این پستهای مدرن را ترجمه نکردم چون خواستم از ابتدا غلط جانیفتد. تا وقتی ترجمه بهتری برای انها پیدا نکردیم عین فنون ورزشهای رزمی انرا به زبان اصلا مخترع بسکتبال استفاده کنید.
در دنیای ورزش حرفه ای مشاغل فراوانی وجود دارد که شبیه بقیه مشاغل نیاز به استفاده از بیمه دارند. در این دنیا هر چیزی که به یک ورزشکار حرفه ای متصل است بیمه دارد. خود ورزشکار بیمه های مختلف دارد، تیمها بیمه دارند، لیگها بیمه دارند، تماشاگران بیمه هستند، مربیان بیمه هستند، تجهزات لیگ و تیم ها بیمه هستند. بیمه هایی که در دنیای ورزش حرفه ای کاربرد دارد به شرح زیر است:
بیمه مصدومیت و ناتوانی ورزشکاران Disability: این بیمه ورزشکاران را در برابر از دست دادن درامد شان بخاطر مصدومیت کوتاه و بلند مدت حفاظت میکند. این رایج ترین بیمه ایست که توسط تیم ها یا ورزشکاران خریداری میشود تا امنیت مالی زندگی ورزشکاران را تامین کند.
بیمه از دست دادن ارزشLoss of Value : این نوعی دیگر از بیمه در برابر مصدومیت و ناتوانی است که ورزشکار بخاطر بیماری یا مصدومیت خاص ارزش قراردادش را از دست می دهد. این بیمه را بیشتر در ورزشکاران دانشگاهی که در مسیر حرفه ای شدن قراردارند میبنیم که خودشان را در برابر مصدومیت احتمالی که منجر از کاهش ارزش بازاری قرارداد حرفه ایشان می شود بیمه میکنند.
بیمه در برابر جرم Crime protection: این بیمه برای تیمها و لیگ است که خودشان در برابر ضرر ناشی از جرایمی که بازیکنان، مربیان یا کادر تیمها ممکن است مرتک شوند بیمه کنند
بیمه درمانی مصدومیت Excess Acces medical: این بیمه ایست که تیم را در برابر مصدومیت یا صدمه ای که تماشاگران در صورت مصدومیت حین انجام مسابقه وارد میشود حفاظت میکند. (توپ بخوره توی صورت تماشاگر، هنگام پایین امدن از پله ها زمین بخورد، یا هر مصدومیتی که در محل برگزاری مسابقه رخ میدهد)
بیمه تجهیزات ورزشی Equipment protection: تجهزات ورزشی لیگ و تیمها در برابر صدمه یا دزدی حفاظت میکند. مثلا زمین بسکتبال هنگام جابجایی صدمه ببیند، اتش سوزی انبار سالن حلقه ها و توپ ها را نابود کند.
بیمه مسولیت مربیان Athletic trainer liability : این بیمه مربیان و تمرین دهندها را در برابر ادعای بازیکنان یا دیگر پرسنل تیم حفاظت میکند. مثلا اگر بازیکنی از یک مربی شکایت کند که تمرین اشتباه او صدمه زد و باید چند میلیون دلار خسارت بدهد این بیمه خسارت را میدهد. این بیمه شباهت زیادی به بیمه مسولیت پزشکان دارد.
بیمه تعطیلی برنامه Event Cancellation: این بیمه ایست که لیگ ها در برابر تعطیل شدن ناگهانی یک مسابقه که برای ان بلیط فروشی شده حفاظت میکند. مثلا یک بازی ان بی ای به دلیل حمله تروریستی، وضعیت هوا، انقلاب یا هر چیز پیش بینی نشده تعطیل میشود و این بیمه پول بلیط تماشاگران و بقیه هزینه های ناشی از تعطیلی پیش بینی نشده را پرداخت میکند.
بیمه های سفارشی Custom Insurance: این نوع بیمه ها توسط شرکت های بین الملی بیمه ارایه میشود. در این بیمه نامه ها ورزشکار یا تیم یا لیگ خودش را در برابر یک خطر یا رویداد خاصی بیمه میکند که قبلا در بیمه نامه های دیگر وجود نداشته. مثلا یک بازیکن تازه وارد در ان بی ای که میداند پس از خاتمه قرارداد روکی اش قادر است قراردادی معادل صد و پنجاه میلیون دلار بگیرد خودش را در برابر کاهش ارزش قرارداد بعدی بیمه میکند. در این بیمه نامه مواردی نظیر مدیریت ضعیف، ترکیب تیمی نامناسب و دیگر مواردی که ممکن است در سالهایی که بازیکن تحت قرارداد تازه وارد بازی میکند روی ارزش اینده او تاثیر منفی داشته باشد در نظر گرفته میشود. حق بیمه ماهیانه یا سالانه این بیمه های سفارشی عموما از بیمه های عادی بالاتر است چون بیمه کننده باید بطور ویژه خطر این بیمه نامه را محاسبه کند.
پاسخ: برای بازیکن خوب بودن نیازی به عضله به اندازه کرگدن و قد به اندازه نردبان دزدها و سرعت به اندازه پرایدی که از کوه به پایین پرت میشود نیست. پس چه چیزی یک بازیکن که بدن معمولی داره را به یک ستارهتبدیل میکنه.
قدرت فیزیکی: خیلی از بازیکنانی که عضلات انها در تلویزیون مثل نان گیسو پیچ در پیچ به نظر نمی رسه بسیار قوی تر از انچیزی هستند که شما فکر میکنید. کافیست به برخوردهایی که این بازیکن زیر حلقه با مدافع یا مهاجم دارند توجه کنید. قدرت فیزیکی این بازیکنان لزوما در تلویزیون یا اینستاگرم دیده نمیشود.
فوت ورک: بسکتبال بازی زاویه هاست، بسکتبال ورزش هندسه است. کار پای صحیح و فوت ورک درست به بازیکن کمک میکند از زوایای زمین، حلقه و تخته، خطوط پاس دادن، استواری بازیکن به بهترین شکل استفاده کند. هدف حمله بسکتبال سریع دویدن نیست یا چسباندن توپ حریف نیم متر بالای حلقه روی تخته نیست. هدف در حمله ایجاد کردن فاصله با مدافع است که با فوت ورک قوی قابل کسب است. هدف در دفاع سخت کردن کار حمله است.
هوش: انتخاب فن صحیح در لحظه صحیح، توانایی شناخت سریع نقشه حریف و بکار گیری نقشه خودی، شناخت و بکار گیری تمایلات هم تیمی ها و تیم مقابل تفاوت بین یک بازیکن گاگول و باهوش است. هوش بسکتبال امری اکتسابی است و با توجه، تمرکز و تجربه به دست میاید. بازیکنان باهوش عموما انهایی هستند که عمکردشان در بازی کارایی بالاتری دارد
سرسختیذهنی و عملکرد موثر در لحظه حساس: اینکه بازیکن بتواند در لحظه های که بقیه مدهوش هستند حواسش باشد، بتواند خودش را کنترل کند، بازی که بلد است فراموش نکند، در نهایت احساس رقابت طلبی یهویی شور حسینی برش ندارد و قاط نزدند بازهم ربط به قد و هیکل ندارد و امری اکتسابی است. برای رسیدن به سرسختی ذهنی و عمکرد موثر برای تیم در لحظات حساس کتاب «سرسختی ذهنی برای ورزشکاران جوان » را بخوانید.
من هم شاگرد مدرسه بودم مثل شما با ریاضی حال نمیکردم. مشتث بگیر، ب م م ک م م بگیر، مساحت زیر نمودار حساب کن. اصلا معلوم نبود به چه درد میخوره. منم مثل شما به زور نمره و ترس کنکور طوطی واری خوندیم امد بالا تا رسیدیم دانشگاه. اما توی دانشگاه شانس اوردم. اولین باری که از ریاضی راستی راستی خوشم امد درس برنامه ریزی خطی در دانشکده بود. با چشم خودم دیدم چطوری میشه دنیای واقعی را با اعداد شبیه سازی کرد، دنیا را به فرمول تبدیل کرد، فرمول را حل کرد و با آن در دنیای واقعی تصمیم گیری کرد.حالا فهمدیم اون همه خزعبل طولی وار در مدرسه خیلی بیخود هم نبود.
حالا حکایت ان بی ای است.
این نمودارهایی که میبینید هم دقیقا همین است، تیم ها سعی میکنند دنیای واقعی را مدل سازی ریاضی کنند تا مشکل شان را حل کنند. مشکل اینست: همه میدانیم در طول هشتاد و دو بازی فصل هر هفته به سادگی هفته قبل نیست. بعضی هفته ها بیشتر بازی ها در خانه حریف است، یا بازی در برابر تیم قوی است یا بازی های پشت به پشت است، هفته دیگر بازی با تیم های ضعیف است یا شاید فاصله استراحت بازی های بیشتر باشد. اینجاست که میبینید یک تیم یهویی دو ماه اول ترکمون میزنه ولی از ماه سوم منفجر میکنه یهویی بعد از ال استار دوباره میره کف و خون (البته مساله مصدومیت هم هست). چطوری میشه مسیری که در هشتاد و دوبازی در جلوی تیم قرار دارد را از نظر سختی و سادگی شبیه سازی کرد؟
برای شبیه سازی سختی هفته به هفته بازی ها در ان بی ای یک مدل ریاضی درست کردند به نام «قوت برنامه» که بر اساس یک مدل ریاضی به هر هفته یک عدد اختصاص میدهند. این عدد از منفی دو (ابدوخیاری ترین هفته) تا مثبت دو (خین وخین ریزی ترین هفته) است. وقتی برنامه کلی فصل میاد بیرون تحلیلگران تمام اطلاعات را داخل مدل ریاضی میریزند و کل فصل را از نظر سختی و سادگی کار روی نمودار ترسیم میکنند. نمودار های این پست مدل ساده شده (کل فصل به پنج مرحله زمانی تقسیم شده) معیار قوت برنامه برای تمام تیم های لیگ است. مثلا مینه سوتا دوماه اول دهنش صاف است ولی خورده خورده تا بعد از کریسمس کار ساده میده ولی بعدش دوباره سخت میشه ولی بعد از ال استار دیگه هر هفته بازی ها راحت تر میشه و نهایتا فصل را با تیم های ابدوخیاری بصورت گشاد گشاد خاتمه میدهند.
برای درک این نکته باید ابتدا با چند مفهوم اولیه اشنا شوید:
Odd: یا ضریب برد و باخت عددی است که تعیین کننده مقداری پیروزی شما در اثر برنده شدن در شرط است.
Sport Book: بنگاه یا شخصی که شرط شما را ثبت میکند و از شما پول میگیرد و در صورت برنده شدن به شما پول میهد.
Action: شرط بندی انجام شده. میزان استقبال قمار بازان از یک شرط
Prop: شرطی که شما میتوانید پولتان را روی آن بگذارید و برنده یا بازنده شوید.
Margin: هزینه اداری ثبت یک شرط که توسط Sport Book از قمار باز کسب میشود. این هزینه ربطی به برد و باخت ندارد و در هر دو صورت از جیب قمار باز پرداخت شده
خوب حالا ماجرا چیه. هدف بنگاههای معتبر و بزرگ شرطبندی این نیست که از باختن قمار باز پول دربیاره هدف اینه که با بالابردن ترافیک action باعث بشه تعداد شرط ها افزایش پیدا کنه و طبعیتا Margin را بیشینه بکند. Sport Book پول از کجا میاره به کسانی که برنده شدند بده؟ از طریق بالانس کردن دو میزان Action در دو سمت یک شرط. چطوری Action دو طرف یک شرط را بالانس میکنه؟ از طریق تعیین و بالا بردن Odds. تمام تکنولوژی و فوت و فن کاسه گری Sport Book در تعیین Odds است. جالب اینکه این ضریب هر لحظه در حال تغییر است، حتی در حین برگزاری مسابقه.
مثلا قرار است گلدن استیت با شهرداری گرگان بازی کند (مثالی که همیشه یاد شما خواهد ماند). طبیعتا همه روی پیروزی گلدن استیت یا شکست شهرداری گرگان شرط میبندند. در این صورت همه برنده میشوند و بنگاه بدبخت میشود.
اولین چیزی که به ذهن کسانی که از شرطنبدی ورزشی چیزی نمیدانند اینست که صاحب بنگاه به استفن کری پول میدهد و میگه به شهرداری ببازد تا پول قمار بازان را بالا بکشند.
در دنیای واقعی اما چنین اتفاقی نمی افتد. Sport Book از طریق بالانس کردن Odd تلاش میکند میزان امید ریاضی (احتمال ضرب در میزان پول) دو طرف شرطبندی را یکسان کند. منظور از دو طرف یعنی کسانی که روی پیروزی و کسانی که روی شکست گلدن استیت شرط میبندند. مثلا میگویند اگر صد دلار روی پیروزی گلدن استیت شرط ببندی ده دلار برنده میشوی ولی اگر یک دلار روی پیروزی شهرداری گرگان ببنید صد دلار برنده میشوی. این شرط بینهایت سود اور ولی غیر محتمل باعث جذب بسیاری از قمار بازان میشود. وقتی تعداد اماری شرط های دو طرف بالا برود با توجه به قانون اماری اعداد بزرگ اگر Odd با محاسبه صحیح تعیین شده باشد میزان برد توسط میزان باخت ها تامین میشود و قضیه سر به سر میشود. توجه داشته باشید بنگاه از هر کسی که در دو سمت یک Prop شرط بسته است به اندازه Margin پول گرفته و گذاشته توی جیبش و اکنون که در سمت شرط بالانس شده نتیجه مسابقه ورزشی اهمیتی ندارد.
هر گونه دستکاری در نتیجه و گاو بندی باعث میشود Odd محاسبه شده از سوی بنگاه به باد برود و باعث بهم خورد بالانس Action شود. به همین دلیل است در آمریکا خود بنگاه ها هنگامی که از روی رفتار اماری مشتریان و الگوریتمهای مربوط تمایل غیر عادی قمار بازان به یک شرط کم احتمال را میبینند بلافاصله به مقامات قانونی (پلیس ایالتی و اف بی ای) خبر میدهند تا تحقیقات در مورد گاوبندی را اغاز کنند.
حالا که این را یاد گرفتید مثل خاله خانباجی هر وقت نتیجه یک مسابقه ورزشی خلاف پیش بینی شما در امد پیش در و همسایه پر نکنید «دست بنگاه های شرطبندی در کار بود»
یکی از پیچیده ترین مفاهیم فرهنگی ما موضوع شکسته نفسی است. در فرهنگ ما شکسته نفسی صفتی پسندیده است و مردم انرا به عنوان مشخصه ای مثبت نام میبرند اما اینکه چقدر در تربیت ایرانی تلاش میکنیم شکست نفسی را به کودکان خودمان بیاموزیم بحث دیگری است که خارج از این پست است.
در فرهنگ دهخدا شکسته نفسی به این شکل معنی شده: خود را کوچکتر از ان چیزی که هستیم نشان دهیم یا بمایم. خود را پایین تر از چیزی که هستیم بنماییم. در فرهنگ غربی دقیقا کلمه شکست نفسی نداریم. نزدیک ترین چیزی که به شکسته نفسی هست کلمه هامبل است که به معنی اینست که اهمیت خود را پایین از چیزی که احساس میکنیم نشان دهیم. من به شخصه با مفهوم شکست نفسی به دیدگاه ساختاری مشکل دارم چون معقتدم اهمیت یک شخص باید در یک چارچوب مطرح شود نه در همه چارچوب ها. اگر کسی یک ورزشکار مهم است در چهارچوب ورزشی مهم است و نباید پایین تر چیزی که هست خود را نشان دهد، اما همان ورزشکار مهم در صف بانک ایستاده به هیچ وجه بالاتر از شهروندان دیگر نیست. اگر دیدیم او هم مثل بقیه توی صف ایستاده نشانه شکست نفسی او نیست. در چهارچوب خدمات شهری او هم مثل بقیه است و اینکه توی صف ایستاده نشانه شکست نفسی او نیست.
وقتی در چارچوب ورزش حرفه ای به شکست نفسی نگاه میکنیم قضیه پیچیده میشود. در دنیای امروز ما هر ورزشکار حرفه ای یک مارک تجاری است. ارزش یک ورزشکار بر اساس باور دیگران از ارزش انها تعیین میشود. دقیقا مثل ارزش یک مارک اتومبیل، لباس، ابزار و چیزهای دیگر تجاری. همانطور که از یک مارک تجاری انتظار نداریم خودش را پایین تر از چیزی که هست نشان دهد از یک ورزشکار هم نباید انتظار داشت خودش را (در چهارچوب ورزش) پایین تر چیزی که هست نشان دهد. حتی همانطور که مارک های تجاری ادعاهایی دور و دراز میکنند یک ورزشکار هم حق دارد ادعا کند، حتی از نظر مخاطب این ادعا با واقعیت اتصالی نداشته باشد.
مشکل جایی پیش میاید که مخاطب ورزشکار حرفه ای را یک مارک تجاری نمی شناسد و فقط جنبه انسانی او را در نظر دارد. احساس میکند یک ورزشکار حرفه ای هم مثل دوستش یا اعضای فامیل باید شکست نفسی کند و خودش را پایین تر ان چیزی که هست نشان دهد. یا حتی بسیار از مخاطبان از اینکه یک ورزشکار ادعایی میکند (هر چقدر هم از نظر مخاطب غیر عادی و دست نیافتی) شاکی میشوند.
سوال: آقا کارن! چرا هی فلانی را تخریب میکنی؟ فلان مربی خودش بازیکن تیم بوده، خیلی با دانش است، دیگه شما چی میخواهی هی ایراد میگیری؟
پاسخ: در گفتگوها زیاد میشنوم که فعلانی خودش آدم عنی است ولی چون بسکتبالیست خوبی بوده لیاقت مربیگری فلان تیم یا اموزش در فلان باشگاه را داره. یا فلانی با اینکه ادم درونگرایی است اما چون قبلا تیم ملی بوده مربی خوبی میشه.
به نظر من بسکتبالیست بودن یا حتی بازیکن تیم ملی بودن شاخص تعیین کننده برای مربی خوب بودن نیست. به نظر من (اقا! این مقاله علمی نیست که برین از فلان دانشگاه سند بیاورید نه اینطور نیست) مربی (حالا یا کوچ یا تمرین دهنده) قبل از اینکه خودش بسکتبال خفنی باشد باید چند تا نکته دیگر داشته باشد تا از نظر من مربی خوب تلقی شود:
- عشق به بسکتبال. من خدا تا بسکتبالیست (ایرانی) میشناسم که دوران بسکتبالشون عالی بودند ولی پس از پایان دوران بازیگری هیچ عشقی به بسکتبال ندارند. عین دوست دختر زمان دبیرستان و دانشگاه برایشان تمام شد و رفت پی کارش. در عوض ادمی که میشناسم که حالا ممکنه بهترین بازیکن در تاریخ ایران نبوده ولی عشقش به بسکتبال هنوز فوران میکنه. حتی ادمی که بسکتبالیست هم نبوده و عاشق است. عشق به بسکتبال باعث میشه مربی برای بازیکن دل بسوزونه، باهاش مهربان باشه، برای بازیکن وقت بگذاره، صبر و تحمل داشته باشد. عشق به بسکتبال باعث میشه هر وقت بازیکن وارد سالن میشه میبننه مربی قبل از او امده.
- توانایی ارتباطی: لزوما هر کسی که در دوران بازیگری اش خفن بوده توانایی ارتباط خوبی ندارد. این شامل ارتباط احساسی (هوش هیجانی) و ارتباط کلامی فرد میشود. مربی باید بتواند با کلام موضوعی را به بازیکن منتقل کند. خوب بازی کردن لزوما ارتباط کلامی در همه آدمها را توسعه نمیدهد.
- شخصیت جذاب: مربی بسکتبال دریچه هر نو اموز برای ریشه دادن عشق به بسکتبال است. اگر مربی نتواند با شخصیت جذابش بازیکن را جذب کند راه برای عاشق شدن نو اموز سخت میشود. لزوما کسانی که در بالاترین سطح بسکتبال بازی کردند شخصیت جذابی ندارند، نمیتوانند دیگران را تحت تاثیر خودشان قرار دهند.
در پایان: در ایران وقتی میخواهند بگویند فلانی مربی خوبی است میگن با دانش است. یعنی چهار تا های لایت خارجی را تحلیل کرده و بلده دو تا نقشه بزنه. این به نظر من به بیراهه رفتن است. مربی خوب مربی است که عاشق بسکتبال باشد،توانایی اراتباطی قوی داشته باشد و شخصیت جذاب داشته باشد. علم بسکتبال و بازی کردن در تیم ملی و چیزهایی دیگر با داشتن این مشخصه برای هر کسی قابل دسترس است. مربی اگر عاشق باشی دنبال علم می رود، توانایی ارتباطی داشته باشد علم را به بازیکن منتقل میکند و شخصیت جذاب داشته باشد نو اموز و بازیکن را در مسیر موفقیت قرار میدهد.
دیروز در گفتگویی یکی از همراهان صفحه در پاسخ به سوال «چرا کسی جام جهان رفتن بسکتبال را جشن نمیگیرد» این پاسخ را داد که: «اگر بسکتبال ایران هم مثل والیبال ایران خوب بود مردم براشون مهم میشد». منظور این همراه این بود که مثلا بسکتبال ایران مثل والیبال جز شش تا هشت تیم مطرح جهان بود.
در پاسخ به این همراه گفتم سطح رقابت در ورزش بسکتبال و ورزش والیبال در جهان قابل مقایسه نیست. مساله سختی یا آسان بودن ورزش نیست، مساله این است که در ورزش بسکتبال برای شش یا هفت تیم اول جهان شدن شما باید از هراز خان رستم عبور کنید. در ورزش والیبال تا جایی که من میدانم ایران قهرمان آسیا شد و دومین چیزی که شنیدیم اینکه ایران در لیگ جهان در کنار بزرگان این ورزش قرار گرفته.
در مورد تفاوت سطح رقابت در ورزش والیبال و بسکتبال در جهان زیاد صحبت کردم ولی به این نتیجه رسیدم با ترسیم یک شکل موضوع را شرح دهم. در این نمودار یک کشور آسیایی فرضی که تازه فدراسیون بسکتبال را در نظر گرفتن و مسیر تیم ملی این کشور برای حضور در بین بزرگان بسکتبال جهان را برای شما ترسیم کردم.
امیدوارم با درک این تفاوت موفقیت های ورزش والیبال را (با هر کیفیت و شکلی که دارد) به چوب نتراشیده برای باسن ورزش بسکتبال تبدیل نکنید.
علاقه به بسکتبال، یا عاشق یک ورزشکار خاص بودن قدم اول رسیدن به شعور بسکتبال ولی لزوما شعور بسکتبال نیست. شعور بسکتبال یعنی وقتی در حال بازی بسکتبال هستید یا بازی بسکتبال را تماشا میکنید تشخیص دهید چه اتفاق در زمین رخ میدهد، وقتی رویدادی در زمین رخ میدهد توان تحلیل دلایل انرا داشته باشید، شعور بسکتبال به شما کمک میکند فراتر از پرشهای فوق بشری، شوت های عجیب و غریب و حرکات قدرتی ابر ستاره ها بتوانید لحظات زیبایی دیگری که پیروزی را برای تیم به همراه میاورد تشخیص دهید و از ان لذت ببرید. شعور بسکتبال به شما کمک میکند دلایل حقیقی پیروزی و شکست را تشخیص دهید.
چند توصیه دارم تا بتوانید شعور بسکتبال تان را پرورش دهید تا از این ورزش بیشتر لذت ببرید:
یک- خودتان را آمار بسکتبال آشنا کنید. از نمودار و چارت نترسید. همانقدر که های لایت تماشا میکنید آمار ها را هم زیر و رو کنید. آشنایی با مفاهیم اولیه علم امار کمک بزرگی به شما میکند
دو- هنگام تماشای بازی به حرکات بدون توپ بازیکن مورد علاقه تان، علامت های دست، اشاره هایی که میکند توجه کنید
سه- هنگام تماشای بسکتبال به رویدادهایی که در ویک ساید رخ میدهد توجه کنید.
چهار- وقتی در ثانیه های اخر مربی تایم اوت میگیرد تلاش کنید نقشه خودتان را در ذهن بیاورید و وقتی بازی شروع شد نقشه تان را با انچه رخ داد مقایسه کنید
پنچ- در مورد نقاط قوت و ضعف ستاره یا ابرستاره ای که دوستش دارید مطالعه کنید
شش- با قوانین بسکتبال بطور دقیق آشنا شوید
هفت- بازی های بزرگ و مهم تاریخی بسکتبال را (از یوتیوب)تماشا کنید و انرا با انچه امروز رخ میدهد مقایسه کنید
وقتی به قاره آمریکای شمالی مهاجرت میکنید چند تا چیز تکان دهنده همون روزهای اول کف و خون شما را جاری میکنه. یکیش اینه که متوجه میشوید مردم هر شب در بار و دیسکو در حال فسق و فجور نیستند و شاید باور کردنی نباشد که وسط هفته نزدیک ده شب بیشتر مردم خواب هستند. دومین چیزی که پشم و پیلی شما را کز خواهد داد (البته اگر اهلش باشید) کیفیت باورنکردنی و حجم خدمات مجانی است که در کتابخانه های عمومی مملکت کفر به شهروندان ارائه میشود. درسته که ایده کتابخانه در شرق ابداع شد اما این غرب است که اکنون معنی و مفهوم کتابخانه را به آینده برده.
حالا به ما که مهاجرت نکردیم چه ربطی داره؟ بسیاری از دارایی های کتابخانه های امریکا و کانادا روی اینترنت بطور مجانی در اختیار شهروندان است. همانطور که یک شهروند با داشتن کارت کتابخانه میتواند مجانی کتاب، مجله، فیلم، لپ تاپ، ای پد، و هزار چیز قرض دیگر بگیرد بطور الکترونیکی هم میتواند از کتاب الکترونیکی، کتاب صوتی، فیلم سریال و مجله استفاده کرد. لزومی هم نداره که در امریکا یا کانادا باشید.
روش کار به این شکل است:
قدم اول: با فامیل تون در امریکا و کانادا تماس میگیرید
قدم دوم: با زبون ریختن و قربون و صدقه و فرستادن زعفران و پسته شماره کارت کتابخانه عزیز را از او قرض میگیرید
قدم سوم: نرم افزار کتابخانه را روی تلفن یا تبلت تان نصب کنید (نام اپ ها را در زیر نوشتم)
قدم چهارم: شماره کارت کتابخانه فامیل تان را در نرم افزار اضافه کنید (اگر چند تا فامیل دارید می توانید شماره کتابخانه های مختلف را وارد کنید)
قدم پنجم: اکنون مثل شهروندی که در دنیای مدرن زندگی میکند نه شعب ابی طالب هر مقدار کتاب،مجله و فیلمی که میخواهید دریافت کند. چیزهای الکترونیکی که از کتابخانه دریافت میکنید عین کتاب که باید برگردانید اتوماتیک خودش بعد از مدتی به کتابخانه باز خواهد گذشت و هزینه ای برای فامیل شما ندارد.
Libby
Hoopla
OverDrive
وقتی دیگران به پیشرفت ما توجه نمیکنه چکار کنیم؟
طبیعی است که هدف هر ورزشکار، یا هر شخصی که کار یا مهارتی را دنبال میکند، این باشد که در کارش بهتر بشود. برای این بهتر شدن تلاش میکند و در مسیر بهتر شدن به دنبال معیارها یا نشانه های میگردد که اثر بخشی پیشرفت او را تایید کند. انتخاب شدن در تیم، تبدیل شدن به بازیکن اصلی تیم، انتخاب شدن در تیم منتخب شهر، استان، ملی و صعود به لیگ های بالاتر همه می تواند نشانه های محسوس و قابل استناد اثر بخشی تلاش بازیکن برای بهتر شدن باشد.
اما در مسیر بهتر شدن ورزشکاران به دنبال تایید زبانی یا ضمنی کسانی که برای او مهم هستند هم میگردند. مثلا بازیکن به دنبال تایید پیشرفتش توسط مربی است، یا بازیکن به دنبال کسب احترامی زبانی یا ضمی کاپیتان تیم یا بهترین بازیکن تیم یا حتی حریف است. این امری کاملا عادی است اما داشتن این انتظار به عنوان تنها معیار پیشرفت در ممکن است شما را به قهقرا ببرد و دلسرد کند. مربی ممکن است درک صحیحی از پیشرفت شما نداشته باشد، مربی ممکن است شعور این را نداشته باشد که باید به شما نشان دهد پیشرفت شما را دیده است، کاپیتان تیم ممکن است اصلا برایش مهم نباشد که احترام لازم را به پیشرفت شما نشان دهد یا حتی شما را تهدیدی برای خودش بداند. هیچ کدام از این بی توجهیها دلیل این نیست که شما پیشرفت نکرده اید.
برای تعیین و تایید پیشرفتتان در ورزش (یا هر چیز دیگر در زندگی) فقط روی تایید چند شخص خاص حساب نکنید، تلاش کنید معیارهای متفاوت، قابل استناد و محسوس دیگری هم برای تایید پیشرفت داشته باشید. چرا که اگر فقط برای کسب احترام یا توجه یک مربی یا یک بازیکن خاص در تیم تلاش کنید دیر یا زود در خواهید یافت مسیر پیشرفت شما به بیراهه رفته.
اگر در ورزش موفقیت کسب کرده باشید یا اصولا در زندگی به چیزی که به رسیدن به ان برای همه راحت نیست رسیده باشد با مفهوم «زحمت کشیدن» آشنا هستید. در فرهنگ ما زحمت کشیدن را با عرق جبین ریختن، خون دل خوردن، سختی کشیدن و چیزهایی شبیه مترادف میدانند. اما سوال اینجاست که آدم عاقل مگه مالیخولیا دارد که خون دل بخورد، سختی بکشد؟ بله میگویند بخاطر هدف باید سختی کشید و خون دل خورد. ولی یک چیز را هیچ وقت به شما نمیگویند: کسی که خون دل میخوره، عرق میریزه و سختی میکشه از این چیزی که به نظر خون دل و عرق جبین میاد خوشش میاد!
اگر کاری که برای رسیدن به هدفتان میکنید، حتی اگر از دید دیگران مصیبت کشیدن باشد، باعث کیف کردن شما نباشد سخت کار کردن به هیچ وجه ادامه دادنی نیست. اینکه یک آدم عاقل وسط دود و گازوئیل و ترافیک شش تا تاکسی و مینی بوس عوض کند تا از شرق یا غرب تهران به شمال تهران برود تا دو ساعت در یک سالن که بیشتر شبیه مستراح عمومی است تمرین کند از نظر هر آدم عاقلی مصیبت کشیدن و خون دل خوردن است و ادامه دادنی نیست. اما از نظر من که عاشق بسکتبال بودم شدید هم کیف داشت. اینکه سه کتاب ترجمه کنید که کسی آن را نمینخواند (با استاندارد قابل قبول من و الا با استاندارد تیراژ کتاب در ایران کتابهایی که پارسال ترجمه کردم شدید طرفدار داشت) به نظر از بیرون ممکن است سختی کشیدن و عرق ریختن باشد ولی خدای بسکتبال را شاهد میگیرم ذره ای برای من زحمت نداشت، چون من از لحظه لحظه ای که وقت گذاشتم کیف کردم. اگر این کار برای زجر به همراه داشت عمرا سراغش نمی رفتم.
اگر فکر میکنید زحمتی که برای رسیدن به هدفتان میکشید به شما زیاد از حد فشار میاورد یا عاشق نیستید یا چیزی باعث شده از مسیر زندگیتان لذت نبرید. به جای پیدا کردن راه راحت تر سعی کنید ریشه عاشق نبودن و لذت نبردن تان را پیدا کنید.
استعدادیابی بسکتبال به سبک جهان سوم به این شکل است که یک سازمان دولتی مسئول بشه بیاد توی خیابونهای شهر بگرده و هر کسی قدش بلنده را دعوت کنه به اردو. یا حداکثر یک تمرین بگذاره و بگه هر کسی ادعای بسکتبالش میشه بیاد ما ببینیم اگر خوب بود بچه را برداریم ببریم تهران در ورزشگاه پنچ سالن آزادی و او را زیر نظر فدراسیون به بازیکن ملی تبدیل کنیم.
ترجمه فارسی کتاب نیک نرس، سر مربی تیم رپتورز، بطور مجانی در اختیار دوستداران بسکتبال قرار میدهم. از دگمه زیر برای دسترسی به لینک مطالعه و . دریافت فایل پی دی این کتاب در این پست استفاده کنید.
یکی از تفاوت انسان ها با حیوانات استفاده از زبان برای انتقال مفاهیم و رسیدن به درک مشترک است (جان عزیزتون کسی نیاد بگه دلفین ها هم با هم حرف میزنند). زبان هم تشکیل شده از کلمات. کلمات همانقدر که مفید هستند و کار راه انداز اگر اشتباه استفاده شوند مخرب. نمونه آش همین چیزی که بین بسکتبالیست ها جا افتاده که میگوییم فلانی استیل شوتش زیباست.
انگار داریم در مورد دست خط طرف حرف میزنیم که خط زیبایی دارد. وقتی کلمه زیبایی را به استیل (هماهنگی حرکتی بدن و توپ هنگام شوت) ربط میدهیم به این معنی است که اگر کسی مثل استیل زیبا شوت نزند اشتباه نمیکند فقط زیبا نیست. مثل دست خط کسی که زیبا نیست غلط نیست فقط زیبا نیست.
شوت زدن زیبا معنی ندارد. شوت زدن دست خط نیست که یکی نستعلیق بنویسد و زیبا باشد دیگری کوفی و آنهم زیبا باشد و یکی هم خرچنگ غورباقه که زیبا نیست ولی هر سه اشتباه نیستند و کلمات را صحیح نوشتند. شوتی که بر اساس اصول پایه نباشد غلط است. گل شدن یا نشدن آشت شوت هم مساله ای جانبی است. زیبایی و زشتی هیچ ارتباطی به مقوله شوت ندارد. وقتی به جای کلمات صحیح یا غلط از صفت زیبا برای توصیف شوت استفاده میکنم به این معنی است که بقیه شوت ها را غلط نمیدانیم فقط میگوییم زشت است.
برای توصیف فرایند حرکت شوت در بسکتبال از کلمه استیل یا استایل استفاده میشود. بعضی ها هم از کلمه مکانیک استفاده میکنند. انگلیسی زبان ها از کلمه فرم (به معنی شکل) استفاده میکنند. شکل شوت یک دستی (رایج ترین شوت ورزش ما) یک شکل بیشتر ندارد و اگر شما ان شکل را دنبال نکنید اشتباه کار فن را اجرا میکنید. قشنگ و زشت معنی ندارد. درست و غلط معنی دارد.
البته در اجرای شوت تفاوت های بسیار کوچکی است که بازیکن به تناسب فیزیک بدنش میتواند در اجرای شوت داشته باشد که انرا غلط نمیکند. مثلا استفن کری که دستش به اندازه انسان عادی است هنگام شوت دست نگهدارنده را کنار توپ میگذارد (کلاسیک ترین و صحیح ترین شکل) ولی یانیس انته تکومپو به دلیل اندازه وحشتناک دستش دست نگهدارنده را تقریبا جلوی توپ میگذارد. همین. تفاوت های کوچک نه اینکه کلا یه کاری دیگه ای بکنند و بگویند از نظر من شوت اینجوری است و هرکسی باید مدل خودش شوت بزند.