مصاحبه اخیر تلویزیونِ دولتی ایران با ایرج خدری، بازیکن بلندقامت تیم ملی بسکتبال ایران، جامعه بسکتبال ما را که سالهاست با دستمزدهای چند صد میلیونی خو گرفته است را این روزها بفکر فروبرده است. قهرمانی که روزی « اعجوبه بسکتبال آسیا» خوانده شد اکنون به دستفروشی روی آورده است. 

اولین بار او را در اردوی آمادگی تیم ملی جوانان در دانشگاه شریف دیدم. قد دومتر و پانزده سانتی اش او را یک سر و گردن بالاتر از بقیه جوانهای قد بلندی که در آن سالن خاک گرفته با هم رقابت میکردند قرار میداد. بچه بندر بود ولی با همان لهجه جنوبی‌اش بچه های تیز تهران را سر کار میگذاشت و اصفهانی های حاضر جواب  منلک میگفت . ایرج خدری کودکی بازگوش بود که در بدن بسکتبالیستی غول آسا به دام آفتاده بود. 

از آن روزهای اکنون بیست و دو سال گذشته است و از آن جوان رعنا، مردی چهل ساله و رنجور باقی مانده است. دوربین تلویزیون دولتی ایران به خانه اش رفته است و او را که اکنون زمین گیر شده است سوال پیچ میکند. ایرج میگوید که از «قهرمان ملی» و «اعجوبه بسکتبال آسیا» بودن کارش به دست فروشی افتاده است. نه بیمه ای دارد و نه مقرری که روزهای سخت ناتوانی اش را قابل تحمل تر کند. با ته مانده ای از شوخ طبعی آن روزهایش از فدراسیون بسکتبال تشکر میکند که برایش نامه تایپ کرده است و چند صباحی برایش مقرری بخور و نمیری تراشیده است. در پایان هم اشک از چشمان معصومش جاری می‌شود. 

به عکس تیمی که در آن با ایرج پیراهن ملی را بر تن کردم نگاه میکنم. چهره های جوان و سبیل های تازه رسته مان مرا به خاطرات تلخ و شیرین آن روزها میبرد. ما متعلق به نسلی بودیم که حتی پول خرید کفش هایی که با آن برای تیم کشورِ به ظاهر ثروتمندمان به میدان می رفتیم از حقوق بخور و نمیر معلمی یا دخل دکان نجاری پدرمان تامین میشد. بسکتبالیست لکسوس سوار برایمان موجودی تعریف نشده بود. 

اما الان این جوانان سبز پوش کجا هستند و چه می‌کنند؟ 

مهندس ارشد در بزرگترین کارخانه اتومبیل سازی دنیا، کارخانه داری که پانزده سال است کار آفرینی میکند، مدیر اجرایی فروش بزرگترین شرکت مخابراتی در آسیا، مربی یکی از تیم های حاضر در لیگ برتر ایران، مربی تیم بسکتبال پایه در تهران و مالک رستورانی در تهران عاقبت چندی از جوانانی این تیم است که اکنون  موهایشان خاکستری شده یا ریخته است. بقیه را نمی دانم کجا هستند و چه میکنند اما این را میدانم که همه مان که در خانواده های متوسط و حتی کم درآمد آنروز بزرگ شده بودیم، آموختیم که باید حقمان را از این دنیای بزرگ بگیریم و روی حرف کسی هم حساب نکنیم. به غیر از دو نفر هیچ کداممان تخم مرغ های زندگیمان را در سبد لرزان بسکتبال آنروزهای ایران نگذاشتیم. کاسه بسکتبال در آن روزها از کاسه هر گدایی خالی تر بود . آن دو هم آنقدر سخت کوش و صبور بودند که در انتهای زندگی ورزشی شان دستمزدهای چند صد میلیون تومانی نصیبشان شد و تا حدی بارشان را بستند.

اینکه زندگی ایرج در این سراشیبی قرار گرفته را من نه برگردن فدراسیون بسکتبال می آندازم و نه انگشت تقصیر را به نظام تامین اجتماعی فشل مان نشانه میروم. بره بودن در دنیای گرگهای درنده، بی کسی و حساب کردن روی حرف کسانی که حرفشان دو پول سیاه نمی‌ارزد آن جوان رعنا را اکنون به مردی تبدیل کرده که دوربین تلویزیون ایران او را سوژه ملودرام شبانه اش کرده تا برای تحریک حس ترحم بینندگانش خوراکی باشد. 

ای روزگار شرمت باد که زمین خورده را مجال نمیدهی...

Posted
AuthorKaran Makvandi

 در تاریخ سیاسی روابط چین و امریکا دیپلماسی ورزشی نقش مهمی دارد. از بازی تاریخی پینگ پونگ بین قهرمانان چینی و آمریکایی در پکن در سالهایی اوج جنگ سرد بود تا حضور ستارگان ان بی ای در لیگ های بسکتبال چین ؛ استفاده از ورزش برای تلطیف روابط دو کشور همیشه انتخاب شماره یک بوده است. ولی اینبار چینی ها دیشب گند کار را در آوردند. داستان از این قرار است: تیم بسکتبال دانشگاه جورج تاون آمریکا که در چهارجوب بازی های حسن نیت در چین به سر میبرد شب پنجشنبه در برابر تیم بسکتبال بایی راکتز که یک تیم نظامی - حرفه ای لیگ بسکتبال چین است قرار گرفت. در دقایقی از بازی بازیکنانان حاضر در زمین پس از خطاهای خشن بر روی یکدیگر شروع به پرتاب مشت به سمت هم شدند و در این لحظه بود که نیمکت تیم چینی به سمت آمریکایی ها هجوم آورد و کتک کاری بین همه بازیکنان دو تیم شروع شد. اما زشت تر از آن عکس العمل بازیکنان کاری است که تماشاچی های چینی بود که بطری های پلاستیکشان را توی سر بازیکنان امریکایی میزدند. ویدیوی این خرتو خری را در اینجا ببینید 

ابعاد افتضاح این قضیه بسیار فراتر از این بود که دو تیم بسکتبال همدیگر را کتک زدند چرا که جو بایدن ؛ معاون رییس جمهور آمریکا در حال حاضر در چین به سر میبره و شب قبل از این کتک کاری در همین سالن بازی تیم جورج تاون را در برابر تیم دیگری تماشا کرد. رسانه های چینی طبق معمول همه کشورهای مشابهش به  هیچ وجه این رویداد زشت را پوشش ندادند و حتی پخش تلویزیونی بازی هم قطع شد . تصاویر که در این بلاگ پست میبینید از روزنامه دیلی میل انگلستان عاریه گرفته شده و نشان میده که چینی در لات بازی چیزی از لاتهای بقیه دنیا کم ندارند. اگر چه این بازی ها زیر چتر فیبا و کنفدراسیون آسیا برگزار نمیشد اما انتظار میرود که فیبا از طریق فدراسیون بسکتبال آسیا تنبیه های سختی را برای بازیکنان چینی حاضر در این زدو و خورد و کل تیم در نظر بگیرد

Posted
AuthorKaran Makvandi

یک ماه از انحلال رسمی معتبر ترین لیگ بسکتبال دنیا گذشت. در این چهار هفته نه تنها طرفین قرارداد راهی پیدا نکردند که اختلافاتشان را پشت سر بگذارند بلکه هر کدام در چزاندن طرف مقابل از یکدیگر پیشی گرفتند

از سوی بازیکنان تنها خبری که در چهار هفته گذتشه به چاپ رسید خروج تک تک آنها از آمریکا و پیوستشان به تیم های مختلف بین آلمللی بود. در بین بازیکنانی که قصد خارج شدن از آمریکا  را دارند یا خروج آنها قطعی شده نامهایی چون کوبی برایانت و درن ویلیامز را میبینیم. بیلی هانتر نماینده اتحادیه بازیکنان ان بی ای هم برای نمک پاشیدن روی زخم صاحبان تیم ها از خروج بازیکنان از آمریکا استقبال کرد

اگر چه دوست داران بسکتبال امیدوارند که در آخرین ثانیه ها توافقی حاصل شود تا بازیکنان محبوبشان به صحنه رقابت بازگردند اما به نظر میرسد هر لحظه این گودال اختلاف عمیق تر میشود. در آخرین حرکت از سوی صاحبان تیم ها بر علیه اتحادیه بازیکنان ان بی ای؛ مالکان تیم از اتحادیه به دادگاه صنفی عالی آمریکا شکایت کردند. پایه و اساس این شکایت تخلف های صنفی اعضای این اتحادیه در ترک محل کار خود و هزار و یک بامبول موجه و غیر موجه است. در این مطلب وارد جزییات قانونی این شکایت نمیشویم. فرایند رسیدگی حقوقی این شکایت تاثیر منفی بر زمان کسب توافق بین طرفین قرارداد خواهد داشت. بر طبق این شکایت حتی اگر طرفین همین امروز هم توافق کنند تا هنگام رسیدگی کامل موضوع این شکایت در دادگاه فدرال نیویورک برگزاری لیگ ان بی ای غیر قانونی خواهد بود

این گونه معظلات حقوقی بعضا برای طرفین دعوا زمان بر، پرهزینه و درد سر زا است ولی این تنها اهرم فشاری است که  در اختیار مالکان تیم هاست. مالکانی که هر روز شاهد این هستند که سرمایه های انها به خارج از آمریکا پرواز میکند تا تیم های اروپایی و آسیایی را زینت دهد

وقتی شنیدم ایران سه روز پیش در جام ویلیام جونز از فیلیپین باخت عجیب جا خوردم. همیشه فکر می‌کردم دوران باختن بسکتبال ایران به تیم های مثل فیلیپین سر آمده ولی ظاهرا اشتباه کردم. ماتیچ هم طبق معمول شروع کرد به توجیه. او گفت: حامد با بازیکن های ما تمرین نداشت و دم خر دراز بود و در گنجه باز بود... الان اگر ولشون کنی میان میگن: آهای ملت به دادمون برسید اینها یک آمریکا آوردن که ما رو بدبخت کرد.

برای جلوگیری از هر گونه شک و تردید در اظهارات احتمالی آینده مسولین تیم ایران، بیایید با مارکوس دوثیت سانتر تیم فیلیپن که بیست چهار امتیاز آورد و یازده ریباند کرد آشنا بشویم. مارکوس متولد ۱۹۸۰ در شهر سیراکیوز ایالت نیویورکه. مادرش فیلیپینی است و طبق قانون فیلیپین اتوماتیک مارکوس فیلیپینی حساب میشه، حرف و حدیث هم توش نیست. از این نظر، قانون فیلیپین دقیقا مثل قانون ایرانه منهای اینکه در ایران اگر مادر ایرانی باشه و پدر افغان بچه ایرانی حساب نمیشه! ما اینجا نمیخواهیم قاطی قوانین نژاد پرستانه برخورد با اتباع خارجی در ایران بشیم. بگذریم. مارکوس با قد دو متر و یازده چیزی از ژن فیلیپینی ها به ارث نبرد و همین کمکش کرد که به مدرسه آماده سازی نوتره دام که در ماساچوسته بره و بسکتبال را آنجا شروع کنه. او در دانشگاه در کالج پرویدانس همونجایی که لمار آودم درس خوند تحصیل کرد. مارکوس در سال ۲۰۰۴ در ان بی ای با تیم لیکرز درفت شد ولی هیچ وقت در ان بی ای بازی نکرد. با توجه به اینکه لیکرز اون سال تیمشو را بسته بود، مارکوس تصمیم گرفت بره بلژیک بازی کنه. از اونجا بود که سفرهای مارکوپولویی او شروع شد و بعد از آن در لیگ های ترکیه، روسیه و کره جنوبی بازی کرد و نهایتا به  اسمارت گیلاس فیلیپین پیوست و شهروند فیلیپینی شد. 

همان قدری که یونس لاله زاده ( بازیکن تیم ملی ایران) ایرانی است، مارکوس دوثیت هم فیلیپینی است. لطفل یک بهانه دیگه پیدا کنید 

تصحیح: یکی از خوانندگان این وبلاگ تصحیح کرد که طبق قوانین ایران شهروندی تنها از طریق پدر منتقل میشود

بهداد سامی َ، بازیکن ایران زاده شاغل در لیگ حرفه ای پرتغال

این نمایشنامه کاملا تخیلی است. هر گونه تشابه نام، مقام، واحد پول و نام کشور کاملا تصادفی است۰

 پرده بالا میره و صحنه یک اتاق کنفرانسِ که از اثاثیه اش معلومه یک جای دولتیه. چند تا مرد جا افتاده و قد بلند با کت و شلوارهای بد رنگ دور یک میز نشستند و دارند با هم کل کل میکنند۰ 

 رییس فدراسیون: آقا این چه وضعیه؟ شما هم گندشون در آوردی با آین لیگ برترتون. مگه قرار نشد تیم‌هاتون به این جوون های ما وقت بازی بدن. این بنده های خدا که همش نشستن پشت خط تا بازیکن های خارجی بازی کنند. اینطور پیش بره پس فردا لابد عمه ۰بنده باید توی بازی های اسیایی براتون سه امتیازی بزنه۰ 

 رییس سازمان لیگ: به من چه، این تیم ها جوری به بازیکن هاشون پول میدن که انگار پول علف خرسه. من هم اگر بازیکن دسته ششم آمریکایی باشم، بهم بگن آقا بیا بابت بیست سی تا بازی نیم میلیون دلار پول بدون مالیات بگیر، با کله بلند میشم میام اینجا۰

رییس فدراسیون: ای بابا! دارندگی و برازندگی... طرف (صاحبان تیم ها) میخواد با پولش سر سیبیل شاه نقاره بزنه حالا شما شاکی هستی؟

رییس سازمان لیگ: بخدا بهشون گفتیم هر تیم بیشتر از چند تا بازیکن خارجی نمی تونه داشته باشه، ولی بازم هر روز یک خارجیه را میارن میگن این بچه تیر دوقولوِ! این هم شناسنامه ایرانیش... اونی یارویی هم که روی بازوش خالکوبی کرده توپک شکور نیست، عکس آقا جونشه یک خورده سبزه افتاده. خداییش ما رو اسگل گیر آوردن۰ 

ساز مخالف: آی آقا. اگر طرف شناسنامه ایرانی داشته باشه که دیگه نمیشه ایراد گرفت. چطور میتونی یقه یارو را بگیری و بهش بگی برای معافی باید ده دوازده هزاردلار به سلفی؟ هان چطور اونجا ایرانیه اما اینجا خارجی شد؟ 

رییس سازمان لیگ با اخم و تخم رو به ساز مخالف: اصلا کی به شما گفت حرف بزنی؟

رو به بادمجون دورقاب چین میکنه و یواشکی میگه: آین یارو را رو کی اینجا راه داده؟ مگه من نگفتم جلوی آقا کسی روی حرف من حرف نزنه. در حالی که به سازمخالف اشاره میکنه به بادمجان دورقاب چین میگه: یادت باشه بعد از این جلسه نسخه این یارو را بپیچیم

رییس فدراسیون که از این درگوشی حرف زدن ها یواش یواش داره حوصله اش سر میره با بی میلی میپرسه: بالاخره چی شد؟ این ایرانی- خارجی ها واسه ما بازیکن تیم ملی نمیشن. یک جوری دست به سرشون کن۰

 رییس سازمان لیگ با خوشحالی: قربان پیشاپیش فکرشو کردیم. میخواهیم یه قانون بگذاریم که بازیکن‌های ایرانی زاده که تازه از خارج اومدن باید ثابت کنند که شش ماه در ایران زندگی کردن تا ما اجازه بدیم با تیم های لیگ قرارداد ببندن. بهشون میگیم : داداش! شما به اندازه کافی ایرانی نیستی، برو شیش ماه دیگه بیا یک کاری برات میکنم. خدا را چه دیدی؟ شاید توی همین شش ماه بی خیال بشن. امیدوارم بیشترشون توی این شش ماه قاط بزنند و دمشون را بگذارند روی کولشون و برن همون جایی که ازش اومدند۰

 دو سه تا بادمجون دورقاب چین در این لحظه از خود بی خود میشند و احسنت گویان شروع به کف زدن میکنند. رییس فدراسیون بهشون اخم میکنه و دستی تکان میده تا اونها ساکت بشند۰

 در این لحظه سازمخالف دوباره شروع میکنه: آقا خودتون را مسخره کردین یا ما رو. اصلا از کجا میتونیم تشخیص بدیم طرف شش ماه توی ایران بوده. خود جنابعالی که مثل کش تنبان تا ولتون میکنن میرید خارج تا فک و فامیل را ببینید اصلا شش ماه توی ایران هستید؟ تازه اگر بازیکنی که از خارج اومد و تیمی خواست باهاش قرارداد ببنده چطوری میتونید ثابت کنید این بازیکن مقیم خارج بوده. اگر تیم ها گفتند این بازیکن را توی کوچه های برازجون پیدا کردیم چی میخواهید بگید؟ اگر گفتن این لهجه خارجی اش هم مال اینه که همش ماهواره نگاه کرده، اینو چطوری میخواهید جواب بدین؟

 رییس سازمان لیگ که عین لبو قرمز شده با دست به بادمجون دورقاب چین ها اشاره میکنه. در این لحظه بادمجون دورقاب چین ها ناگهان از دو طرف میریزن سر سازمخالف و در حالی که دست و پاش را گرفتن، برای اینکه ساکت بشه براش سیبل اتشین درست میکنند. اگر نمی دونید سیبیل آتشین چیه برین از بچه های قدیم که بطری بازی میکردن بپرسین۰

پرده در حالی پایین میره که باقی افراد دور میزه دارند یکدونه کاغذ آ چهار را امضا میکنن و رییس فدارسیون میگه: از این ستون به آن ستون هم فرجه۰

بازیکنان حرفه‌ای لیگ ان‌بی‌ای رسما به جرگه بیشمار بیکاران آمریکا پیوسته اند. البته نگران آنها نباشید. قرار نیست هیچ کدامشان خانه ها و ماشین هایشان را از دست بدهند. همین این بیکاران میلیونر هستند و قادر هستند از پس هزینه های زندگی‌شان بر آیند. از آن بهتر که تقریبا همه لیگ های بسکتبال دنیا دلشان برای استخدام این بیکاران لک زده است. 

کابوس یک سال بازی نکردن، خصوصا برای بازیکنان جوان این لیگ، باعث شده همه به فکر بازی در لیگ های اروپایی بیفتند. اولین بازیکنی که سفرش به اروپا قطعی شد فوروارد جوان تورنتو رپتورز سانی ویمیز بود که به لیگ اسلونیا پیوست. در پس او مایکل پیتریس،‌ تونی پارکر، بوریس دیاو و یواکیم نوا به فرانسه رفتند. برادران گسول در حال مذاکره با بارسلون هستند و درن ویلیامز به لیگ حرفه ای ترکیه پیوست.

باشگاه‌های بسکتبال کمی در دنیا هستند که توان جذب قرارداد های میلیون دلاری بازیکنان ان‌بی‌ای را داشته باشند. وضع اقتصادی خرابِ کشورهای نظیر یونان، ایتالیا و اسپانیا هم به مشکل افزوده است. به این دلیل بسیاری از این بازیکنان با دستمزدهای بسیار پایین تر حاضر به بازی در لیگ های اروپایی هستند. درن ویلیامز که قرارداد سال اینده اش با نتز مبلغی معادل شانزده و نیم میلیون دلار بود حاضر به دریافت تنها دو و نیم میلیون دلار از باشگاه بشیکتاش ترکیه شد تا یک فصل برایشان بازی کند.  البته تعداد بازی های این باشگاهی ترکیه ای بسیاری کمتر از یک فصل عادی ان بی ای است.

بیلی هانتز، رییس اتحادیه صنفی بازیکنان لیگ ان بی ای، از حضور بازیکنان این اتحادیه در لیگ های اروپایی حمایت کرد تا چاقوی دیگری در قلب مالکان تیم های ان بی ای فروکرده باشد. البته همه این نقل و انتقالات هم بی دردسر نبوده است. هفته گذشته درن ویلیامز بازیکن جدید باشگاه بشیکتاش متوجه شد که اولین چک دریافتی او از باشگاه قابل تبدیل به پول نیست چرا که مسوولین این باشگاه به دلیل شرکت در گاوبندی های ورزشی به زندان افتاده‌اند و حسابهای بانکی این باشگاه از سوی دادگاه عالی ترکیه مسدود شده است. 

Posted
AuthorKaran Makvandi
2 CommentsPost a comment

پس از سالها جنگ داخلی، کوشش‌های بین المللی باعث شد که بخش جنوبی سودان از این کشور جدا شده و هفته گذشته به عنوان جوان ترین کشور دنیا اعلام استقلال کرد. 

کشور سودان یکی از بزرگترین کشورهایی آفریقاست. این کشور از شمال به سرزمین های عربیِ مسلمانشین و از جنوب به کشورهای سیاهپوست نشینِ مسیحی ختم میشه. همین باعث اینجا سالهای جنگ داخلی و درگیری است که منجر به آوره شدن میلیون ها نفر و کشته شدن صدها هزار شهروند بی گناهی سودانی است.

بحر الغزل، منطقه ایست که اکنون در سودان جنوبی واقع شده و در این کشمکش طولانی بیشترین رنج را کشیده. بحر الغزل خانه قومی است به نام دینکا. فیزیک بدنی دینکاها همه آن چیزی است که یک بسکتبالیست میتواند آرزو کند. قد بلند، اندام کشیده، هماهنگی حرکتی اندام علی رغم قد بسیار بلند و توانایی فیزیکی و استقامت فوق العاده. مشهورترین دینکاهایی که تاکنون به ان‌بی‌ای راه یافته اند منوت بول (بلندترین بازیکن تاریخ لیگ و کابوس بلاک شات در دهه هشتاد) و لوال دِنگ (فوروارد تیم شیگاگو بولز) هستند. 

لوال دنگ چهار ساله که به همراه خانواده اش از سودان به انگلستان گریخت، اکنون پس از بیست سال به زادگاهش برگشته که تولد کشورش را جشن بگیرد. حضور لوال دنگ در کمپ بسکتبال در جوبا ( پایتخت کشور سودان جنوبی) شور و شعف بسیاری را در بین جوانان دینکا که همگی بلند بالا و کشیده هستند بر انگیخت. اگر چه لوال دنگ اکنون شهروند انگلستان است و در المپیک لندن در تیم بسکتبال انگلستان بازی خواهد کرد و در امریکا کار میکند اما او این کشور تازه تاسیس را خانه خود میداند. 

 

Posted
AuthorKaran Makvandi

قهرمان آسیا سالن بسکتبال نداره. لیگ بسکتبالش معلوم نیست چند تا تیم داره، کی شروع میشه و کی تموم میشه. بهترین بازیکنهاش نمیتونن از کشوری که درش بازی میکنند بیان بیرون، اگر هم بیرون بیان برگشتنشون با کرام الکاتبینه. بهترین تیم باشگاهی‌اش منحل شده و قرارداد بازیکنانِ خارجیِ لیگش به اندازه دستمال توالت ارزش نداره…. 

بسکتبال ما با این وضع داره خودشو برای قهرمانی آسیا و کسب تنها سهمیه باقی مانده برای المپیک ۲۰۱۲ لندن آماده میکنه. الان هم خبره رسید که در قرعه کشی بازی های آسیایی تیم ایران با قطر، تایوان و قزاقستان هم گروه شده. مهران حاتمی مربی تیم ملی پس از روشن شدن نتیجه قرعه‌کشی این حرفها رو زده: 

در سخت ترین گروه قرار گرفتیم و کار بسیار دشواری خواهیم داشت. این تیم ها با برنامه ریزی دقیق در لیگ های داخلی خود تیم قدرتمندی را تشکیل داده و عازم چین خواهد شد.  نمی توان قوی ترین حریف را معرفی کرد چون همه تیم ها قدرتمند هستند. 

آقای مربی تیم ملی! گلی به جمالت با این روحیه دادنت. اینجوری که داری به بازیکن‌هات روحیه میدی یک‌وقت نچایی؟ جالبه که گروه الف که تیم های لبنان و کره جنوبی در آنها قراردارند سخت ترین گروه نیست و گروه ایران سخت ترین گروهه.  در ضمن اشاره ایشان به برنامه ریزی دقیق لیگ داخلی قطر، تایوان و ازبکستان یعنی ما برنامه ریزی دقیق نداریم. یکی نیست از ایشان بپرسه که تیمسار! همون کسی که چک حقوق شما را امضا میکنه مسئول برنامه‌ریزی برای لیگه.  اگر سوالی داره ببر خدمت استاد. 

بهتون قول میدم همین الان توی فدراسیون بسکتبال یک گروه تشکیل شده که متن این چس‌ناله ها رو تهیه و تنظیم کنند. همه این حرفها مال اینه که بتونن بگن آقا اگر یک وقت اول نشدیم همش  تقصیر گنجیه که تیم مهرام را تعطیل کرد، تقصیر وزارت خراب شدهِ خارجه امریکاست که به حامد و ارسلان ویزای چند بار ورود نمیده، تقصیر سعیدلو و علی آبادیه که گفتن سالن میزنیم بعدش دو دره کردند، تقصیر تقویم قمریه که اینقدر تعطیلی توشه، تقصیر در گنجه است که بازه، تقصیر دم خره که درازه…. 

Posted
AuthorKaran Makvandi

وقتی لیگ تعطیل می‌شود یعنی چه؟

تمام تماسهای رسمی بین بازیکنان، نمایندگانِ و وابستگان بازیکنان با تیم‌ها بطور رسمی متوقف میشود. بازیکنان حق ندارند از تاسیسات ورزشی تیم‌ها استفاده کنند. هیچ قراردادی بین بازیکنان و تیم‌ها امضا نمیشود. تیم‌ها با هیچ بازیکن آزادی تماس بر قرار نمی‌کنند. تیم‌ها فقط حقوق باقی مانده سال ۲۰۱۱ را پرداخت خواهند کرد اما تمام مزایای جنبی قرارداد‌ها متوقف می‌شود. 

مهمترین مسله‌ای که باعث اختلاف طرف‌های قرارداد است؟

صاحبان تیم‌ها به دنبال تغییر نظام تقسیم درآمدها بین بازیکنان و تیم‌ها هستند. طبق قرارداد قبلی ۵۷ درصد از درآمد لیگ به بازیکنان اختصاص می‌یافت ولی اکنون صاحبان تیم‌ها درخواست کرده اند که درآمدها بطور ۵۰/۵۰ تقسیم شود. دیگر موضوع مورد اختلاف اینست که مالکان تیم‌ها درخواست کرده‌اند که سقف پرداخت حقوق برای هر تیم بدون انعطاف تعیین شود. به این معنی که هیچ تیمی تحت هیچ شرایطی حق ندارد از حداکثر کل حقوق پرداختی از سوی لیگ حقوق بیشتری پرداخت کند. 

این مشکلات چقدر عمیق است؟

در مورد تقسیم ۵۰/۵۰ درآمدها که از سوی صاحبان تیم‌ها پیشنهاد شده است، بازیکنان بسیار دلخور هستند. میزان پیشنهادی بازیکنان ۵۴/۳ درصد برای بازیکنان و ۴۵/۷ درصد برای صاحبان تیم‌ها است. اگر صاحبان تیم‌ها این پیشنهاد را بپذیرند در ده سال گذشته هفت میلیارد دلار از دست خواهند داد. 

مذاکرات بعدی کی شروع خواهد شد؟

هنوز هیچ تاریخی تعیین نشده است. وقتی در سال ۱۹۹۸ همین مشکل پیش آمد، مذاکرات تا ماه آگست متوقف شد و آنهم فقط برای یک ساعت و نیم ادامه یافت. بی شک هم اکنون مذاکرات پشت پرده‌ای در جریان است تا تاریخ جدیدی برای ادامه مذاکرات تعیین شود.

Posted
AuthorKaran Makvandi

محمد سعید الصحاف رو یادتون هست؟ اون وزیر صدام که زمان حمله آمریکا به عراق هی میگفت آمریکایی ها با خاک یکسان کردیم و دارن عقب نشینی میکنن و این درحالی بود که هواپیماها و تانک های آمریکایی داشتن بغداد رو شخم میزدن. این ادم نمونه بارز رفتار آدم ها یا مدیریت های که فکر می کنند با انکار کردن یک رویداد اون فاجعه به تعویق می افته

فدراسیون بسکتبال ایران هم با اقتدا به کتاب درسی محمد الصحاف بروز فاجعه در بسکتبال در ایران را از طریق منعکس نکردن اخبار مربوط به منحل شدن مهمترین تیم تهرانی لیگ برتر، مهرام، انکار میکنه. سایت رسمی فدراسیون بسکتبال ایران که گرداننده لیگ برتر بسکتبال ایران است حتی از درج یک خط خبر در این مورد هم دریغ کرده است. اهمیت تیم مهرام برای فدراسیون بسکتبال ایران بر همه واضح و مبرهن است و الان فدراسیون با این خبر جوری برخورد میکنه انکار فاش شدن ان از رسانه رسمی فدراسیون منافع ملی کشور را در خطر میآندازه. این برخورد های بچه گانه خنده دار است. انگار سایت رسمی ان بی ای خبر انحلال تیم لوس انجلس لیکرز را پخش نکند به خاطر اینکه  اقای دیوید استرن ممکنه فکر کنه که این خبر که کسب و کارشون صدمه میزنه. بابا مگه ما گفتیم صورت جلسات مسولین سازمان لیگ را چاپ کنید که قضیه را اینقدر لاپوشانی میکنید. مگه ما ازتون خواستیم ریز مکالمات آقای نوربخش و گنجی را بزنید توی سایت که اینجوری قاط زدید

والا من هم موندم که وقتی خود رییس فدراسیون با مطبوعات ورزشی مصاحبه میکنه و در مورد مذاکراتش با مسوولین تیم مهرام حرف میزنه دیگه این قایم موشک بازی ها چیه. از چی میترسین. فکر میکنین اگر چیزی توی سایت فدارسیون نوشته بشه یعنی شما تاییدش کردید. بابا طرف تیمشو جمع کرد و رفت، حالا میخواهد لا پوشانی بکنید یا نه. چیزی عوض نمیشه

گنجی ، مدیر تیم بسکتبال مهرام در مصاحبه ای اعلام کرد که دلیل اصلی تخته کردن در تیمش اینست که سالن ندارد و این بی آبرویی دیگر برایش قابل تحمل نیست. گنجی زمین میخواهد که سالن بسازد. او زمین در قلعه حسن خوان، فشافویه ، علی آباد اسلام شهر و سر پل سیمان را نمی خواهد . او جایی زمین میخواهد که پدر و مادر پانزده شانزده ساله ها به انها اجازه دهند بیایند بسکتبال تماشا کنند. حرفش منطقی است و مو لای درز دلیلش نمیرود

اما چیزی که گنجی نگفت این بود که چرا همیشه زمین برای برج های مسکونی و اداری دولتی؛ شاپینگ سنترهایی ان چنانی و هزارجور ملک و املاک دیگر در بهترین زمین های شهر وجود دارد ولی برای سالن بسکتبال زمین نیست. گنجی نگفت که چه دست هایی در کار است که آن املاک زمین پیدا کنند ولی بسکتبال زمین نداشته باشد. اگر گنجی این ها را گفته بود به عاقبت آن گنجی دچار میشد

مشکلات سالن سازی در ایران فقط به زمین ختم نمی شود. برای نمونه جایی خواندم که یک دوربین مسخره برای استادیوم آزادی چهار و نیم میلیون دلار خرج برداشته. این دوربین که اصولا یک چیز کرایه ای است و کسی آنرا در سالنی یا استادیومی نصب نمیکند ده برابر قیمت عادی کل سیستم خرج برداشته.  الان بسیاری از دانشگاه های آمریکا و موسسات آموزشی برای فیلم برداری حرفه ای از بازی های دانشگاهی ( انهایی که پوشش تلویزیونی در سطح ملی ندارد) از سیستمی استفاده میکنند به نام ترای کستر که سیستم مرکزی آن فقط چهار هزار دلار است و ده دوربین به بهای هر کدام سه تا پنج هزار دلار به آن نصب میشود . کل داستان با نصب و راه اندازی زیر صد هزار دلار آب می خورد. فکرش را بکنید که اگر مهرام میخواست سالنی بسازید که آبرومند باشد با احتساب لف لیسی که در ایران در جریان است همین سیستم صد هزار دلاری لابد برایش بیست میلیون دلار آب میخورد. تصورش را بکنید همین قضیه در نصب زمین، دستگاه ها بسکتبال، صندلی ها و هزار و یک موضوع دیگر در جریان بود. تازه همه این ها به کنار ، کجای دنیا سالن بسکتبال فقط سالن بسکتبال است که ایران دومیش باشد. سالنی که ساخته میشود باید کاربری های دیگر هم داشته باشد تا سود آورد باشد. وقتی نمی توانیم یک اسکای کم را در استادیوم آزادی سر پا نگهداریم چطور میتوانیم یک سالن بسکتبال مدرن را بچرخانیم. برای اداره کردن سودمند یک سالن بسکتبال مدرن به مشاغلی نیاز است که بسکتبال ما حتی اسم آنها را نشنیده است

مهرام حرفه ای ترین تیم ماست ولی ما از ورزش حرفه ای فقط توپ زمین زدن و پول کلان گرفتن را آموخته اییم

Posted
AuthorKaran Makvandi

باشگاه قهرمان آسیا درش تخته شد

باشگاه مهرام ، قهرمان مطلق 4 سال اخیر بسکتبال ایران و آسیا از امروز دیگر ، وجود خارجی ندارد. امیر محمد گنجی مالک باشگاه مهرام این خبر را در اختیار خبرآنلاین گذاشت. مهرام در سه سال گذشته دو عنوان قهرمانی و یک نایب قهرمانی آسیا را از آن خود کرده بود

برای اولین بار توپ سرگردان حرفی برای اضافه کردن به این خبر ندارد۰

Posted
AuthorKaran Makvandi

برای جوان بیست شش ساله ای که خبیث ترین کار زندگیش اینبود که محل کارش را عوض کرد و حقوق کمتری گرفت، لبرون جیمز سال بسیار پرتنشی را گذراند.

تنفر از این ابرستاره بسکتبال هنگامی آغاز شد که ان بی ای او را بصورت یک مارک تجاری تبلیغ کرد. اوج این تبلیغات هنگامی بود که لبرون جیمز به همراه تیم کلیولند به فینال کنفرانس شرق رسید و ان بی ای همه ذهن ها را آماده این کرد که او را در برابر کوبی برایانت قرار دهند. باستن سلتیکس آرزوی رویارویی کوبی و لبرون را به باد داد. آن بی ای با آرزوی تکرار رویارویی لری برد و مجیک جانسون، که باعث شد لیگ ان بی ای به عنوان یک لیگ جا افتاده مقبولیت جهانی بگیرد،لبرون و کوبی را در برابر هم قرار داد ولی رویارویی این دو هرگز به مرحله نهایی بازهایی ان بی ای نرسید.

تصویری که ان بی ای با دراماتیک کردن برخورد کوبی و لبرون ساخته بود با پیوستن لبرون به میامی هیت رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. با پیوستن لبرون و کریس باش به دوین وید لرزه بر اندام همه تیم های لیگ افتاد. میامی هیت به کوزه در بسته ای تبدیل شد که هیچ کس نمیدانست افعی که در ان نهفته است چه سمی دارد. میامی هیت در همان ماه های اول به منفورترین و زیر ذره بین ترین تیم های ان بی ای تبدیل شد. منفور نه به این دلیل که زشت بازی می‌کردند یا از راه های ناجوانمردانه تیم های مقابل را از سد راه برمیداشتند. نه. تنها دلیل تنفر این بود که هیچ کس توان انکار استعداد بالقوه ای که بین این سه بازیکن وجود داشت را نداشت و این بود که این کوزه پر افعی میتوانست هر هیولایی دیگر را نیش بزند. 

تقریبا هیچ تیمی در تاریخ ان بی ای با مشکلات حاشیه ایی که برای میامی هیت بوجود میآمد روبرو نبود. بعد از سه باخت پیاپی بیشتر ورزشی نویس ای آمریکا نعره میزدند که مربی باید عوض شود و این در حالی بود که پس از شش شکست پیاپی لیکرز که در نهایت باعث قرعه نامناسب و حذف این تیم در مرحله حذفی شد، هیچ کس جرات نکرد با مربی لیکرز بد دهنی کند. به لحاظ فنی هم میامی با چالش های منحصر بفردی روبرو بود. سه بازیکن اصلی این تیم به حدی استعداد دارند که هنوز هم پس از یک فصل با مشکل تقسیم توپ بین بازیکنان روبرو هستند. این مشکل به حدی جدی است که همیشه یکی یا دو تا از بهترین سه بازیکن این تیم باید از خیر حمله به حلقه بگذرند. این مشکل به حدی پیچیده است که میامی توانست تنها در یکی و دو بازی تعادل کاملی برای تقسیم توپ ایجاد کند که نتیجه آن نابودی کامل یکی از بهترین تیم های لیگ در خانه خودش بود (‌میامی هیت در برابر لس انجلس لیکرز در لوس انجلس - روز کریمس سال ۲۰۱۰).

اینکه میامی هیت توانست در برابر تیم های قدری چون شیکاگو بولز قد علم کند و در همان سال اول تشکیل این تیم جدید قهرمان کنفرانس شرق بشود و اکنون پنجه در پنجه بهترین تیم ان بی ای بیندازند، نشان از آینده درخشان این تیم و سر مربی جوان ان دارد.

اما حمله های همه جانبه به لبرون جیمز پایانی ندارد. در چند بازی اخیر میامی هیت که لبرون جیمز در کوارتر آخر امتیاز آوری کمتری کرده است، گزارشگران ورزشی و تحلیل گران تلویزیونی چنان انتقاد کوبنده ای را از لبرون آغاز کرده اند که انگار نه انگار این همان کسی است که او را در برابر کوبی علم کرده بودند. در آخرین ضربه به این بازیکن، حرکت او و دوین وید که سرفه کردن های نویتسکی را به شوخی گرفته اند را پیراهن عثمان کرده اند و این شوخی را به اقدام شرم آور خوانده اند. جالب است که ناله ها و فغان ها در این همان لیگی است که بهترین بازیکنش شرم آورترین کلمات را به داور خطاب میکند و صد هزار دلار جریمه میشود و کسی جرات انتقاد از کوبی برایانت را ندارد.  

Posted
AuthorKaran Makvandi

الان که معلوم شد فینالیست های ان بی ای چه تیم هایی هستند، همه دارن در مورد دَلِس مَوریک و میامی هیت سینه میزنن. یکی نیست به اون تیم های بدبخت بیچاره ته جدول نگاه کنه و بگه اونها در چه حال و هوایی هستند. اینجاست که معرفت من قلمبه میشه و میخوام در مورد گلد استیت ووریرز بگم.

مدیران و مالکان تیم گلدن استیت که با داشتن تیمی جوان نتونستن اونجوری که دلشون میخواهد در کنفرانس غرب قد علم کنند احساس کردند که دیگه طرفداران تیم به اینجاشون رسیده. منظور از اینجا اینجا همونجایی است که وقتی ادمها کفرشون در میاد میگن به اینجامون رسیده. ابتکاری که اینها از خودشون نشون دادند این بود که یک قرار داد تنظیم کردند بین خودشون و تماشاچی های تیم. طبق این قرار داد تیم گلدن استیت ضمانت میکنه که در فصل اینده نتایج زیر برسه:

- باشگاه به مرحله حذفی رقابت های فصل اینده صعود کند.

- باشگاه در مسابقه ستارگان که سال اینده در اورلاندو برگزار میشود حداقل یک نماینده داشته باشد.

- باشگاه حداقل ۲۵ بازی خانگی را در فصل اینده ببرد.

در این قرار داده آمده است که اگر تیم نتوانست به تعهداتش عمل کند بهای بلیط های فصل بعدی (یعنی ۲۰۱۲-۲۰۱۳) به هیچ وج افزایش نیابد. به علاوه اگر تیم نتواند نتایج زیر را بدست آورد تک تک تماشاچیان جوایزی را دریافت خواهند کرد که شامل لباس های امضا شده و دیگر یادگاری هایی ورزشی منحصر بفرد خواهد بود. بلیط بازی تیم هایی نظیر میامی و شیکاگو مثل پیراشکی خسروی و شیرکاکاءو فروش میره ولی بعضی از تیم ها باید به قسم حضرت عباس متوسل بشوند.

 

Posted
AuthorKaran Makvandi

خبر: در هفته ای که گذشت کوبی برایانت، اَبَر ستاره تیم لوس انجلس لیکرز، بدلیل فحاشی در بازی با تیم سن انتونیو، از سوی سازمان لیگ ان بی ای به پرداخت صد هزار دلار جریمه محکوم شد. دشنامی که وی بکار برد توهین مستقیم  به هوموسکسوال ها بود

 فراسوی خبر: تنها دلیلی که ان بی ای برای این دشنام جریمه سنگین صادر کرد این بود که لحظه فحاشی کوبی به طور کاملا مشخصِ، به نحوی که خواجه حافظ شیرازی هم فهمید از سوی دوربین تلویزیون شبکه ملی امریکا ثبت شد

 حالا چی گفت: «فاکینگ فَگِِِِِِِِت» که معنی لغوی آن «مفعول لعنتی» یا معنی کوچه بازاری ان «بچه ک....ی» است

 چرا صد هزار دلار؟: صدور جریمه های صد هزار دلاری در تاریخ ان بی ای سابقه زیادی ندارد. این مقدار جریمه اصولا هنگامی صادر میشود که فرد خاطی یا به شدت پولدار باشد، نظیر مارک کیوبن مالک تیم دلس موریکس، یا اینکه عملی خاطی به نحوی تصویر لیگ ان بی ای را در ذهن مخاطبان تخریب کند، نظیر اظهار نظر های دن گیلبرت مالک تیم کلیولند پس از جدا شدن لبرون جیمز از تیمش. تنها جریمه صد هزار دلاری که با جریمه کوبی برایانت قابل مقایسه است، حکمی است که در سال ۱۹۹۴ برای تیم شیگاگو بولز به دلیل عوض کردن شماره مایکل جوردن از ۴۵ به ۲۳ - بدون اجازه ی لیگ - صادر شد 

 اصل قضیه : ان بی ای به عنوان محصولی برای ساکنین شهر های بزرگ در آمریکا بازاریابی میشود. از این روی، لیگ ان بی ای باید به هر قیمتی از فضای فکری ضد هوموسکسوال که در جامعه روستایی آمریکا بشدت رایج است فاصله بگیرد. تفکر هوموسکسوال گریزی، باوری است که در ورزش فوتبال آمریکایی و مسابقات اتومبیل رانی بشدت خریدار دارد. در جامعه مرفه، شهرنشین و روشنفکر آمریکا هر نوع باور ضد هوموسکسوال مردود شناخته شده و این دقیقا همان جامعه ای است که لیگ بسکتبال آمریکا محصولش را در آن به فروش میرساند. کوبی برایانت به عنوان یکی از بزرگترین مارکهای تجاری لیگ ان بی ای، سالهاست که ابزار شماره یک بازاریابی این لیگ در جهان است. اکنون که چنین خطایی از او سر زده و بدتر از ان در پخش تلویزیونی میلیونها نفر آنرا دیدند، سازمان لیگ با نشان دادن شدت عمل در برابر نخبه ترین محصول خود، بار دیگر پیام دوری از تبعیض را به مخاطبینش برساند

یک بام و دو هوا: رد و بدل کردن چنین واژه هایی در بین بسکبتالیست های ان بی ای امری نادر نیست. تا کنون لیگ یا مدیریت تیم ها در برابر چنین رفتارهایی عکس العمل قابل درج در رسانه ها نداشته اند، اما اکنون که تصویر کوبی در هنگام دشنام دادن پخش شد، دم خروس از جیب مدیران لیگ بیرون زده و قسم حضرت عباسشان دیگر خریدار ندارد. این بود که کوبی برایانت را به عنوان گوسفند قربانی سر بریدند تا خدای نخواسته تصویر مدرن، روشنفکر و پیشترفته لیگ آن بی ای خدشه دار نشود

این دَرِن ویلیامز، پوینت گارد یوتا جز٫ از آن جونور هاست . تا دید حواس دنیا به مصر پرت شده، در تیم یوتا جَز کودتا کرد. جِری اسلوان، کهنه کار ترین مربی حال حاضر ان بی ای، بالاخره از دست دران ویلیامز ذله شده و پس از ۲۴ سال مربی گری در تیم یوتا ، در عین ناباوری لیگ، از شغل سرمربی گری این تیم استعفا داد.

جری اسلوان از معدود کسانی است که پیش از بازنشستگی به تالار مشاهیر بسکتبال معرفی شد. چه به عنوان بازیکن ان بی ای و چه به عنوان مربی ، کارنامه جری اسلوان از درخشان ترین رزومه ها در ان بی ای است. البته به تایید جان استاکتون و شونصد بازیکن دیگه، که در ۲۴ سال مربی گری او در یوتا با او کار کرده اند،‌ دست به کاف دار دادنِ اسلوان دست کمی از اسنوپ داگ نداشت. هنوز صدای فحش و فحش کاری بین اسلوان و جان استاکتون در رختکن تیم یوتا یاد تماشاچی هایی این تیم هست. اون قدیما این جرو بحث ها باعث نمیشد که تیم یوتا وقتی میاد توی زمین چشم لیکرز، پورتلند، سن انتونیو و بقیه تیم های کنفرانس غرب رو در نیاره. اما الان دیگه داستان فرق کرده، دَرن ویلیامز٫ یکی از بهترین پوینت گاردهای فعلی در ان بی ای، قهرمانی میخواد و با کارهایی که اسلوان میکنه اصلا حال نمیکنه. اسلوان گذاشت کارلوس بوز و کایل کورور از یوتا فروخته بشن و این کفر درن ویلیامز رو در آورد. کشمکش بین ایندو آنقدر بالا گرفت که اسلوان هفته گذشته به این نتیجه رسید که این تیم یا جای اوست یا جای این بچه قیزی (منظور درن ویلیامز است). از اونجایی که تیم داریِ ان بی ای هم مثل کاسبی های دیگه به پول درآوردن مربوطه و وجود درن ویلیامز باعث فروش بلیط در این شهر کوچک در وسط ناکجا آباد میشه، مالک تیم یوتا استعفای همزمان جری اسلوان و کمک مربی اش را پذیرفت.

جالبی قضیه اینه که درن ویلیامز، در انتهای همین فصل بازیکن آزاد خواهد بود و به احتمال زیاد به تیمی نظیر نیویورک نیکس خواهد رفت و در یوتا جز علی خواهد ماند و حوض پر نمکش.

Posted
AuthorKaran Makvandi

بالاخره فدراسیون بسکبتال ایران دست از تیم داری مطلق برداشت و یک کار اساسی در جهت توسعه بسکتبال برداشت. هر کسی که عامل این کار بوده دستش درد نکنه و خداوند اجر اخروی و دنیوی را به حساب یارانه اش واریز کنه۰

نمایش بسکتبال در تلویزیون دولتی ایران از قدیم مثل نمایش فیلم های بالای هیجده سال بود. یا ساعت سه شب پخشش میکردن یا میگزاشتن جمعه صبح ساعت هفت  که همه تو خواب و خماری شب جمعه هستن. مثل اینکه دست هایی در کار بود که بسکتبال موقعی پخش بشه که خدای نکرده روم به دیوار کسی یه وقت دوثانیه از بازی رو نبینه.. عدم پخش بازی های بسکتبال ایران در جام جهانی دیگه شورشو در آورد و حتی صدا خود فدراسیون رو هم در آورد. دلیلش هم این بود که برنامه های ماه رمضان فشرده بوده و کانال سه مجبود بود بازی های گل کوچیک دسته شش مجارستان رو نشون بده۰

اما مثل اینکه  فدراسیون بسکتبال بالاخره تونست با شبکه سه تلویزیون دولتی ایران دست به یقه بشه تا یخورده هم به بسکتبال زمان بدهند. شبکه سه هم امده گفته بیاین حرفاتون رو توی برنامه صبح آمد بگین. این برنامه صبح آمد ساعت هفت تا نه صبح از تلویزیون پخش میشه و فقط پیرزن ها و ادمهای بیکار که توی خونه نشستن اونو نگاه میکنن. تازه اگر برنامه آشپزی و برنامه آموزش خباطی و روش های دوختن مانتو در کانالهایی دیگه بگزاره.  بینید که چقدر بسکتبال ما توسری خورشده که وقتی به مدیران لیگ برتر اجازه میدن به به جای برنامه آموزش پخت آش رشته حرف بزنند باید خوشحال باشیم۰

ولی خداییش این حرفا دیگه مهم نیست و به عنوان قدم اول خیلی خوبه . همین که فدراسیون بسکتبال فهمیده که به غیر از مربی از خارج آوردن و چپوندن یک مشت جوون توی پنج سالن آزادی و تمرین دادن اونها برای ماهها به عنوان تیم ملی کار دیگه ای هم میشه برای بسکتبال کرد خودش خیله. آلان فدراسیون بسکتبال از مدیران باشگاه های لیگ برتر خواسته بیان توی این برنامه در مورد معرفی باشکاهشون حرف بزنن و با خودشون ویدیو هایی بیارن تا به ملت نشون بدهد که بابا این بسکتبال برگ چه درختیه۰ 

Posted
AuthorKaran Makvandi

فرشاد پرسیده بود

ما که آخرشم این جریان گچ پرت کردن لبروان رو نفهمیدیم ... جریان چیه ؟؟؟

 

خیلی از بازیکن های ان بی ای برای اینکه عرق دستاشون باعث لیز خوردن توپ نشه٫ مثل ژیمناستها به دستاشون گچ میزنند اما لبرون جیمز این کار رو تبدیل کرده به یکجور ادا اصول و کر کر برای حریف. بازیکن های دیگه هم ادا اصول های خودشون رو دارند٫ از جمله معروفتن اونها دوین وید هست که میپره با دوتا دستاش حلقه رو میچسبه و چند تا بارفیکس میره۰

حالا سوال اینجاست که آیا امشب که برای اولین بار تیم میامی هیت به همراه لبرون به کلیولند بر میگردند٫ کلیولندی که مردمش الان دیگه از لبرون متنفر هستند٫ ایا لبرون این ادا اصول رو در خواهد اورد یا نه ؟

 

بازی امشب رو از دست ندید. واسه اونهایی که کاناهای کابلی دارند در کانادا و امریکا از کانال ای اس پی ان و تی اس ان دو راس ساعت هشت شب ( استاندارد شرق) پخش خواهد شد . برای اونهایی که این کانالهای رو ندارد راس ساعت هشت این لینک رو کلیک کنند

http://atdhe.net/29732/watch-miami-heat-vs-cleveland-cavaliers 

Posted
AuthorKaran Makvandi

 خیلی خوب تا الان دیگه عالم و ادم هم  میدونن که  حامد حدادی به خاطر درگیری با دوست دخترش در آپارتمانش دستگیر شده و چند تا از تلویزیون های محلی هم اینو گزارش کردند و سه چهار تا از خبرگزاری های کاردرست هم اینو تکرار کردند ولی من لازم میدونم نگاه توپ سرگردان به این موضوع را هم اینجا بنویسم

من فکر میکنم واقعا چه اتفاقی افتاده

من اونجا نبودم و حدسم بر اینه که حامد و دوست دخترش توی اپارتمان سرو صداشون رفته بالا و صدای فریاد و شکسته شدن اثاثیه از داخل اپارتمان به گوش رسیده. همسایه های آپارتمان به پلیس زنگ زدند که اقا این همسایه ما داره قاطی میکنه. نه که یک وقت فکر کنید من دارم موضوع را سرسری جلوه میدم که حامد را تبریه کنم  حامد مرد بزرگیه و پای هر کاری که کرده باید وایسه ولی فکر میکنم وقتی پلیس رسیده چند تا چیز با هم رخ داده که باعث دستگیری او و دوست دخترش شده. اول اینکه پلیس ممفیس دیده با یک بسکتبالیست جوون ان بی ای طرفه و دوم اینکه دیده با یک مرد خاورمیانه های که خیلی هاشون معروف به زدن زنهاشون هستن طرفه همین دو پیش فرض کافیه که هر پلیس در امریکا شما رو چپ چپ نگاه کنه. از سوی دیگه من مطمنم حامد قضیه روبرو شدن با پلیس رو خیلی خوب مدیریت نکرده و احتمالا دختره هم تا پلیس رو دیده جیغ و داد راه انداخته. یادتون نره وقتی شما با یک مرد ورزشکار با قد 217 و و 125 کیلو عضله طرف هستید هر چقدر هم  طرف ادم ملوی باشه موضوع ترسناک میشه . به همین دلیل پلیسا هم پیش خودشون حساب کردن بی خیال بابا هر دوتاشونو دستگیر میکنیم تا ببینیم بعدا چی میشه. این موضوع که پلیس عکس حامد و دوست دخترش رو گرفته همه هیچ گناهی رو اثبات نمیکنه چون این عکس های جزیی از فرایند ثبت هویت در اداره پلیسه. من مطمنم الان که کمتر از 24 ساعت از قضیه گذشته حامد با وثیقه ازاد شده و دنبال کارهای قانونی اش است. حتی توی خبرها دقیق نیامده که چه نوع اتهامی براش منظور کردن.

 من فکر میکنم ما باید چکار کنیم

کاری ما که باید بکنیم اینکه از هر گونه پیش داوری و به پیچیدن نسخه برای این جوون خودداری کنیم.  کدوم ورزشکار حرفه ای توی دنیا نیست که از اینجور اسکلت ها توی کمدش نداشته باشه. همین چند سال پیش بود که کوبی برایانت مشکل قانونی داشت که صد برابر بدتر از این بود و تازه محکوم هم شد. جنجال راه نیندازیم که دیدی آقا من میدونستم و از این حرفا. البته صحیحه که حامد و اصولا ورزشکارا ما که در خارج زندگی میکنند باید یادبگیرن که اینجا ایران نیست که بشه سه سوت خاک روی هر گوهی ریخت و فرستادش توی جاساز و کسی سردرنیاره چه اتفاقی افتاده. اینجا شبکه های خبری در به در دنبال این داستانها میگردن و عکسی که در اداره پلیس از او گرفتن سیم سوت ثانیه روی سایت ان بی سی اسپورت و فاکس نیوز بود. به هر حال هر کسی یه جوری یاد میگیره. این خبر توی بالاترین هم ترکوند و یک عالمه از کامنت ها واقعا دل آدم منو شکوند. مستقل از اینکه حامد مقصر باشه یا نه - دختره رو زده باشه یا نه - محکوم بشه یا نه - تیمش اون رو تنبیه کنه یا نه - خیلی از ما ها یادمون میره که حامد یک جوون زیر سی ساله است . کدوممون تا حالا با پلیس و کمیته و سپاه و از این حرفا دست به یقه نبودیم و شوند بار تعهد کتبی امضا نکردیم که از دیوار خونه دختر همسایه بالا نریم... فرق این جوون اینه که یادش رفته کیه و کجاست و مطمن هستم از این اتفاقی که براش افتاد درس گرون قیمتی خواهد گرفت

Posted
AuthorKaran Makvandi
2 CommentsPost a comment