استعدادیابی بسکتبال به سبک جهان سوم به این شکل است که یک سازمان دولتی مسئول بشه بیاد توی خیابونهای شهر بگرده و هر کسی قدش بلنده را دعوت کنه به اردو. یا حداکثر یک تمرین بگذاره و بگه هر کسی ادعای بسکتبالش میشه بیاد ما ببینیم اگر خوب بود بچه را برداریم ببریم تهران در ورزشگاه پنچ سالن آزادی و او را زیر نظر فدراسیون به بازیکن ملی تبدیل کنیم.
به اندازه کافی نمونه آماری برای این فرضیه وجود دارد که «کودکانی که در خانواده های ورزشی به دنیا میایند شانس بیشتری برای قهرمانی از کودکان دیگر دارند». اما وقتی این فرضیه مطرح میشود اولین چیزی که ممکن است به فکر برسد برتری مادرزادی و وراثت ژنتیکی است. اگر چه ممکن است ژنتیک هم موثر باشد (نظیر ورزش بسکتبال) اما وراثت همه چیز نیست. شاید حتی عامل فرعی باشد.
چرا؟
پنی اولکسیک، شناگر بیست و یک ساله، پر افتخارترین ورزشکار تاریخ کانادا در المپیک است. او در ریو چهار مدال و در توکیو دو مدال گرفت. پنی فرزند پنجم یک خانواده تورنتویی است. پدرش در آمریکا بسکتبالیست بود،مادرش هم قهرمان شنای کشور اسکاتلند بود و رکورد دار این کشور. برادر بزرگ او در لیگ هاکی ان اچ ال بازی میکند و خواهر بزرگش قهرمان دانشگاه در رشته قایقرانی است. برادر دیگر پنی هم هاکی باز است.
کودکی که در این خانواده به دنیا میاید مزایای ورزشی مهمتری نسبت به ژنتیک دارد که بعضی از آنها به شرح زیر است:
- در خانواده ورزشکار بچه برای ورزشکار شدن نباید پدر و مادرش را توجیه کند و نیازی نیست برای ورزش کردن با خانواده بجنگد. در این خانواده ورزش بخشی اثبات شده و شاید اجباری از رشد و تربیت هر کودک است.
- بچه اخر بودن در یک خانواده ورزشی به این معنی است که از همان خردسالی ورزشکار برای هر کاری با حریف قدرتر از خودش روبرو شود. از گرگم به هوا گرفته تا دویدن سر کوچه برای رسیدن به ماشین بستنی فروش با شخصی رقابت میکند که از او قوی تری، سریعتر و بزرگتر است. رقابت کردن در ضمیر ناخوداگاه این کودک نهادینه میشود.
- خانواده ای که مادر قهرمان و برادر ورزشکار حرفه ایست سطح انتظار خروجی ورزش اش از اعضای خانواده بسیار بالاتر از یک خانواده عادی است. اینگونه است که هدف ورزشی کودک از همان ابتدا بسیار بالا تعیین میشود.
- خانواده ورزشکار میداند چگونه از نظر روحی با تلاطم و مشکلات ورزشی یک کودک و نوجوان کنار بیاید. خانواده ورزشی میداند با منیت کودک وقتی قهرمان میشود و با افسردگی او هنگامی که شکست می خورد چطور رفتار کند تا پایه ای برای موفقیت های بعدی او شود.
- خانواده ورزشی، خصوصا وقتی مادر در همان ورزش باشد، میتواند به درستی تشخیص دهد کودک از لحاظ ذهنی و چهار چوب فیزیکی مناسب چه نوع ورزش است و تمرکز را از همان ابتدا روی یک ورزش می گذارند.
- خانواده ورزشکار بسیار دقیق تر و به موقع نقاط ضعف یک کودک و نوجوان ورزشکار را تشخیص میدهد.
- در خانواده ای که مادر یا پدر ورزشکار است مراحل اموزشی و تمرینی و ریزه کاری هایی فنی بالارفتن (در چه مسابقه ای شرکت کنیم، با کی صحبت کنیم، کجا لابی کنیم) از همان ابتدا برای کودک روشن است. در خانواده غیر ورزشی پدر و مادر هم خودشان از طریق سعی و خطا باید بیاموزند که کدام روش تمرینی، کدام باشگاه، کدام مربی برای موفقیت کودک بهتر است. بی اطلاعی پدر و مادر در این مرحله میتواند به قیمت از بین رفتن شانس کودک برای موفقیت های بعدی تمام شود.
به نظر من این فاکتور ها بسیار مهمتر از توارث و ژنتیک خالص است. مطمنم بهترین ژنتیک خالی را به حال خودش رها کنید هیچی نمی شود اما اگر کودکی که ژنتیک معمولی دارد را همه این مولفه را بدهید بی شک موفق خواهد شد.
یانیس دیشب قهرمان ان بی ای شد و فهرست افتخارات تکمیل شد. ال استار، کاپیتان ال استار، ام وی پی فصل عادی (دوبار)، بازیکن دفاعی سال، قهرمان و ب ارزش ترین بازیکن فینال. کسی را نمیشناسم که یانیس را دوست نداشته باشد. اما علاقه ما به یانیس بیشتر از اینکه بخاطر بازی او باشد بخاطر داستان زندگی اوست. داستان کودکی که ده دوازده سال پیش در خیابان دستفروشی میکرد اکنون قهرمان جهان است. این داستان قلب هر شنونده ای را گرم میکند. چرا؟ چون به ما نشان میدهد در دنیا عدالت وجود دارد، به ما نشان میدهد اگر تلاش کنی بالا میروی، مهم نیست از کجا آمدی. توهم «عدالت» در کار دنیا دقیقا همان چیزی است که همه به دنبال شواهد آن هستیم تا آرامش بگیریم. توهم اینکه موقعیت موفقیت در دنیا برای همه به صورت عادلانه وجود دارد، اینکه کار دنیا حساب و کتاب دارد و مسیر برای همه باز است داروی مخدری است که همه به آن نیاز داریم.
ولی واقعیت چیز دیگری است. در کار دنیا عدالتی وجود ندارد. زندگی مجموعه ای از رویدادهای اتفاقی است که در بسیاری از آنها ما نقشی نداریم ولی آنها مسیر زندگی ما را تعیین میکنند. موفقیت و عدم موفقیت (با استاندارد فعلی) ما توسط این رویدادهای تعریف میشود. اینکه خروجی این رویداد اتفاقی چه تاثیری روی مسیر ما میگذارد و ما چگونه با آن تغییر روبرو میشویم تعیین کننده رویداد اتفاقی بعدی است. تنها تاثیر ما اینست که رویداد اتفاقی بعدی در زندگی ما چه باشد.
اگر یانیس به جای متولد شدن در یونان در ایران متولد شده بود، اگر یانیس در کشوری رشد کرده بود جنگ داخلی بود (محل تولد پدرش)، اگر یانیس در هفده سالگی توسط امریکای ها دیده نشده بود، اگر یانیس در نوزده سالگی ده سانت رشد نمیکرد، اگر برادر بزرگ یانیس همراه او نبود، اگر امسال همه ابر ستاره های لیگ مصدوم نشده بودند، اگر پای دورنت دو سانت روی خط سه امتیازی نبود.... همه این «اگر» که یانیس که در آن هیچ تاثیری نداشت مسیر زندگی این جوان را تعیین کرد و به اینجا رسیدیم که اکنون در مورد قهرمانی این جوان یونانی صحبتی در میان نبود.
اما در همین دنیای بی حساب و کتاب و تصادفی یک چیز قطعی است و آنهم در اختیار ماست، اگر تلاش نکنیم هیچ کدام از این رویدادهای اتفاقی در رسیدن ما به موفقیت موثر نخواهد بود. اگر خودمان را در مسیر رویدادهایی که بطور بالقوه خروجی مثبت دارند قرار ندهیم هیچ اتفاقی که منجر به موفقیت شود برای ما رخ نمیدهد. دنیا عادل نیست اما میتوان با بند بازی بین طناب های اتفاق به سمت موفقیت حرکت کرد. زندگی بازی کردن با درصدها و احتمالات است.
خبر حرفه ای شدن سازمان ورزش دانشجوی امریکا (بزرگترین سازمان ورزش دانشجوی جهان) در هیاهوی المپیک، جام فوتبال در اروپا و فینال بسکتبال و هاک گم شد. در صد و بیست سال گذشته طبق قانون دانشجویان ورزشکار در دانشگاه های امریکا حق نداشتند از شهرت، محبوبیت و ورزش کردنشان پول دربیاورند. این در حالی بود که دانشگاه ها حق داشتند از این بازیکنان مجانی (البنه بورسیه تحصیلی به انها اعطا میشود) میلیارد ها درامد کسب کنند. اکنون با تصویب قانون در مجالس دولت امریکا هر ورزشکار دانشجو حق دارد از ورزش کردنش بطور شخصی کسب درامد کند. با اینکه دانشگاه هنوز پولی به بازیکن نمیدهد اما خودش حق دارد از مسیر های مختلف کسب درامد کند. راه های کسب درامد دانشجویان به شکل زیر است:
- عقد قرارداد کفش و لباس
- شرکت در تبلیغات
- درامد های ناشی از شبکه های اجتماعی
- درآمد ناشی از بازی های کامپیوتری و کالاهای رسانه ای دیگر
تصور کنید اولیویا دان، ژیمناست دانشگاهی امریکا، که سه و نیم میلیون فالوور تویتر و میلیونها اینستاگرم دارد و تا امروز حق نداشت یک پاپاسی از این لشکر فالور پول دربیاورد اکنون چه کوهی از قرارداد و پول به سمتش روانه میشود. تصور کنید اگر این قانون زمان حضور زایان ویلیامسون در دانشگاه بود چه اتفاقی برای حساب بانکی این جوان میافتاد. پیش بینی میکنم این تغییر در قوانین کسب درامد باعث رشد ورزش هایی بشود که تا امروز میلیاردر شدن ورزشکاران آن برای ما قابل تصور نبود. بزودی ژینماست و تیروکمان کش میلیاردر هم خواهیم داشت.
ترجمه فارسی کتاب نیک نرس، سر مربی تیم رپتورز، بطور مجانی در اختیار دوستداران بسکتبال قرار میدهم. از دگمه زیر برای دسترسی به لینک مطالعه و . دریافت فایل پی دی این کتاب در این پست استفاده کنید.
یکی از تفاوت انسان ها با حیوانات استفاده از زبان برای انتقال مفاهیم و رسیدن به درک مشترک است (جان عزیزتون کسی نیاد بگه دلفین ها هم با هم حرف میزنند). زبان هم تشکیل شده از کلمات. کلمات همانقدر که مفید هستند و کار راه انداز اگر اشتباه استفاده شوند مخرب. نمونه آش همین چیزی که بین بسکتبالیست ها جا افتاده که میگوییم فلانی استیل شوتش زیباست.
انگار داریم در مورد دست خط طرف حرف میزنیم که خط زیبایی دارد. وقتی کلمه زیبایی را به استیل (هماهنگی حرکتی بدن و توپ هنگام شوت) ربط میدهیم به این معنی است که اگر کسی مثل استیل زیبا شوت نزند اشتباه نمیکند فقط زیبا نیست. مثل دست خط کسی که زیبا نیست غلط نیست فقط زیبا نیست.
شوت زدن زیبا معنی ندارد. شوت زدن دست خط نیست که یکی نستعلیق بنویسد و زیبا باشد دیگری کوفی و آنهم زیبا باشد و یکی هم خرچنگ غورباقه که زیبا نیست ولی هر سه اشتباه نیستند و کلمات را صحیح نوشتند. شوتی که بر اساس اصول پایه نباشد غلط است. گل شدن یا نشدن آشت شوت هم مساله ای جانبی است. زیبایی و زشتی هیچ ارتباطی به مقوله شوت ندارد. وقتی به جای کلمات صحیح یا غلط از صفت زیبا برای توصیف شوت استفاده میکنم به این معنی است که بقیه شوت ها را غلط نمیدانیم فقط میگوییم زشت است.
برای توصیف فرایند حرکت شوت در بسکتبال از کلمه استیل یا استایل استفاده میشود. بعضی ها هم از کلمه مکانیک استفاده میکنند. انگلیسی زبان ها از کلمه فرم (به معنی شکل) استفاده میکنند. شکل شوت یک دستی (رایج ترین شوت ورزش ما) یک شکل بیشتر ندارد و اگر شما ان شکل را دنبال نکنید اشتباه کار فن را اجرا میکنید. قشنگ و زشت معنی ندارد. درست و غلط معنی دارد.
البته در اجرای شوت تفاوت های بسیار کوچکی است که بازیکن به تناسب فیزیک بدنش میتواند در اجرای شوت داشته باشد که انرا غلط نمیکند. مثلا استفن کری که دستش به اندازه انسان عادی است هنگام شوت دست نگهدارنده را کنار توپ میگذارد (کلاسیک ترین و صحیح ترین شکل) ولی یانیس انته تکومپو به دلیل اندازه وحشتناک دستش دست نگهدارنده را تقریبا جلوی توپ میگذارد. همین. تفاوت های کوچک نه اینکه کلا یه کاری دیگه ای بکنند و بگویند از نظر من شوت اینجوری است و هرکسی باید مدل خودش شوت بزند.