بخاطر کیتلین کلارک بسکتبال حرفه ای زنان در امریکا رو به رشد است اما این رشد مشکلات فعلی را حل نکرده. بازیکنان زن هنوز هم درامدشان در حد یک ورزشکار حرفه ای نیست. به همین دلیل است که سالها ستاره های دبیلو ان بی ای پس از خاتمه فصل به تیم های اروپایی میپوستند تا کمبود درامدشان را با حضور در یورولیگ زنان تامین کنند. پس از ماجرای گروگان گیری بریتنی گراینتر توسط روسیه حضور ستاره های دبیلو ان بی ای در اروپا امری خطرناک است.
اینجا بود که دو ستاره دبیلو ان بی ای، برایانا استوارت و نفسیه کالیر، اینده خودشان را در دست گرفتند و لیگ جدید برای بسکتبال زنان در داخل امریکا تاسیس کردند. این لیگ جدید آن رایوالد یا بی همتا نامدارد و سبک جدیدی از بسکتبال است که قبلا وجود نداشته. در این لیگ سی نفر از بهترین ها دبیلو ان بی ای در قالب تیم های پنج نفری با هم رقابت میکنند. اما این رقابت بصورتی است که فقط سه بازیکن از هر تیم در هر لحطه داخل زمین است. زمین بسکتبال این لیگ دو سوم طول زمین بسکتبال رسمی در لیگ دبلیو ان بی ای است. شش تیم حاضر در این لیگ در شهر میامی رقابت میکنند و نیازی به سفر نیست. این لیگ همچنین رقابت های تک به تک یک حذفی هم دارد.
جدا از سبک انقلابی این لیگ مهمترین نکته ان در بیزنس لیگ نهفته است. متوسط دستمزد بازیکنان این دویست و پنجاه هزار دلار است که از بالاترین دستمزد در دبیلو ان بی ای و جاهای دیگر در دنیا در بسکتبال زنان بالاتر است. نکته بی سابقه این لیگ اینست که هر سی بازیکن حاضر در لیگ در مالکیت لیگ شریک هستند.
این لیگ در سه ماه اول سال دو هزار و بیست و پنج اغاز خواهد شد. جالب این که ان بی ای هیچ مشارکتی در این لیگ ندارد و در صورت جاگیر شدن آن تاثیر مستقیم ان روی کاهش سطح رقابت یورولیگ زنان خواهد داشت چرا که ستاره های حاضر در دبیلو ان بی ای نیازی به پول های اروپایی نخواهند داشت.
مراحل حساس پلی اف جایی است که آهو از یابو جدا میشه، دوغ از دوشاب و ستاره از ابر ستاره. دقیقا مثل چیزی که در سری پلی اف مینهسوتا تیمبرولوز در برابر دلس موریکس دیدیم. تمرکز من در این پست روی رودی گوبر است.
رودی گوبر چهار بار مدافع سال شده و یکی از بهترین بازیکنان تیم ملی فرانسه است. از این بابت بعید میدانم به تالار مشاهیر راه پیدا نکند اما همین اسطوره اینده بازیکنی است که مربی جگر ندارد در لحظات حساس کواتر چهارم یک بازی نزدیک او را وارد زمین کند. چرا؟ چون او یک بازیکن یک بعدی است. فقط توان اثر گذاری در فاصله یک متری حلقه را دارد (حتی در حمله را هم ندارد) رودی گوبر نمونه کامل یک بازیکن تک بعدی است. بازیکنی که در دفاع توان میتواند حلقه را حفاظت کند (حتی توان دفاع تک به تک ستاره هایی نظیر خودش را ندارد) و در حمله میتواند پاس قوسی روی حلقه را بگیرد و دانک کند. او در فصل عادی دومین ریباند کننده لیگ است اما در پلی اف، جایی که محک تیمها مشخص میشود، بازیکن هفتم (معدل ریباند در هر بازی)است . پشت بازیکنانی چون بابی پورتیس و جاش هارت!!
تیمها در انبیای واقعاً بازیکنان را انگونه که در سازمان های دیگر میبنیم "بازخرید" نمیکنند. به جای این کار، تیم ها با توافق با بازیکن راهی برای رها شدن او از تعهدات تیم پیدا می کنند. بازخرید نیازمند یک توافق بین بازیکن و تیم هستند. این به این معناست که هر دو طرف باید مایل به جدایی باشند.
در این توافق برای جدایی در همه موارد بازیکن قبول می کند تا بخشی از حقوق ثابت باقیمانده خود را با به تیم ببخشد تا و تیم در مقابل تضمین میکنه تا اخر قرار دادش را پرداخت کند. این نکته اهمیت زیادی دارد چرا که بازخرید شدن مستقیماً روی سقف پرداخت حقوق تیم تأثیر میگذارد . این بدان معناست که تیم در مقایسه با نگه داشتن بازیکن در ترکیب، از سقف پرداخت را صرفهجویی میکند.
اگر بازیکن چند سال از قراردادش باقی مانده صرفه جویی میزان حقوق کاهش یافته ممکن است به چند فصل تقسیم شود. این به باقیمانده طول قرارداد اصلی ربط دارد و تیم ها به طور یکنواخت بین فصل های باقی مانده از قرارداد اصلی تقسیم میکنند.
مثلا بازیکن X یک قرارداد 20 میلیون دلاری دارد که دو فصل آن باقی مانده . او با با تیم توافق میکند که بازخرید شود و 8 میلیون دلار از بیست میلیون دلار باقی مانده را بی خیال شود. اینجاست فضا به اندازه 8 میلیون دلار زیر سقف دستمزد تیم به خالی میشه و بدهی تیم به بازیکن میشود مجموعا 12 میلیون دلار.حالا اگر بازخرید قبل از شروع فصل رخ دهد، این 12 میلیون دلار تعهد تیم به طور مساوی در دو فصل باقی مانده توزیع میشود، که نهایتا سالی 6 میلیون دلار زیر سقف پرداخت برای تیم ها جا باز می شود. اگر بازخرید در وسط ها فصل رخ دهد، باقیمانده 12 میلیون دلار را به تناسب بخشی که از فصل باقی مانده حساب میکنند و بین دو فصل تقسیم میکنند.
حالا عملا این کار چطوری انجام می شود:
قدم اول: گفتگو و چانه زنی: بازیکن و تیم در مورد شرایط جدایی چانه زنی میکنند و نهایتا به توافق میرسند.
قدم دوم: تیم بازیکن را آزاد میکند: هنگامی که شرایط توافق شدند، تیم به طور رسمی بازیکن را آزاد میکند و قراردادشان را لغو میکند.
قدم سوم: مدت زمان آزادی 48 ساعته: بازیکن در یک مدت زمان 48 پس توافق تیمهای دیگر میتوانند او را برای حقوق باقیماندهاش درخواست کنند. عین تبادل بازیکن که تعهد قرارداد از تیمی به تیم دیگر منتقل میشود. در این شرایط عملا بازخرید به تبادل بازیکن تبدیل میشود.
قدم چهارم :تبدیل شدن به بازیکن آزاد: اگر هیچ تیمی در ۴۸ ساعت بازیکن را درخواست نکند، این بازیکن به بازیکن ازاد تبدیل میشود و مجاز است با هر تیمی قرارداد ببندند.
چرا بازیکنان و تیم ها وارد فرایند بازخرید می شوند؟
برای بازیکنان: بازخرید فرصتی برای پیوستن به یک تیم رقابتی یا یک تطبیق بهتر را ارائه میدهند، حتی اگر به معنای کمتر پول باشد.
برای تیمها: بازخرید فضای خالی زیر سقف یا انعطاف در ترکیب تیم را ایجاد میکنند.
نکات مهم:
تعهدات تیم ها: تیمها هنوز باید حقوق ثابت باقیمانده بازیکن را بپردازند، حتی اگر بازیکن با یک تیم جدید قرارداد ببنند و کمتر درآمد داشته باشد.
بازخرید بدون توافق: تیمها ممکن است بازیکنان را بدون رضایت آنها بازخرید کنند، اما هنوز باید تمام حقوق باقیمانده او را بپردازند. در چنین شرایطی بازیکن بخشی از قراردادش را نمیبخشد
پول مرده: به بخشی از حقوق پرداختی هر فصل میگن که به بازیکنان بازخرید شده پرداخت میشه.
متن کامل قانون گل تندینگ (دخالت در ورود توپ به سبد) در ان بی ای
قانون گل تندینگ یا دخالت در سبد بسکتبال یکی از قوانینی بود که جیمز نیمسیت برای بسکتبال تعیین کرد. جیمز نیسمیت میخواست ورزشی که اختراع کرده دروازه بان نداشته باشد به همین دلیل سبد را در ارتفاعی نصب کرد که کسی نتواند در قالب دروازه بان از ورود توپ به سبد جلوگیری کند. کلمه گل تندینگ هم معادل دروازه بازی است. از دیدگاه جیمز نیسمیت دروازه بازی در بسکتبال تخلف است.
این قانون یکی از مهمترین تفاوت های بسکتبال انبیای با فیبا است. تفاوت عمده این دو قانون از هنگامی است که توپ به سبد برخورد میخورد میکند.
شایسته دانستم که متن کامل قانون گل تندینگ یا دخالت در سبد را برای شما ترجمه کنم (مرجع کتاب قوانین لیگ انبیای)
قانون یازدهم : دخالت در سبد - گل تندینگ
الف- توپ یا حلقه را هنگامی که توپ روی حلقه نشسته یا چرخ میزند و از حلقه به عنوان پایهاش استفاده میکند یا زمانی که توپ در حال عبور از داخل سبد است لمس کند یا از سبد اویزان شود.
استثناء: اگر بازیکنی نزدیک سبد خودی دستش بطور قانونی با توپ در تماس داشته باشد، اگر پس از ورود توپ به سیلندر دستش به حلقه برخورد کند این یک تخلف نیست.
ب- توپ را هنگامی که روی استوانه فرضی بالای حلقه است لمس کند.
ج- هنگام اقدام به فیلد گل، توپی که شانس ورود به حلقه را دارد پس از برخورد توپ با بخشی از تخته که بالای حلقه اش را لمس کند، صعودی با نزولی بودن مسیر توپ در اعلام این تخلف اهمیتی ندارد.
د- هنگام اقدام به فیلد گل، توپی که شانس ورود به حلقه را دارد پس از برخورد توپ با بخشی از تخته که پایین حلقه اش را لمس کند، در صورت صعودی بودن مسیر توپ.
ج- توپی را از داخل ناحیه بازی لمس کند که در حال نزول با یک فرصت امتیازدهی است. این به عنوان "تلاش برای گل" یا سعی در امتیاز در نظر گرفته میشود.
ه- هر زمان بین حلقه و تخته توپ را تله بیندازد. برای به تله افتادن سه عنصر دست، حلقه و سبد باید همزمان توپ را لمس کند. زدن توپ به تخته با دست تخلف نیست.
و - پس از اقدام به فیلد گل توپ را در مسیر نزولی لمس کند و فرصت امتیازی آوری را از بین ببرد.
ز- توپ را هنگامی لمس کند هنگامی که دست دیگرش به حلقه خورده.
ح- حلقه، تور یا تخته را بلرزاند جوری که توپ به شکل غیر طبیعی کمانه کند. جابجا کردن سبد از جای خودش وقتی توپ در حال عبور از داخل حلقه است همچنین تخلف است.
ت- به شکلی حلقه، تور یا توپ را لمس کند که از ورود توپ به سبد جلوگیری شود
جریمه: اگر تخلف در حلقه حریف باشد، حریف امتیاز اتوماتیک دریافت میکند، اگر اقدام از منطقه دو امتیازی باشد دو امتیاز و اگر از منتطقه سه امتیازی باشد سه امتیازص. فرض بر اینست که توپی که اقدام شد بطور عادی وارد سبد شده و پس از آن توپ به بازیکن تیمی که گل خورده داده میشود. اگر تخلف در حلقه تیم خودی باشد، امتیازی ثبت نمیشود و توپ به تیم متضرر در امتداد خط آزاد پست خط اوت داده میشود. اگر هر دو تیم همزمان تخلف کنند داشته باشند، امتیازی ثبت نمیشود، بازی با جامپ بال در وسط زمین ادامه مییابد.
تیم بسکتبال مثل هر سازمان دیگری که در آن انسانها در کنار هم برای رسیدن به یک هدف کار میکنند میتواند از تقسیم وظایف کمک بگیرد. اما این تقسیم وظایف و مسولیتها مشکلی دارد که ادمها را در یک قوطی قرار میدهد و اجازه نمیدهد خارج از آن مسولیتها استعدادهایشان شکوفا شود. در بسکتبال سنتی به سنتر میگن بیرون نیا زیر کار کن، به پوینت گارد میگن شوت نزن توپ پخش کن، به پاور فوروارد میگن بیرون سه امتیازی نزن، به فوروارد میگن توپ نیار، به شوتینگ گارد میگن در ویک ساید بمون... خلاصه از این حرفها.
بسکتبال مدرن بازیکنی تربیت کرده که جا دادن انها در قالبهای سنتی خیانت به استعداد انهاست و اینجاست که باید مسولیت های بسکتبال در قالب های جدیدی مطرح شود تا با توانایی و کارکرد بازیکنان مدرن همخوانی بیشتری داشته باشد. جالب اینکه بازیکنانی هم هستند که حتی در این قالب های مدرن جا نمی شوند و از انها به نام تک شاخ یا یونکرن نام برده میشود. کسانی چون لبران، یانیس، لوکا، مجیک جانسون (در زمان خودش) در هیچ قالبی جا نمیگیرند.
من به عمد این پستهای مدرن را ترجمه نکردم چون خواستم از ابتدا غلط جانیفتد. تا وقتی ترجمه بهتری برای انها پیدا نکردیم عین فنون ورزشهای رزمی انرا به زبان اصلا مخترع بسکتبال استفاده کنید.
سیاه پوستان در ده های ابتدایی لیگ ان بی ای حضور پررنگی در این لیگ نداشتند. حتی تا دهه پنجاه لیگ برای تیم ها محدودیت تعداد بازیکنان سیاه پوست گذاشت. اما پیشرفت فکر جامعه و حرکت ازادی خواهانه سیاه پوستان در این کشور منجر به حضور پر رنگتر انها در زوایای مختلف این جامعه شد. اینکه سهم بازیکنان سیاه پوست در لیگ ان بی ای بیشتر از ورزشهای حرفهای دیگر است (البته بیشترین سهم بازیکن سیاه پوست متعلق به لیگ دبلیو ان بی ای است) به چند فاکتور متفاوت مربوط میشود. این فاکتورها شامل مسایل تاریخی، مسایل اقتصادی-اجتماعی و زوایای مسایل فرهنگی است. البته لیگ ان بی ای به خاطر بین المللی بودن این ورزش یکی از گوناگون ترین لیگ های حرفهای از نظر بازیکن در جهان است
وقتی هفته گذشته مایکل جردن اعلام کرد سهامش در تیم شارلوت، که ارزش اسمی آن سه میلیارد دلار اعلام را را میفروشد، دنیای ورزش را شگفت زده کرد. اما جزییات این فروش در سرفصل های یک خطی خبرها گم شد. در این پست برای شما توضیح میدهم مایکل جردن چطوری توانست این تیم را به کسری از بهای اسمی روزش بخرد، چرا اینقدر تیم در این سالها بد عمل کرد و اینکه چطور جردن با همین یک معامله بیشتر از چهل سال همکاری اش با نایکی پول در اورد.
این روزها با اکران فیلم ایر، داستان عقد قرارداد نایکی با مایکل جردن، همه توجه های به موفقیت نایکی با جذب این ورزشکار است اما میدانستید نایکی با از دست دادن استفن کری چند میلیارد دلار ضرر کرد.
در سال ۲۰۱۳ بخاطر بی احترامی نایکی به استفن او این مارک تجاری را ترک کرد با شرکت اندر ارمر قرار داد بست. اگر نایکی با استفن کری بسته بود این همکاری میلیاردها دلار ارزش داشت و از دست دادن او بزرگترین خرابکاری در تاریخ نایکی است.
ماجرا از این قرار است:
داستان از سال ۲۰۰۹ شروع میشود. کری به عنوان بازیکن هفتم یارکشی ان سال عضو گلدن استیت شد. استفن کری در آن سال تیمی از دانشجویان ناشناس را به تنهایی تا رده هشت تیمی مارچ مدنس بالا برود. تمام عمر ورزشی اش کری کفش های نایکی میپوشید و اینجا بود که قراردادی با این شرکت بست.
شروع کارش در ان بی ای با دست انداز هایی همراه بود. با اینکه او در سال اول رکورد بیشترین سه امتیازی به ثمر رسیده توسط یک بازیکن تازه وارد را در لیگ شکست اما بدلیل مصدومیت گرفتار عمل های جراحی مستمر شد. او در سال ۲۰۱۱ فقط بیست و شش بار توانست برای گلدن استیت بازی کند با این حال این تیم قمار کرده قرارداد چهار ساله ای با ارزش ۴۴ میلیون دلار به او داد.
قمار گلدن استیت روی استفن کری جواب داد. سال بعد کری هفتاد و هشت بازی کرد و متوسط ۲۳ امتیاز اورد (او هفتمین امتیاز اور لیگ بود) او رکورد بیشترین سه امتیازی به ثمره رسیده در یک فصل در تاریخ لیگ را ثبت کرد. قرارداد نایکی در حال خاتمه بود و درخشش او شرایطی برای عقد قرارداد سنگین با نایکی را فراهم کرد.
اما این چنین نشد
جلسه تمدید قرارداد استفن کری با نایکی آنگونه که پیش بینی میشد جلو نرفت. نایکی حتی مسئولین رده بالای خودش را برای مذاکره با کری نفرستاندند. در آغاز جلسه حتی اسم استفن کری را اشتباه تلفظ کردند و در اسلاید پاورپوینتی که برای او آماده کردند هنوز اسم کوین دورنت تایپ شده بود. اینجا بود که کری متوجه شد وقت جدا شدن از نایکی است.
کری با شرکت اندر ارمر قراردادی به بهای چهار میلیون دلار در سال امضا کرد که نایکی حتی همان مقدار را هم به او ارائه نکرد. جابجایی کری به اندر ارمر توجه جامعه ورزشی و بیزنس را جلب کرد چرا که در ان سالها اندر ارمر در دنیای بسکتبال هیچی نبود و سهم این شرکت در بازار ورزشی امریکا یک سوم یک درصد بود. با امضای قرارداد با اندر ارمر استفن کری روی اعتبار خودش قمار کرد.
گلدن استیت استیو کر را استخدام کرد و دوران طلایی گلدن استیت آغاز شد. این تیم توانست پس از چهل سال دوباره قهرمان شود. کری دوباره رکورد سه امتیازی را شکست و جایزه با ارزشترین بازیکن لیگ را برد. این موفقیت استفن کری را یکشبه به یکی از معروفترین ورزشکاران جهان تبدیل کرد. در سال ۲۰۱۶ هیچ کس ، حتی لبران و کوین دورنت، به اندازه استفن کری یونی فرم بسکتبال نفروخت. او در ان سال ۱۵۳ میلیون دلار کفش ورزشی فروخت که دومین نفر بعد از مایکل جردن بود. مایکل جردن توانست نایکی را به سطح جدیدی از فروش و کسب درآمد برساند اما اندر ارمر از این موقعیت استفاده نکرد.
در ان سال مهمترین نامهای که اندر ارمر قرار داد داشتند استفن کری، تام بریدی، کم نیوتون و جوردن اسپیت بود. در چهار سال منتهی به ۲۰۱۷ سهام اندر ارمر ۴۴ درصد سقوط کرده بود. در ان روزها ارزش کل سهام نایکی ۱۹۰ میلیارد، ادیدایس ۳۲ میلیارد، پوما ۱۰ میلیارد و اندر امروز فقط ۴ میلیارد دلار بود. این بود که استفن کری به فکر ترک شرکت اندر ارمر افتاد.
در حالی که استفن کری به ترک این شرکت فکر می کرد اندر ارمر قبول کرد که مارک تجاری ویژه استفن کری را به بازار ارائه کند. چیزی شبیه مارک جوردن که بخشی از محصولات تجاری نایکی است. طبق این توافق استفن کری حق دارد ورزشکاران دیگر را تحت مارک تجاری خودش قرار داد امضا کند و کفش و لباس ورزشی با مارک شخصی خودش به بازار بدهد.
اخیرا استفن کری قرارداد دراز مدتی با شرکت اندر ارمر امضا کرده. او تا کنون ۲۵۰ میلیون دلار از قرارداد با این شرکت کسب کرده و قرارداد جدید ۵۰۰ میلیون دلار دیگر برای او به همراه خواهد اورد. طبق این قرارداد استفن کری چیزی معادل ۷۵ میلیون دلار از سهام شرکت اندرارمر را هم نام خود کرد.
شکی نیست که نایکی با بی توجهی به استفن کرد میلیاردها دلار درآمد بالقوه را از دست داد اما باید دید ایا اندر ارمر میتواند در حد قابلیت های بازاریابی و فروش استفن کری سود اور شود.
اول اینکه ان بی ای با حذف ماریجوانا از فهرست موادی که بازیکنان تست میشوند به هیچ وجه استفاده از این ماده را به کسی توصیه نکرد. اگر بازیکن سر تمرین یا سر مسابقه در حالی که تحت تاثیر این ماده است حاضر شود مربی او را به خانه میفرستد. دقیقا عین استفاده از الکل یا به همراه داشتن اسلحه (که هر دو در امریکا قانون است). فقط اینکه بازیکنانی که بدلایل پزشکی یا تفریحی از این ماده استفاده کردن مورد تست دوپینگ قرار نمیگیرند.
در امریکا نگرش به ماریجوانا به سرعت در حال تغییر است. در بسیاری از ایالت های امریکا استفاده و حمل پزشکی و غیر پزشکی این ماده برای شهروندان بالای سن قانونی مجاز است و در سیستم قانونی این مملکت دیگر جرم نیست. مدتهاست پزشکان این کشور به جای تجویز داروهای شیمیایی و کارخانه ای مارجوانا و گیاهان طبیعی تجویز میکنند. بطور علمی ثابت شده که ورزشکاران برای کاهش تورم، دردناشی از کوفتگی عضلات و کمبود خواب میتوانند از ماریجوانا استفاده کنند و معایب ان در مقایسه با داروهای شیمیایی و کارخانه که همین الان برای درد و تورم و بی خوابی استفاده میکنند کمتر است.
علاوه برای مزایای فیزیکی لیگ ان بی ای متوجه شد که استفاده از کانابیس (خانواده گیاه ماریجوانا) میتواند تاثیر مثبتی در کنترل اضظرات و استرس بازیکنان داشته باشد و بهبود سلامت روانی آنها موثر باشد و از معتاد شدن بازیکنان به داروهای نسخه ای جلوگیری کند.
سالهاست بازیکنان در مورد قانونی شدن استفاده از کانابیس با لیگ میجنگند. بسیاری از ستاره های بازنشسته (مثلا عبدالجبار) و کنونی (مثلا کوین دورنت) بطور علنی به سابقه شان در استفاده از ماریجوانا اشاره کردند. در دوران پندمیک که لیگ در حباب دیزنی برگزار شد ممنوعیت استفاده از ماریجوانا برداشته شد و لیگ نتایج مثبت آنرا دید.
هنوز هم تمرکز سیاست مبارزه با دوپینگ در ان بی ای روی داروهایی هاست که عملکرد بازیکنان را بطور غیر طبیعی افزایش میدهد و باعث ایجاد برتری ناعادلانه میشود. چیزهایی شبیه هورمون رشد یا استروید.
نهایتا این پست به معنی توصیه استفاده از این مواد برای ورزشکاران جوان و مخاطبین این صفحه نیست. توصیه شخصی من اینست اگر میخواهید از این مواد استفاده کنید حتما و حتما زیر نظر و تجویز پزشک باشد.
نوشتن افکارم در مورد این مسئله مهم کار ساده ای نیست چون میدانم تبدیل احساسات و افکار پیچیده به کلماتی که بتواند آنها را به درستی منتقل کند چقدر سخت است. در مورد نوشتن احساسم در باب این رویداد ویژه - شکست شدن رکورد چهل ساله امتیازام - را با ظرافت و توجه بیشتری انجام میدهم چون میخوهم هیچ سو تعبیری رخ ندهد. این برای من مهم است، برای طرفداران بسکتبال مهم است و برای میراث یک ورزشکار بزرگ چون لبران مهم است
اول اینکه: دیشب لبران جیمز رکورد بیشترین امتیاز کسب شده در فصل عادی مرا شکست و اکنون او بیشترین امتیاز در تاریخ را کسب کرده. شکستن چنین رکوردی نیاز به انگیزه فراوان، از خود گذشتگی مثال زدنی و استعداد ویژهای دارد تا که یک بازیکن بتواند انقدر در ان بی ای دوام بیاورم تا این مقدار امتیاز جمع کند. این در حالی است که یک بازیکن بطور متوسط بیشتر از چهار و سال و نیم در لیگ دوام نمیاورد. کار یک بازیکن در این لیگ فقط انداختن توپ داخل حلقه نیست، رمز کار سالم نگهداشتن بدن و کسب مهارت کافی برای صعود به قله ای که هر چی بیشتر به آن نزدیک تر میشوی نفس کشیدن سخت تر است. قلهای که خیلیها فقط با دیدنش لنگ میاندازند.
کلید موفقیت اینجاست که کسب امتیاز همه فکر و ذکرت نباشد. چرا که تو گولوم (شخصیت منفی داستان ارباب حلقه ها) و رکورد امتیاز به حلقه تبدیل میشود. هدف اصلی پیروزی در مسابقه است، تا پیروزی تو را به قهرمانی برساند چون تو میخواهی طرفداران را شاد کنی، طرفدارانی که شب و روز تو را تشویق و غیر مستقیم حقوق تو را پرداخت میکنند. طرفداران یک تیم دوست دارند تیمشان قهرمان شود تا اینکه یک بازیکن رکورد کسب امتیاز را بشکند
با اینکه بسکتبال ورزش انفرادی نیست و به نظر میرسد رکوردهای انفرادی بازیکنان اهمیتی ندارد اما چون این ورزش محل درخشش ستارههاست ما دستاوردهای شخصی بازیکنان را در حد (یا حتی بالاتر از) دستاوردهای تیمی میستاییم.
اما رکوردهای ورزش بسکتبال شباهتی به رکوردهای ورزش های دیگر ندارد. در ورزشهای انفرادی رکوردها به حدی به هم نزدیک هست که هر رقابت جهانی میتواند محلی برای شکستن رکوردهای جهان باشد. اما در بسکتبال رکوردها به حدی خیره کننده است که تصور شکستن آنها و حتی محاسبه ریاضی برای یافتن احتمال شکست انها شدنی نیست.
رکورد خیره کننده کریم عبدالجبار - مجموع بیشترین امتیاز کسب شده توسط یک بازیکن در فصل عادی- پس از چهل سال اخرین رکورد قابل شکستن بود که دیشب لبران انرا شکست اما اکنون همان هم تبدیل به رکورد غیر قابل شکست شدن.
تا دیشب رکورد بیشترین امتیاز در دست کریم بود در کتاب رکوردها فقط چهار درصد با نفر دوم - کارل ملون فاصله داشت. رکورد بیشترین ریباند متعلق به ویلت چمبرلین است که با نفر دوم - بیل راسل- یازده درصد فاصله دارد. از اینجا دیگر تفاوت ها نجومی میشود. رکورد بیشتر بلوک متعلق به حکیم اولایجوان است و با نفر دوم - دکمبه ماتمومبو - شانزده درصد فاصله دارد. رکورد بیشترین پاس منجر به گل و توپ ربایی در درست جان استاکتون است که با نفر دوم - جیسون کید- به ترتیب سی و یک درصد و بیست و دو درصد تفاوت دارد. هیچ کدام از بازیکنان فعال حال حاضر در لیگ حتی به نزدیکی های نفر دوم یا سوم هم نرسیده اند.
نهایتا برای درک ابهت کریم عبدالجبار اینکه برای اینکه او بتواند در سی و نه سال گذشته پر امتیاز ترین بازیکن تاریخ باشد تنها یک سه امتیازی زد. لبران برای اینکه بتواند رکورد کریم را بشکند ۲۲۳۷ سه امتیازی زد !!!!
بیل راسل در فوریه ۱۹۳۴ در شهر مونرو در ایالت لویزیانا به به دنیا آمد و در همان کودکی با خانواده اش به اوکلند در کالیفرنیا جابجا شد. پدر و مادر راسل از همان کودکی به او آموختند که باید در برابر تبعیض ایستاد و تا جایی میتوانند باید سخت کار کنند تا در هر حرفه ای که هستند بهترین باشند.
در دبیرستان راسل سه بار قهرمام استان شد اما تنها یک دانشگاه از تمام امریکا به راسل پیشنهاد بورسیه ورزشی داد. در تیم دانشگاه سن فرانسیسکو بیل راسل کاپیتان بود. تیم او اولین تیم دانشگاهی در تاریخ امریکا بود که سه نفر از پنج شروع کنند تیم سیاهپوست بودند.
در بسیاری از مسابقات دانشگاهی تماشاگران تیم های مقابل و حتی تماشاگران خود سن فرانسیسکو به راسل و سیاه پوستان دیگر تیم به دلیل رنگ پوستشان توهین میکردند. وقتی در سال ۱۹۵۴ تیم دانشگاه سن فرانسیسکو در اوکلاهوما مسابقه داشت هتل محل اقامت تیم اجازه ورود به راسل و بازیکنان سیاه پوست تیم را نداد و مجبور شدند برای اقامت به خوابگاه دانشکده بروند.
راسل تیم دانشگاهش در سالها ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶ قهرمان امریکا کرد و درخشش او بود که توجه رد ایربک، مربی افسانه ای سلتیکس، جلب کرد و برای فصل ۵۷-۵۶ با او قرار داد بست.
از همان لحظه اول تاثیر راسل روی تیم مشخص شد و در فصل اول حضورش رکورد دار بیشترین ریباند در هر بازی را کسب کرد. راسل همان سال اول تیمش را به قهرمانی ان بی ای رساند. در سال ۱۹۶۴ بازی درخشان راسل تیم سلتیکس را تشویق کرد تا بازیکنان سیاه پوست بیشتری را جذب کند. در این سال سلتیکس اولین تیم تاریخ بود که پنچ بازیکن سیاه پوست اش شروع کننده بودند.
با رهبری بیل راسل سلتیکس یازده بار قهرمان شد. او در سال ۱۹۶۹ پس از بازنشسته شدن سرمربی سلتیکس شد. او اولین سرمربی سیاهپوست در تاریخ ان بی ای بود.
بیل راسل در دورانی ستاره ان بی ای که قانون جیم کرو (جدایی فیزیکی شهروندان سفید و سیاه) در سطح جامعه در امریکا دستور کار بسیاری از ایالتهای این کشور بود. بخشی از این قانون حتی اجازه کسب تحصیلات عالیه از سیاهپوستان را سلب کرده به همین دلیل فقط یک دانشگاه از ستاره بسکتبال کشور بورسیه داد. حرفه ای شدن و ستاره بودن راسل جلوی تنفر مردم امریکا نسبت به را نگرفت. در سال ۱۹۶۱ در حالی که راسل ستاره تیم بسکتبال سلتیکس بود هتلی در شهر لگزینتون در ایالت کنتاکی ، جایی که با تیم سن لوییز هاکس بازی داشت، بخاطر رنگ پوست راسل او را بیرون کرد. اینجا بود راسل و سه بازیکن سیاه پوست سلتیکس تصمیم گرفتند به اعتراض به این رویه بازی نکنند و به باستن بازگشتند. بازیکنان سیاه پوست تیم هاکس هم به این اعتراض پیوستند و از حضور در مسابقه سر باز زدند.
او در کنار دکتر مارتین لوتر کینگ یکی از شخصیت های کلیدی راهپیمایی معروف سال ۱۹۶۳ در واشنگتن بود که از حق مدنی محمد علی برای عدم شرکت اجباری در جنگ ویتنام حمایت کرد
بیل راسل در دورانی صدای اعتراضش را به جهان میرساند که سفید پوستان نژاد پرست که در جایگاه قدرت بودند هر لحظه می توانستند او را حذف کنند (البته هنوز هم هست و دقیقا کاری که کالین کپرنیک کردند ) و برای همیشه زندگی شغلی اش به خطر بیفتد اما راسل سکوت نکرد. بیل راسل نه تنها الگوی مشخصی از با ارزشترین بازیکن تیم را برای نسل ها اینده به نمایش گذاشت بلکه نشان داد شجاعت یک ورزشکار در مبارزه با جهل و نادانی تا چه حد میتواند الهام بخش نسل های اینده باشد
انقلاب سه امتیازی یعنی افزایش شدید تعداد اقدام به شوت سه امتیازی نسبت به دیگر انواع شوت. این انقلاب از سال ۲۰۱۱ شدت گرفت و هنوز قدرت ادامه دارد. در میانه این سالها به تیم هایی برخورد کردیم مستمرا تعداد اقدام های سه امتیازی انها از اقدام دو امتیازی بیشتر بود. بزودی بیشتر بودن اقدام های سه امتیازی نسبت به دو امتیازی در یک مسابقه ان بی ای به امری کاملا عادی تبدیل خواهد شد.
اما اعتبار شروع این انقلاب متعلق به چه تیمی بود؟ گلدن استیت؟ خیر... بر اساس آمارهای منتشر شده هیوستن راکتس عامل اصلی این انقلاب بود! در دوازده سال اخیر هیوستن راکتس هشت بار جز سه تیم اول ان بی ای از نظر اقدام به شوت سه امتیازی بود. این شامل چهار سال پیاپی تیم اول بودن است. این در حالی است که گلدن استیت تنها دوبار در دوازده سال بین سه تیم اول لیگ از نظر اقدام بوده.
دلیل اینکه چرا هیوستن راکتس مهمترین تیم در انقلاب سه امتیازی است را میتوان به درل موری، مدیر سابق این تیم، که دانش اموخته انفورماتیک است و اعتقاد فراوان او به امار و ریاضیات نسبت داد. درل موری بود که بازی بسکتبال در جهان تغییر داد.
در کتاب رپچر، اثر نیک نرس، میتوانید در مورد ازمایش اماری که درل موری در تیم ریو گرانده ولی وایپرز (تیم جی لیگ متصل به هیوستن) در مورد شوت سه امتیازی انجام داد بخوانید.
پدر انقلاب سه امتیازی در بسکتبال درل موری است ولی استفن کری سمبل موفقیت این انقلاب است.
پخش سرود ملی در مسابقات حرفه ای ورزشی در امریکا به سالهای جنگ جهانی اول بر میگردد. در این سالها مسابقات ورزشی در امریکا به عنوان یک موضوع غیر ضروری شناخته شد و منابعی نظیر سوخت و نیروی انسانی از ان گرفته شد. لیگ ها تلاش میکردند به شکلی خودشان را به جو وطنپرستانه بچسبانند و خودشان را ضروری نشان دهند سعی کردند در حین مسابقات ورزشی به شکلی این ارتباط بین ورزشی و وطنپرستی را نشان دهند. اولین مورد پخش سرود ملی امریکا در مسابقه ورزشی سال ۱۹۱۸ در فینال مسابقه بیسبال بین باستن رد ساکس و شیکاگو کابز بود. پخش این سرود باعث همراهی تماشاگران و نهایت دست ردن حضار شد. این کار در چند فینال بعدی هم تکرار شد. جالب اینکه سرود استار اسپنگلد بنر که در ان مسابقه توسط ارکستر نواخته شد هنوز سرود ملی امریکا نشده بود. این سرود در سال ۱۹۳۱ بطور رسمی سرود ملی امریکا شد. تا سالهای جنگ دوم هنوز این سرود در ابتدای همه مسابقات نواخته نمیشد. اما با شروع جنگ و تغییر افکار عمومی به سمت موضوعات وطنپرستانه این بار مدیران ورزشی لیگ های حرفه ای که از جنگ اول درس گرفته بودند برای اینکه بیزنسشان تحت تاثیر جنگ قرار نگیرد بطور برنامه ریزی شده حمایت از نیروی نظامی و وطن پرستی را به شکلی مستقیم به ورزش حرفه ای در امریکا ربط دادند. جوری که انگار حضور در مسابقه ورزشی نوعی حمایت از نیروهای نظامی امریکا در جنگ است.
لیگ فوتبال حرفه ای امریکا اولین لیگی بود که پخش سرود در هر بازی را رسم کرد. لیگ ان بی ای و ان اف ال هم از سال بعد از خاتمه جنگ دوم در بازهای مهم سرود را پخش میکردند.
در سالهای بعد از جنگ تماشاگران ورزشهای داخل به پخش سرود ملی بی توجه شدند اما مدیران لیگ فوتبال ان اف ال به این نتیجه رسیدند بازاریابی ورزشی فوتبال در قالب وطنپرستی و حمایت از نیروی نظامی کشور برای کسب درامد موثر است. به دلیل موفقیت ان اف ال از استفاده از جنگ،ارتش، وطنپرستی بقیه لیگ ها هم قضیه را جدی گرفتند.
در این روزها در لیگ ان بی ای وقتی تورنتو رپتورز در امریکا بازی دارد یا تیمی امریکایی در تورنتو مسابقه میدهد نه تنها سرود ملی امریکا خوانده میشود بلکه سرود ملی کانادا هم پخش میشود. پخش سرود ملی در ابتدای بازیهای ان بی ای روز به روز بی معنی تر میشود چرا که بازیکنان و کارکنان بسیاری از تیم ها اصلا امریکایی نیستند. از سوی دیگر اعتراض به سیاست های تبعیض امیز دولت امریکا پخش سرود در ورزش را به فرصتی برای اعتراض ورزشکاران تبدیل کرده.
رومن ابرامویچ، اولیگارش روسی، مالک سابق تیم فوتبال در انگلستان بود و ارتباط او با حکومت روسیه گرفتاری هایی برای دارایی های او در اروپا و برای نظام ورزشی اروپا ایجاد کرد. ان بی ای نه چنین شخصی دارد و نه سرمایه های مالکان آن به روسیه وصل است.
اما در مورد چین قضیه فرق دارد.
ان بی ای نه تنها خودش در چین سرمایه گذاری کرده و نزدیک ده درصد درآمد لیگ به این کشور متصل است بلکه کسب و کارهای جنبی چند نفر از مالکین این کشور به چین وصل است. . جدا از درصد درامد ان بی ای روی رشد درامد لیگ در این کشور حساب باز کرده . اما چند نفر از مالکین لیگ هستند که بخاطر کسب و کار خودشان که ربطی به ان بی ای ندارد نان شان به چین مرتبط است و همین رابطه کل کل کردن با چین (یکی از کشورهای ناقض حقوق بشر در جهان) را پیچیده کرده.
این افراد به شرح زیر هستند:
- مایکل جردن: مالک شارلوت هورنتز به عنوان مرد شماره یک جردن برند و نایکی در چین جردن از مهمترین چهرها در چنین است. جدا از شبکه تولید و تامین کنندگان کمپانی نایکی نزدیک بیست درصد درامدش از این کشور است.
- میکی اریسون: مالک میامی هیت صاحب خط کشتیرانی تفریحی کارنوال است. اریسون با مشارکت چینی ها در این کشور کشتی تولید میکند.
- استن کرانکی: مالک دنور ناگتس و تیم ارسنال اولین تیم فوتبال انگلستان است که در چین شعبه تاسیس کرد. کرانکی با شبکه سی سی تی وی (چیزی شبیه صدا و سیمای رژیم) قرارداد سود اوری عقد کرده.
- جو سای: مالک بروکلین نتز است و شاید عمیق ترین رابطه را به چین و رژیم این کشور داشته باشد. جو سای متولد تایوان است و شهروند کانادا است اما میلیاردها دلارش را در چین کسب کرده. جو سای یکی از موسسان شرکت علی بابا است. علی بابا چیزی شبیه امازون است که ابتدا به فروش اینترنتی رو اورد و اکنون همه جور خدمات در چین ارایه میدهد. دولت چین از خدمات اینترنتی شرکت علی بابا برای نابود کردن مسلمان این کشور استفاده میکند. با اینکه جو سای رسما یکی از ادمهای حکومت چین نیست و رابطه او با حکومت شباهتی به رابطه رومن ابرامویچ با پوتین ندارد اما بدون گوش کردن مو مو به دستوران حکومت چین او عمرا نمیتوانست میلیاردر شود.
در سالهای اخیر بعضی از بازیکنان جی لیگ در مسابقات جنبی ال استار شرکت کردند. نظیر الکس انته تکومپو که امسال در کنار برادرانش در مسابقه مهارت های ال استار امسال شرکت کرد. اما کلا قانون اینست که ال استار کسی است که در آن سال لیگ ان بی ای بازی میکند و از بین بازیکنان فعال در لیگ انتخاب میشود. اما در تاریخ ال استار سه بار این قانون نقض شد و بازیکنانی که عضو هیچ تیمی از ان بی ای نبودند وارد مسابقات ال استار شدند. به ترتیب تاریخ به شرح زیر است:
- ریمس کورتینایتس در سال هزارو نهصد و هشتاد و نه در مسابقه سه امتیازی شرکت کرد. کورتینایتس لیتوانی یایی که کشورش اشغال شده بود به ناچار در آن سالها شهروند شوروی بود هرگز در ان بی ای بازی نکرد اما به دلیلی که نمی دانم برای این مسابقه سه امتیازی دعوت شد. که البته در آن مسابقه هیچی هم نشد. شاید هدف از این کار دهان کجی به شوروی در حال فروپاشی بود.
- مجیک جانسون در مسابقه اصلی ال استار سال نود و دو شرکت کرد. این در حالی بود چند ماه پیش در نوامبر نود و یک بدلیل مثبت شدن اچ ای وی از بسکتبال کناره گیری کرد. هنگامی که جانسون برای ال استار دعوت شد رسما عضو هیچ تیمی نبود ولی به افتخار سالهای حضورش در لیکرز و علاقه تماشاگران به این مسابقه دعوت شده.
- کرگ هاجز که در سال نود و سه در مسابقه سه امتیازی ال استار شرکت کرد از عجایب بود. کرگ هاجز به همراه لری برد تنها بازیکنان تاریخ هستند که سه بار جایزه بهترین سه امتیازی زن ال استار را گرفتند. هاجز یکی از بهترین سه امتیازی زنان تاریخ است و تا فصل قبل عضو شیکاگو بولز بود اما اینگونه که خودش در کتاب زندگی نامه اش نوشت با اینکه بهترین سه امتیازی زن لیگ بود بدلیل مشکلش با مایکل جردن نه تنها قراردادش با بولز تمدید نشد بلکه کل لیگ ان بی ای او را بایکوت کرد. در فصل نود دو نود و سه کرگ هاجز عضو هیچ تیمی نبود و در خانه نشسته بود و منتظر بود تیمی با او تماس بگیرد. وقتی نام شرکت کنندگان مسابقه سه امتیازی ان سال منتشر شد و بهترین سه امتیازی آن دوران در بین ان نامها نبود روزنامه نگاران شیکاگو شروع به سر و صدا کردند و ان بی ای که جوابی برای بیکار بودن بهترین سه امتیازی زن آن دوران نداشت ناگهان سه هفته قبل از مسابقه ال استار کرگ هاجز را دعوت کرد. هاجز در این مسابقه شرکت کرد ولی یک یونی فرم بدون نام را پوشید. او در این مسابقه برنده نشد.
در بسکتبال مثل ورزش پرش ارتفاع هدف ثبت رکورد نیست. هدف پیروزی است اما در راه کسب پیروزی رکوردهای تیمی و فردی ثبت میشود که قله توانایی های فردی و تیمی را این ورزش را نشان میدهد. بسکتبال ان بی ای که خودش قله ورزش بسکتبال است هم رکوردهایی دارد که در ابتدا کسب انها از امکان پذیر به نظر نمیاید اما بزرگانی امدند و به این موفقیت های فوق بشری دست یافتند این رکورد ها به شرح زیر است
مایکل جردن:کسب ده مقام اقای گل در ان بی ای . به این معنی که جردن در طی ده فصل عادی متوسط کسب امتیازش در هر بازی از بقیه بیشتر بود.
بیل راسل: کسب یازده قهرمانی به عنوان بازیکن. جایزه با ارزشترین بازیکن فینال پس از خاتمه عمر ورزشی راسل تاسیس شد. اگر نشده بود بیل راسل یازده جایزه ام وی پی فینال هم داشت.
ویلت چمبرلین: کسب صد امتیاز در یک بازی رسمی فصل عادی در ان بی ای . این رکورد مربوط به زمانی است سه امتیازی وجود نداشت. نزدیکترین امتیاز به این رکورد هشتاد و دو امتیاز توسط کوبی برایانت بود. در سالهای اخیر دوین بوکر توانست هفتاد و یک امتیاز بیاورد.
لبران جیمز: این جدیدترین رکورد است. لبران جیمز اولین بازیکن تاریخ است که بیش از سی هزار امتیاز، بیش از ده هزار ریباند و ده هزار پاس منجر به گل داد. بودند کسانی که به تک تک رکورد ها رسیدند اما هرگز نبوده کسی که بتواند انقدر بازیکن کامل و با دوامی باشد که با سالها درخشش در لیگ به چنین نقطه ای برسد.
بین این رکوردهای غیر قابل تصور تنها رکوردی که حس میکنم ممکن است روزی شکسته شود صد امتیاز در یک بازی چمبرلین است. بقیه رکوردها تا ابد پایدار خواهد ماند.
شاید از قدیمیها یا افرادی که بسکتبال مدرن را دوست ندارند شنیده باشید که سه امتیازی زیاد بسکتبال را زشت کرد. حتی استفاده از تشبیه «شوت یک ضرب» هم برای توصیف بسکتبال مدرن شنیدم. وقتی از کسانی که چنین دیدگاه به بسکتبال مدرن دارند پرسیدم چرا بسکتبال سه امتیازی را دوست ندارد دلیل مستدلی را برای من بیان نکردند.
اما من برای علاقه به این نوع بسکتبال هفت دلیل دارم و معتقدم سه امتیازی بیشتر بسکتبال را زیباتر و هیجان انگیز تر میکند.
دلیل اول: بازیکنان از همه جای زمین تهدید هستند. به محض اینکه مهاجم از نیمه عبور میکند هر لحظه امکان اقدام است این برای تماشاگر هیجان انگیز است. دیگر بسکتبال شبیه فوتبال نیست که نیم ساعت بعد از عبور توپ از نیمه تماشاگر انتظار خطر روی دروازه داشته باشیم.
دلیل دوم: حجم زیاد سه امتیازی باعث شد دفاع باز تر شود. دفاع باز فضای حرکت و اقدامها زیبا زیر حلقه، دانک های رعد اسا و فنونی چشم نواز است را به همه بازیکنان بلند و کوتاه میدهد.
دلیل سوم: از همه بازیکنان انتظار هست سه امتیازی بزنند به همین دلیل قد بلند ها هم باید به این مهارت مجهز شوند. بازیکنانی که مهارتهای گسترده تری دارند بسکتبال را زیباتر میکنند.
دلیل چهارم: با افزایش اقدام به سه امتیازی فرصت امتیاز اوری به طور مساوی بین بازیکنان بلند و کوتاه یک تیم تقسیم میشود. بسکتبالی که سنترها (کریم و ویلت) و پاور فوروارها (کارل ملون و تیم دانکن) موقعیت امتیاز اوری را قبضه کرده بودند دیگر تمام شد. اکنون جا مورنت ها، استفن کریها و تری یانگ ها هم به جمع امتیاز اوران نخبه پیوستند.
دلیل پنجم: بسکتبالی که بر پایه سه امتیاز زیاد است باید (طبق قانون امار) مالکیت های و اقدام های یک تیم را در یک بازی بیشینه کند تا امید ریاضی بیشتری نسبت به دو امتیازی داشته باشد. به همین دلیل سرعت بازی افزایش مییابد. بسکتبال سریع یعنی بسکتبال زیبا
دلیل ششم: در بسکتبال بدون شوت دور برای حل کردن مشکل بلبشوی زیر حلقه مجبور بودند قوانین عجیبی شبیه ممنوعیت دفاع منطقه ای وضع کنند تا همه زیر حلقه چنبره نزدند. با افزایش اقدام به سه امتیازی دیگر نیازی به چنین ممنوعیتی نیست چرا که شلوغی زیر حلقه بطور ارگانیک خلوت شده.
دلیل هفتم: اکنون که مدافعین میدانند همه سه امتیازی میزنند پیدا کردن یار خالی برای سه امتیازی کار سختی است. گردش سریع توپ برای یافتن یار خالی یا حرکت بازیکن بدون توپ برای یافتن فضا دریافت توپ و شوت به امتیازی (نظیر کاری که استفن کری میکند) بسکتبال مدرن را زیباتر و هیجان انگیز تر کرده.
علاقه به بسکتبال، یا عاشق یک ورزشکار خاص بودن قدم اول رسیدن به شعور بسکتبال ولی لزوما شعور بسکتبال نیست. شعور بسکتبال یعنی وقتی در حال بازی بسکتبال هستید یا بازی بسکتبال را تماشا میکنید تشخیص دهید چه اتفاق در زمین رخ میدهد، وقتی رویدادی در زمین رخ میدهد توان تحلیل دلایل انرا داشته باشید، شعور بسکتبال به شما کمک میکند فراتر از پرشهای فوق بشری، شوت های عجیب و غریب و حرکات قدرتی ابر ستاره ها بتوانید لحظات زیبایی دیگری که پیروزی را برای تیم به همراه میاورد تشخیص دهید و از ان لذت ببرید. شعور بسکتبال به شما کمک میکند دلایل حقیقی پیروزی و شکست را تشخیص دهید.
چند توصیه دارم تا بتوانید شعور بسکتبال تان را پرورش دهید تا از این ورزش بیشتر لذت ببرید:
یک- خودتان را آمار بسکتبال آشنا کنید. از نمودار و چارت نترسید. همانقدر که های لایت تماشا میکنید آمار ها را هم زیر و رو کنید. آشنایی با مفاهیم اولیه علم امار کمک بزرگی به شما میکند
دو- هنگام تماشای بازی به حرکات بدون توپ بازیکن مورد علاقه تان، علامت های دست، اشاره هایی که میکند توجه کنید
سه- هنگام تماشای بسکتبال به رویدادهایی که در ویک ساید رخ میدهد توجه کنید.
چهار- وقتی در ثانیه های اخر مربی تایم اوت میگیرد تلاش کنید نقشه خودتان را در ذهن بیاورید و وقتی بازی شروع شد نقشه تان را با انچه رخ داد مقایسه کنید
پنچ- در مورد نقاط قوت و ضعف ستاره یا ابرستاره ای که دوستش دارید مطالعه کنید
شش- با قوانین بسکتبال بطور دقیق آشنا شوید
هفت- بازی های بزرگ و مهم تاریخی بسکتبال را (از یوتیوب)تماشا کنید و انرا با انچه امروز رخ میدهد مقایسه کنید